#مهدویت
#حق الناس
رعایت حق الناس مهمترین ویژگی یاران حضرت حجت(عج)
این نهج البلاغه پژوه با بیان اینکه صفات نامبرده شده، همگی به حق الناس مربوط است، ابراز کرد: اگر کسی بنا دارد یار امام زمان(عج) باشد، باید حق الناس را رعایت کند و البته حق الله سر جای خود است و این فرد باید نماز و روزه اش صحیح باشد و اگر حق الناسی بر گردن دارد، باید هم اکنون در پی جبران آن باشد.
@Mawud12
توجه خاص امام حسین (ع) به رعایت حق الناس
وی با اشاره به خطبه امام حسین (ع) در شب عاشورا تاکید کرد: ایشان به یاران خود خطاب کردند دوست ندارم کسی که به مردم مدیون است، فردا خونش کنار من ریخته شود، بروید دین خود را بپردازید؛ پیامبر(ص) می فرمایند: شهید همه گناهانش با اولین قطره خونش بخشیده می شود، به جز حق الناس.
اوحدی با بیان اینکه حق الناس تا این میزان در افت یا اوج معنوی یک فرد تاثیرگذار باشد، تصریح کرد: امام حسین(ع) زمانی که وارد کربلا شدند و فهمیدند قرار است در آنجا به شهادت برسند، زمین های کربلا را از صاحبانش خریداری کردند تا خونشان در ملک مردم ریخته نشود.
نویسنده مجموعه کتابهای مظهرالعجایب اضافه کرد:
باقی صفات یاران امام زمان (عج) در مقایسه با این صفات از اهمیت کمتری برخوردار است، بطور مثال این یاران نباید طلا همراه داشته باشند، لباس فاخر نمی پوشند و... که اینها جز احکام فردی است.
وی ادامه داد:
امیرالمومنین امام علی (ع) این ویژگی ها را برای آن ذکر کرده اند تا خود را بسنجیم و بدانیم سرنوشت دنیا و آخرت ما چگونه است زیرا اگر سمت امام زمان (عج) باشیم، سعادتمند هستیم و اگر میزان دوری ما از حضرت(عج) بسیار زیاد باشد، شاید نعوذ بالله در مقابل ایشان بایستیم.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
🔹جنجال سیاسی برای یک قتل عاطفی
🔸کانالهای ضدانقلاب درحالی نهادهای نظامی ایران را بدلیل فوت مریم فرجی، متهم میکردند که نامزد سابق وی به قتل او اعتراف کرد.
✅چرا حجاب_اجباری
سوالاتِ خانمی که به حجاب علاقه ندارد:
چرا باید حجاب اجباری باشه؟
چرا زن ها نمیتونند آزادانه هر لباسی که دوست دارند بپوشند؟
به من چه ی سری از مردها چشم ناپاک دارن؟
💢پاسخ:
حجاب هم برای مرد هست و هم برای زن ولی چرا تاکید بیشتر برای خانم هاست؟
بذارید با یک مثال این روبگم قوانین راهنمایی و رانندگی هم برای خودروهاست و هم برای موتورسیکلت ها ولی روی موتورسیکلت ها پلیس حسّاس تره خب ساده ست، چون توی تصادف موتورسوارها بیشتر آسیب می بینند با همین مثال جواب این سوالاتون رو هم میدم که فرمودین به ما چه مردها چشمای ناپاک دارند ؟اون ها مقصرند!
در تصادف رانندگی بین موتور و خودرو ،فرض کنیم خودرو مقصّر هستش ولی کی بیشترین خسارت رو میبینه خب معلومه موتور سوار چون وسیله نقلیه ش بدنه ای نداره و درسته یه سری از مردها مریض هستند و مشکل دارن ولی خانم ها بیشتر ضرر میکنند و آسیب می بینند،
از طرفی اگه قوانین راهنمایی و رانندگی وضع شده ،برای حفظ جان و مال مردم در هنگام رانندگیست مثل حجاب که برای محافظت از زن ها و مردها وضع شده،
البته خدا خانم ها را بیشتر دوست داره و اونها مثل خالق هستند و می تونن موجود دیگه ای رو خلق کنند و زیباتر اینکه بهشت زیر پای مادران است و از همه مهمتر خداوند خودش فرموده جهان را به خاطر وجود مقدّس یک زن، که همون حضرت زهراست آفریده.
زن در نزد خداوند موجود عزیزی است و برای حفاظت از اون خداوند یه سری قوانین رو وضع کرده و بیشتر روی زن ها تاکید میشه ببینید یک نفر سرعت غیر مجاز داره خب پلیس این راننده رو جریمه میکنه اِعمال قانون میکنه کار پلیس به خاطر خودِ راننده و حفظ جان و مال اون هستش و البتّه به خاطر دیگران که تو همون جاده هستن چون احتمال داره جان و مال اونها هم بر اثر تصادف که به خاطر سرعت غیر مجازِ راننده ای که اتفاقا ًاز اجباری بودن قوانین ناراحته،به خطر بیفته.
درسته ماشین خودشه مال خودشه اختیارش رو داره ولی قانون و پلیس بهش اجازه نمیده سرعتش رو از یه حدّی بالاتر ببره چون هم خودش آسیب می بینه هم به دیگران آسیب می زنه.
این در مورد حجاب هم صادقه،درسته هر کسی ی ماشین داره یک جسم اختصاصی داره ولی ما همه توی ی جاده ایم، توی یک جامعه هستیم و این جاده و این دنیا ی قوانینی داره که همه باید رعایت کنند و هر کس رعایت نکنه اعمال قانون میشه ،جریمه میشه هم به خاطر خودش و هم به خاطر دیگران
درسته بدن خودتونه شما میتونید هر نوع لباسی بپوشید ولی برای اینم حدّی در نظر گرفته شده هر لباسی یا هر سرعتی برای ما مجاز نیست و این به خاطر خودمون و دیگران هستش البته زن و مرد میتونند در خانه و برای همسر و خانواده شون هر لباسی بپوشن و این مانعی نداره چون دیگه هیچ خطری تهدیدشون نمی کنه.
✍محمدمهدی شریعت
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
✅پیشگویی آینده انقلاب
قبول دارین که قرآن کتاب هدایته؟
یعنی تمام آیه های قرآن برای نشون دادن بهترین راه به ماهاست
اگه قبول دارین، ادامه این متن را بخونید
✅قصه هایی که توی قرآن اومده برای اینه که خدا بعضی از راه ها را در قالب این قصه ها به ما یاد بده
@Mawud12
یکی از این قصه ها، ماجرای مقابله حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل با فرعون و فرعونیانه
یکی از نکات مهم و معروفی که خدا توی این داستان به ما یاد میده اینه:
اگه به خاطر اجرای راهنمایی های خدا با دشمن درگیر شدین، خدا حتی اگه لازم باشه راه های بن بست را براتون باز می کنه و شما را غالب می کنه
✳️رهبر انقلاب هم دقیقا به همین نکته اشاره فرمودن
در یکی از دیدارهای فرماندهان سپاه با رهبر معظم انقلاب، ابتدا فرمانده سپاه صحبت کرد و در جایی از سخنان خودش خطاب به رهبر انقلاب گفت که شما مسولین را نصیحت می کنید و اینها توجه ندارند و ما نگرانیم که شما نگرانید.
✅رهبر انقلاب در بین صحبتهاشون این را پاسخ دادند و فرمودند:
✳️من نگرانی ندارم چون آینده را بسیار روشن می بینم وبعد فرمودند
➖وقتی حضرت موسی با حواریون از دست فرعونیان به کنار رود نیل رسیدند دیدند از یک طرف دشمن داره حمله میکنه و طرف دیگه دریاست لذا شکایت بردند به موسی که ما نگرانیم،موسی گفت خدای من با من است نگران نباشید و سپس دریا شکافت و رد شدند.
➖بعد آقا فرمودند:
✅ من الان به شما میگویم خدای من با من است نگران آینده نباشید، آینده بسیار روشن است انشاءلله...
1- [سوره الشعراء (26): آيات 61 تا 62]
فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ (61) قالَ كَلاَّ إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ (62)
[سوره الشعراء (26): آيات 63 تا 68]
فَأَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ (63) وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِينَ (64) وَ أَنْجَيْنا مُوسى وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ (65) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ (66) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (67)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (68)
@Mawud12
پس زمانى كه دو گروه همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: (ما به دام افتاديم و) آنان به ما دست خواهند يافت.
موسى به آنان گفت: چنين نيست، قطعاً پروردگارم با من است و مرا هدايت خواهد كرد
پس (به دنبال اين تلاقى،) به موسى وحى كرديم كه عصايت را به دريا بزن. دريا شكافت و هر پارهاى مثل كوهى بزرگ گرديد.
آن گاه گروه ديگر (لشكر فرعون) را به آنجا نزديك كرديم.
و موسى و هر كه را با او بود، همگى را (از دريا عبور و) نجات داديم.
سپس گروه ديگر را غرق ساختيم.
البتّه در اين ماجرا، (عبرت و) نشانهى روشنى است و بيشتر آنان ايمان آورنده نبودند.
و همانا پروردگارت شكست ناپذير و مهربان است.
#پندانه
#خشم مگیر...
❇️مردی از باديه به مدينه آمد و به حضور رسول اكرم رسيد. از آن حضرت
پندی و نصيحتی تقاضا كرد. رسول اكرم به او فرمود: "خشم مگير" و بيش از اين چيزی نفرمود .
آن مرد به قبيله خويش برگشت. اتفاقا وقتی كه به ميان قبيله خود رسيد،اطلاع يافت كه در نبودن او حادثه مهمی پيش آمده، از اين قرار كه جوانان قوم او دستبردی به مال قبيلهای ديگر زدهاند، و آنها نيز معامله
به مثل كرده اند، و تدريجا كار به جاهای باريك رسيده، و دو قبيله در
مقابل يكديگر صف آرائی كردهاند، و آماده جنگ و كارزارند. شنيدن اين
خبر هيجان آور، خشم او را برانگيخت . فورا سلاح خويش را خواست و پوشيد و به صف قوم خود ملحق و آماده همكاری شد .
در اين بين، گذشته به فكرش افتاد، به يادش آمد كه به مدينه رفته و
چه چيزها ديده و شنيده، به يادش آمد كه از رسول خدا پندی تقاضا كرده است ، و آن حضرت به او فرموده، جلو خشم خود را بگيرد.
در انديشه فرو رفت كه چرا من تهييج شدم، و به چه موجبی من سلاح پوشيدم، و اكنون خود را مهيای كشتن و كشته شدن كردهام؟ چرا بیجهت من برا فروخته و خشمناك شده ام؟! با خود فكر كرد الان وقت آن است كه آن جمله كوتاه را به كار بندم .
جلو آمد و زعمای صف مخالف را پيش خواند و گفت: "اين ستيزه برای
چيست ؟
اگر منظور غرامت آن تجاوز است كه جوانان نادان ما كردهاند، من حاضرم از مال شخصی خودم اداكنم. علت ندارد كه ما برای همچو چيزی به جان يكديگر بيفتيم و خون يكديگر را بريزيم".
طرف مقابل كه سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت اين مرد را شنيدند، غيرت و مردانگی شان تحريك شد و گفتند:
"ما هم از تو كمتر نيستيم. حالا كه چنين است ما از اصل ادعای خودصرف نظر میكنيم " .
هر دو صف به ميان قبيله خود بازگشتند.
📚اصول كافی، جلد 2، صفحه 404
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸
🌸🍀
#مهدویّت
✅پرسش :
چرا خلفای عباسی نسبت به امام حسن عسکری(ع) سخت گیری و کنترل شدیدی داشتند؟
✅پاسخ تفصیلی:
خاندان عباسى و پیروان آنان، طبق روایات و اخبار متواتر، مى دانستند مهدى موعود(عج) که تار و مار کننده کلیه حکومت هاى خود کامه است، از نسل حضرت عسکرى(ع) خواهد بود، به همین جهت پیوسته مراقب وضع زندگى او بودند تا بلکه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود کنند (همچون تلاش بیهوده فرعونیان براى نابودى موسى!)
به همین دلیل، فشار و اختناق در مورد پیشواى یازدهم فوق العاده شدید بود و از هر طرف او را تحت کنترل و نظارت داشتند.
حکومت عباسى به قدرى از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعى امام نگران بود که امام را ناگزیر کرده بود هر هفته روزهاى دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود.
دربار عباسى به قدرى وحشت داشت که به این مقدار کفایت نکرد، بلکه «معتز» امام را بازداشت و زندانى کرد و حتى به «سعید حاجب» دستور داد امام را به سمت کوفه حرکت داده و در راه او را به قتل برساند، ولى پس از سه روز، ترکان، خودِ او را به هلاکت رساندند.
پس از او «مهتدى» نیز امام را بازداشت و زندانى کرد و تصمیم به قتل حضرت داشت که خداوند مهلت نداد و ترکان بر ضدّ او شوریدند و وى را به قتل رساندند.
البته، بر رغم نيت پليد خليفه، هر بار امام رفت و آمد مى كرد، هزاران نفر جمعيت مشتاق، در مسير حركت امام اجتماع مى كردند، و آن چنان غلغله شادى به راه افكنده و ابراز احساسات مى كردند كه از كثرت جمعيت، راهها بند مى آمد و عبور و مرور قطع مى شد، و به محض آنكه حضرت را مشاهده مى كردند سر و صدا خاموش مى شد و براى حضرت راه باز مى كردند، و پس از عبور امام، وضع به حال طبيعى بر مى گشت.
در اينجا ممكن است اين سؤال پيش آيد كه با وجود ضعف و تزلزل دستگاه خلافت، و تسلط تركان و موالى بر امور مملكت،
چگونه فشار و اختناق در مورد امام به همان شدّت ادامه داشت؟
در پاسخ بايد گفت:
اگر نگرانى از ناحيه قدرت معنوى امام، منحصر به شخص خليفه يا اطرافيان او بود، كار سهل بود و امام مى توانست از راههاى گوناگون، به فعاليت سرّى بپردازد، ولى اين بيم و نگرانى بر يك طيف وسيع سياسى سايه افكنده بود كه خليفه هم جزئى از آن بود، و اين طيف بقيه سردمداران و همه كسانى را نيز كه به نحوى با حكومت، منافع مشترك داشتند، شامل مى شد، به همين جهت مخالفت و اعمال فشار و محدوديت در مورد امام، ويژگى اصلى خط حاكم بر كشور محسوب مى شد و حتى با قتل خليفه اى، و جايگزينى خليفه اى ديگر تغيير نمى يافت!
📚منابع:
🔸مجلسى، بحار الأنوار،
🔸شيخ طوسى، كتاب الغيبه،
🔸 سیره پیشوایان، مهدیم پیشوایی،
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#ظهور حضرت مهدی(عج) و
نزول حضرت عیسی روح الله(ع)
✏در زمان ظهور آن حضرت، مسیح(ع) نزول خواهند کرد و در رکاب آن بزرگوار و پشت سر آن بزرگوار اقامه نماز خواهند نمود و این به مفهوم خاتمیت و خاتم الاوصیاء بودن آن بزرگوار است و در روایت آمده که آن بزرگوار به حضرت مسیح(ع) احترام نموده و مسیح(ع) گوید،
کسی را نرسد که بر ائمه اهل البیت(ع) تقدم بجوید و حق تقدم با شماست.
📚 کتاب منتخب الاثر 25 حدیث در این رابطه نقل نموده است. و در بحارالانوار از جابر نقل شده که امام عصر(عج) به حضرت عیسی(ع) می گوید:
بیایید بر ما امامت کنید.
و حضرت عیسی(ع) می گوید:
بعضی از شما بر بعضی دیگر امارت دارد و این عنایت خداوند نسبت به این امت است.
آنگاه می گوید این حدیث صحیح و نیکو است که بزرگان نقل نموده اند و دلالت دارد بر اینکه مهدی(عج) به جز عیسی(ع) است و این به معنی تسلیم مسیحیت و یهودیت در برابر اسلام و در برابر قرآن و آل البیت(ع) خواهد بود.
چیزی که آن را در طول چهارده قرن گذشته کمتر پذیرفته اند. و همواره در برابر اسلام با جنگ های صلیبی و صهیونیستی و تهمت ها و نسبت های ناروا و جنگ روانی و تبلیغاتی و عملیات تخریبی تلاش کرده اند تا مانع گسترش و نفوذ آن در جهان بشوند و البته این ظلم بزرگی است که نسبت به بشریت و ارزش های الهی و ادیان الهی و حضرت مسیح(ع) و حضرت موسی کلیم(ع) و پیروان راستین این دو دین و پیامبر بزرگ الهی روا داشته اند.
تهیه وتنظیم در
کانال موعود(عج)12
اللهم عجل لولیک الفرج
@Mawud12
🌑انا لله و انا الیه راجعون🌑
🌑خبر فوری
متاسفانه با خبر شدیم ساعاتی پیش #مادر سردار شهید والامقام حاج مصطفی ردانی پور به رحمت خدا رفته و به فرزند شهیدش پیوست.
ضمن عرض تسلیت به خانواده شهید ردانی پور متعاقباً مراسم ترحیم این بانوی محترمه را به اطلاع خواهیم رساند.
لازم به ذکر است این مادر بزرگوار ۳۵ سال چشم انتظار بازگشت پیکر پاک فرزند خود بود. این مرحومه در طول این مدت، درد فراق و دوری را تحمل نمود تا امروز به دیدار فرزند خود بشتابد.
روحش شاد یادش گرامی
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇
#کف_خیابون 25
در مجموع پیامهای رد و بدل شده بین اون دو نفر و همچنین بین کوروش و دو سه نفر دیگه، میشد حدس هایی زد و حتی نیاز به تحلیل و کار کارشناسی هم نبود. این قدر پیام ها برهنه و عور بود که انگار خیالشون راحت بود که قرار نیست هیچ وقت این پیام ها لو بره و یا براشون دردسر بشه! خیلی جسورانه و حتی با آدرس های واضح پیام داده بودند!
این از دو حال خارج نیست: یا خیلی احمق و تازه کارند... یا خیلی پشتشون گرمه و حتی ممکنه پای گنده هایی وسط باشه که به راحتی به پیام ها و مکالمات مردم دسترسی دارند!!
وقتی به چنین اوضاعی برخورد کردیم، دیگه نمیدونستم بازجویی از افسانه و رویا درست باشه یا نه؟ چون امکان داشت اگر بازجویی بشن، سر از جاخای خوبی درنیاره و حریفمون مطلع بشه و احتیاط بکنه و حتی توی لاک دفاعی فرو بره!
از یکی از کارشناسای سازمان مشورت خواستم. پس از دو ساعت کار روی پرونده، به کار گرفتن روش «دست سه اگشتی» را بهم پیشنهاد داد! در این روش، من باید میشدم دست، و افشین و افسانه و رویا میشدن سه انگشت من! اما... خیلی بعید بود بتونیم از این روش استفاده کنیم. چون بالاخره اونا با هم زندگی میکردن و هر لحظه ممکن بود که یه نفرشون یه کلمه حرف از زبونش بپره بیرون... اون وقته که دیگه باید فاتحه همه چیزو خوند...
خیلی فکر کردم.. تصمیم گرفتم یکی دو جلسه از افسانه بازجویی کنم... پیگیری پیامک ها و زیر نظر داشتن کوروش هم سپردم به بچه های دیگه... مامان رویاشون هم نمیدونستم چیکارش کنم... واسش به پا بذارم؟ نذارم؟ کنترلش کنم؟ نکنم؟ چون با کمبود نیرو هم مواجه بودم.
بچه ها کارشون را روی پیدا کردن و کنترل کوروش شروع کردن... خوب هم شورع کردند... حالا نوبت من بود که افسانه را تخلیه کنم و ببینم چی واسه گفتن داره؟
⛔️جلسه اول بازجویی افسانه!⛔️
روی تختش خوابیده بود. با اینکه چند روز گذشته بود اما هنوز نمیتونست راه بره و عادی زندگی کنه. یه موقعی رفتم که مامانش نباشه. رفتم داخل و در و بستم. چشماشو باز کرد. خودمو معرفی کردم:
گفتم: سلام. شاهرودی هستم از اداره پلیس. میدونم چندان حالتون خوب نیست. قرار نیست که اذیتتون کنم. پس خیلی کوتاه باهم صحبت میکنم و میرم.
با تعجب و اندک چاشنی ترس گفت: بفرمایید!
گفتم: در پرونده بیمارستان شما خوندم که شما باردار بودید و مجبور شدید سقط کنید! سوالام ایناست: باباش کیه؟ آیا بهتون تجاوز شده یا با اختیار خودتون باردار شدید؟
نمیدونست چی بگه... با ترس و لرز گفت: من مامانمو میخوام... مامانم کجاست؟
گفتم: جای نگرانی نیست. لطفا به سوالات من جواب بدید خانم!
گفت: باشه... ینی نمیدونم... من حالم خوب نیست... تنهام بذارین... مامااااااااان!
گفتم: اینجوری هیچ کمکی نمیتونیم بهم بکنیم. لطفا آروم باشید و با من صحبت کنید تا پاشم برم.
گفت: سوالتونو بپرسید و زود برید!
گفتم: چشم. شما توسط چه کسی باردار شدین؟ تجاوز بوده یا با اختیار خودتون بوده؟
با گریه و داد و بیداد گفت: وای خداااا... چرا دست از سرم بر نمیدارین؟ چه فرقی میکنه؟ مهم اینه که من داشتم میمردم!
گفتم: دقیقا! ما هم نگران همین هستیم! چرا تو که یه دختر جوون دانشجوی مملکتمون هستی، به جای کلاس و درس و بحثت، باید روی تخت کورتاژ بیمارستان باشی و بچه سقط کنی؟! بگو کی باهات این کارو کرده تا حقتو ازش بگیرم!
دیدم حرف نمیزنه! مجبور بودم بزنم به یه جاده دیگه... گفتم: راستی از داداش افشینت چه خبر؟ چرا چند روزه پیداش نیست؟ چرا از وقتی شما را آوردن اینجا، بهت سر نزده؟!
ادامه دارد...
آیدی نوبسنده
@hadadpour
#کف_خیابون 26
تا اسم افشین آوردم، مثل برق گرفته ها شد... گفت: شما افشین را از کجا میشناسین؟ با اون چیکار دارین؟
گفتم: باهاش کاری نداریم... ما حتی با تو هم کاری نداریم... ما فقط میخوایم بدونیم که کی این بلا را سرت آورده و حتی سبب شده که افشین .... استغفرالله... (فکری همون لحظه به ذهنم اومد که از نظر کارشناسمون خیلی بهتر بود!)
گفت: چرا ناقص حرف میزنید؟ بگین افشین چش شده؟ داداشم کجاست؟ چرا نیستش؟
گفتم: نمیخواستم توی جلسه اول چیزی بهتون بگم و آزارتون بدم... اما ظاهرا شما متوجه حساسیت موضوع و مشکلتون نیستید! ببین خواهر من! شبی که شما خونریزی کردی و آوردنت اینجا، داداش با غیرت و نوجوونت، به غرورش برخورد... احساس ورشکستگی کرد... همه چیز و همه دنیا براش تموم شد... ببینید افسانه خانم! ... چطوری بگم... افشین اون شب اینارو که دید... فرداش در دسشویی کنار مسجد گاراژ اوس جلالش ... ببخشید اینو میگم... چجوری بگم... رگشو زد... رگ دستشو زد...
افسانه جیغ بلندی کشید... همه پرستارا ریختند دم در اتاق... همکارم اجازه ورود بهشون نداد... افسانه دوباره جیغ کشید و داد و بیداد کرد... گفت: افشین کجاست؟ افشین و رگ زدن؟ الان حالش چطوره؟
اشک تو چشمام جمع شد و سرم و انداختم پایین... آروم و ناراحت گفتم: متاسفم...
افسانه دیگه رفتاراش در کنترل خودش نبود... شروع کرد به سر و صورت خودش زدن... منم سرم پایین بود و اشکمو پاک میکردم... دستمالی از روی میز کنار تختش برداشتم و گوشه چشمام را پاک کردم...
افسانه خیلی حالش بد شد... گریه های بلند و هر از گاهی هم جیغ... باید کار را تموم میکردم... اگه افسانه روی همین تخت و همین حالا که حالش خرابه باهام حرف زد و یه کد بهم داد، که داد... وگرنه دیگه بعید بود که بتونیم بدون استفاده از روش های خاص خودمون به حرفش بیاریم... آخرین سکانس اون روز باید اجرا میشد... پاشدم و گفتم: ببخشید اذیتتون کردم... فکر کردم درباره داداش افشینتون میدونید... متاسفم... خدانگهدار!
هنوز دو سه قدم به طرف در اتاق نرفته بودم که با همون حالت گریه و صدای گرفتش گفت: آقا!
برگشتم به طرفش و گفتم: استراحت کنید! نمیخواد چیزی بگید! شما باید صبور باشید و ...
حرفمو قطع کرد و گفت: تاجزاده! اون بدبختم کرد... بهش میگن دکتر تاجزاده! قرارمون این نبود... قرار نبود حامله بشم... اما اون کارشو کرد و بیچارم کرد... بعدش هم خودش مثلا میخواست جنینو سقط کنه... منو برد پیش یه نفر... شمال... بابلسر... فکر نمیکردم سر از دست دادن داداشم دربیاره...
کامل برگشتم به طرف و ازش پرسیدم: این دکتر تاجزاده را کجا میشه پیدا کرد؟
گفت: نمیشه پیداش کرد... میگن خیلی آدم گنده ای هست... همون شب هم معلوم بود که گنده است... آخه با محافظ و دم و دستگاه اومده بود شوی کنار دریا! شوی پلن 22 ... اونجا بودیم... اونجا منطقه آزاده... محصوره... من اونجا دیدمش... چیز دیگه ای ازش نمیدونم...
گفتم: دیگه هم باهاش قرار داشتی؟!
گفت: یه بار دیگه خودم و...
گفتم: و کی؟!
سرشو انداخت پایین و با حالت شرمساری گفت: یه بار هم مامانم رفت پیشش!
گفتم: خب سر و نخ دیگه ای نداری ازش؟ کجا رفتین پیشش؟
گفت: نه دیگه... همین بود... اسپانسر شوهای پلن 22 میگفتن تاجزاده است...
گفتم: نمیدونی تاجزاده چیکاره است؟
گفت: نه اما ... یه بار میشنیدم که داره به زبون عربی حرف میزنه...
گفتم: عربی؟! نمیفهمیدی چی میگفت؟
گفت: نه ... فقط میدونم که بعد از اون تماس، به ما که حدودا 20 نفر بودیم گفت براتون یه مهمون ویژه دارم... مهمونی که میتونین حسابی تیغش بزنین...
گفتم: نمیدونی مهمونه از کجا بود؟ کجا قرار مهمونی داشتین؟
گفت: فکر کنم قرار بود مشهد باشه... نمیدونم از کجا بود... شاید عربستان!!!!
ادامه دارد...
آیدی نویسنده
@hadadpour
🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇
#کف_خیابون 27
افسانه حرف های دیگری هم زد که بعدا خودتون میفهمید. اما مهم ترینش همینایی بود که گفتم. چون حالش خیلی بد بود و مدام گریه و ناله میکرد ولش کردم.
حدس بدی در ذهنم شکل گرفت... دعا میکردم اشتباه باشه و اون چیزی نباشه که حدس میزدم...اما الان ما چند تا کلیدواژه و سر نخ داشتیم: پلاژ 22 – تاجزاده – محاغظ و دم و دستگاه – زبون عربی – مشهد – شوی لباس – 20 نفر زن !!
باید سریع دست به کار میشدم. از افسانه خدافظی کردم و از اتاقش زدم بیرون. فورا بیسیم زدم ببینم بچه ها میدونن مامانش کجاست یا نه؟ بچه ها گفتن رفته باشگاه! با خودم گفتم چطور مردم روحیه باشگاه رفتن دارن وقتی که دخترش با اون وضعیت تو بیمارستانه و از پسرش هم قاعدتا خبر نداشتند!!
غیر طبیعی بود! حتی اگر حیوان هم باشه، بازم بچه هاش را در اون شرایط ول نمیکنه که بره باشگاه برای درشت و کوچیک کردن اندامش! گفتم که ... غیر طبیعی بود... ماجرا بودار به نظر میرسید...
فورا به بچه ها گفتم یه زن مانتویی امروزی از بچه های خودمون را بفرستند داخل باشگاه ببینند چه خبره؟! ... همین کار را کردند ... خانم زبده ای با شناسه 233 که راسته کارش در متروها و از تیم پیاده بود و میگفتند 4 ساله که مسلح میخوابه و مسلح بلند میشه و مسلح زندگی میکنه، برای این ماموریت انتخاب شد.
خانم 233 به مدت 10 دقیقه رفت داخل باشگاه و اومد بیرون. فورا دستور دادم که با من مکالمه ای داشته باشه:
233: سلام قربان! امر بفرمایید!
من: سلام. خسته نباشید. رویا اونجا بود؟
233: فکر کنم باشه. ندیدمش. دسترسی نداشتم.
من: تشریحش کن!
233: مفصل یا خلاصه؟
من: لطفا هر چی دیدید که فکر میکنید مهمه!
233: سراسر دوربین مدار بسته، عبور دو مرحله ای، ثبت نام فقط با معرفی نامه، وسایل منحصر به فرد، احساسم میگفت دو تا از مردها مسلح باشند، هیچ کدوم از مردها روی صندلی ننشسته بودند و این منو مشکوک تر میکرد!
من: نکته اش همین جاست! ثبت نامتون کردند؟!
233: نه قربان! هر کاری کردم ثبت نامم نکردند. گفتند فقط با معرفی نامه!
من: نگفتی از کجا باید برم معرفی نامه بگیرم؟
233: گفتند طرف قرارداد ما بعضی شرکت ها و دانشگاه هاست!
من: ای داد بیداد! پس فقط یه حدس میمونه!
233: بله قربان! فقط یک حدس و اونم این که اونجا قطعا باشگاه نیست و باشگاه، فقط یک پوشش هست!
من: دقیقا! تشکر. لطفا در دسترسم باشید. به شما نیاز دارم.
233: چشم اما شرایط من مهتابی است. چه دستور میفرمایید؟ (شرایط مهتابی: شرایطی که برای ادامه اش برگ ماموریت لازم است و بدون برگ ماموریت، ادامه فعالیت بدون دستور مستقیم کتبی و یا شفاهی مقدور نیست.)
من: مشکلی نیست. میگم براتون صادر کنند. تشکر.
احساس میکردم داریم توی گرد و غباری فرو میریم که هر چی میریم داخلش، ته نداره و حتی معلوم نیست از پرونده اصلی دور بشیم یا نه؟! حتی معلوم نیست با کیا طرفیم و قراره دنبال چی باشیم دقیقا؟!
ادامه دارد...
آیدی نویسنده
@hadadpour
💎امیرالمومنین عليه السلام:
نَحْنُ اَقَمْنا عَمودَ الْحَقِّ و هَزَمْنا جُيوشَ الْباطِلِ؛
ما (اهل بيت) ستون هاى حق را استوار و لشكريان باطل را متلاشى كرديم.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
✳️آخرین گفتگوی انسان در زندگی
✅امیرالمؤمنین امام علی (ع):
هنگامی که انسان در آخرین لحظات زندگی خود قرار می گیرد؛ ((مال، فرزندان و عمل)) او در برابرش مجسم میشوند.
انسان رو به مال خود نموده و میگوید:
من در جمع آوری تو حریص و در مصرف کردنت بخیل بودم، در این لحظه چه کمکی به من خواهی کرد؟
مال در پاسخ می گوید:
من تنها کفن تو را تهیه می کنم.
پس از آن انسان رو به فرزندان خود کرده و گوید:
من شما را دوست می داشتم و حامی شما بودم، در این لحظه با من چه میکنید؟
آنها در پاسخ می گویند:
((ما تو را به قبر می رسانیم و در آن پنهان میکنیم
پس از آن انسان به عمل خود میگوید:
من نسبت به تو بی اعتنا بودم و تو بر من سنگین بودی، امروز با من چه خواهی کرد؟
عمل در پاسخ می گوید:
من از #قبر تا قیامت همنشین تو خواهم بود، تا زمانی که هر دو در پیشگاه خداوند حاضر شویم.
📚وسائل الشیعه ج ۷ ، ص ۳۲۵
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳این خانم زیبا کیست؟
چه ارتباطی با صهیونیسم دارد؟
عجایبی شگفت انگیز راجع به این چهره بشنوید
#مهدویّت
✅فرا گرفتن کل زمین به وسیله دود پیش از ظهور امام زمان(عج)
وی با اشاره به تفسیر آیه اول سوره مبارکه دخان «حم» از سوی امیرالمومنین (ع) بیان کرد: امیر المومنین علی(ع) پیرامون نام این سوره مبارکه که به معنای دود است، می فرمایند: «پیش از ظهور فرزندم، دودی تمام کره زمین را فرا می گیرد.»
@Mawud12
ویژگی های 313 یار امام زمان (عج)
اوحدی با اشاره به ویژگی های 313 یار امام زمان (عج) از منظر امام علی (ع) افزود: براساس فرمایشات حضرت(ع)، این 313 نفر دارای 40 خصیصه هستند و با این خصایص که شامل: 1- دزدی نکردن ، 2- زنا نکردن، 3- مسلمانی را به اسیری نگرفتن، 4- مُحرمی را نکشتن، 5- رعایت حریمی که خدا واجب کرده، 6- به منزلی به یکباره یورش نبردن، 7- کسی را به حق نزدن، 8- گندم و جو را احتکار نکردن، 9- اموال یتیم را نخوردن، 10- مسجدی را ویران نکردن، 11- راه را به مردم نبستن، 12- خاک را بالشت و تکیه گاه خود قرار دادن و ... است با امام زمان (عج) بیعت می کنند.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
#مهدویّت
✅شیخ رجبعلی خیاط
آن بزرگوار درباره عنایت ویژه امام زمان به منتظران واقعی خویش می فرمود:
"پینه دوزی ترک زبان به نام امامعلی در شهر ری زندگی می کرد که هیچ اهل و عیالی نداشت و مسکن او هم همان دکانش بود.
حالات فوق العاده ای داشت و خواسته ای جز فرج آقا در وجودش نبود.
او وصیت کرد که پس از وفاتش او را در پای کوه بی بی شهر بانو، در حوالی شهر ری، دفن کنند.
هر وقت به قبر ایشان توجه کردم، دیدم امام زمان در آن جاست."
این فرموده شیخ، خود گواه و شاهدی بر تشرفات و دیدارهای متعدد آن جناب با امام زمان می باشد.
جناب شیخ می فرمود:
" اغلب مردم اظهار می کنند که امام زمان را از خودشان بیشتر دوست دارند،
حال آنکه اینگونه نیست;
زیرا اگر او را از خود بیشتر دوست داشته باشیم، باید برای او کار کنیم،
نه برای خود.
همه دعا کنید که خداوند موانع ظهور آن حضرت را برطرف کند و دل شما را با آن وجود مبارک یکی کند!
📕منبع:
کیمیای محبت
#کلام_علما
💠 حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی: اگر حساب روز قیامت حقّ است، پس چرا این قدر انباشته میکنی؟...
💢 در بوق و کرنا کنید ما مسلمانیم و ما پیرو علی هستیم آیا مملکت اسلامی می شود ؟!
✅الآن در یک نظامی واقع شدهایم که ما میگوییم ما اسلامی هستیم... خوب، همه عالم میتوانند ادعا کنند.
مگر محمدرضا نمیگفت من مسلمانم، قرآن هم طبع میکرد، خدمت حضرت رضا هم میرفت و میایستاد و برایش زیارتنامه هم میخواندند و نماز هم میخواند و همه این کارها را میکرد؛ اما نبود این طور.
✅ما اگر بخواهیم رژیممان رژیم اسلامی باشد و این ادعایی که میکنیم که ما مُسلِم هستیم و ما طرفدار #اسلام هستیم و طرفدار رژیم اسلامی هستیم، باید این قدم را هم برداریم که مهمش این قدم است که محتوای یک مملکتی اسلامی باشد. هر جایش برویم در مملکت اسلامی رفتیم، نه اینکه وقتی رفتیم بازار، ببینیم بازار همان بازار و همان #رباخوری و همان #اجحاف و همان #گرانفروشی بیجا و همانها، و بعد هم فریاد میکند که اسلام!
#امام_خمینی
📚 صحیفه امام، جلد۹، ص۱۸
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
هدایت شده از یا غیاث المستغیثین
✳شهید ردانی پور
مادر عزیزم!
انشاالله اگر کربلا مشرف شدی مرا
فراموش نکن.
و از امام حسین(ع) تقاضا کن که
قربانیت را بپذیرد.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
🔴 چه قدر این حیله و نیرنگ آشناست !!!
* پروژه شیلی سازی*
نمیدونم تا حالا از پروژه #شیلی_سازی چیزی شنیدین یا نه ؟
در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی که اوج حکومتها و دولتهای پدید آمده از کودتاهای آمریکایی در منطقه آمریکایلاتین بود
ولی برخلاف خواسته #آمریکا،
در #شیلی رئیس جمهوری #مردمی روی کار آمد با نامِ (سالوادور #آلنده )
دولتها و نظامیانِ وابسته به آمریکا که از حمایت CIA برخوردار بودند با شعار مبارزه با کمونیسم و مبارزه با شوروی
همه حکومتهای مردمی رو قلع و قمع میکردن
اما استثنائا در شیلی به مشکل برخوردن..
سرنخِ تمامِ کودتاها و توطئهها هم, طبقِ معمول در #سفارت_آمریکا بود.
🔶آلنده (رئیس جمهور مردمی) شیلی با آگاهی از این مسئله راههای ارتباطی با سفارت آمریکا رو محدود کرده بود.
او با پشتوانه #مردمی به رهبری قدرتمند در منطقه #آمریکای_لاتین تبدیل شده بود.
بطوریکه در خودِ ارتش هم ازش حمایت میکردن
و کسی را یارای مخالفت با آلنده نبود..
در این شرایط تمام راه های #کودتا بسته شده بود
و آمریکا در این کشور به مشکل بر خورده بود.
طوریکه غربیها شیلی رو هم به مثل #کوبا از دست رفته میپنداشتند،
🔷اینجا بود که سازمان سیا، موقتا فرمول انقلاباترنگین و مخملی رو تعطیل کرد و از راه مکر و #تزویر وارد شد.
#سیا با استخدامِ افراد نفوذی و استفاده از جاسوسهایی که در #بدنه_دولت آلنده داشتند، #هزینه خدمات را در کشور بالا بردند.
هزینه درمان هزینه سوخت هزینه تحصیل هزینه بهداشت هزینه رفت و آمد وووو
🔶هدف آنها ایجادِ #قحطیهای مصنوعی در کشورِ شیلی بود،
نفوذیها، برای #فقرا صف های طولانی جهت پرداخت کوپنهای غذا و یا یک کاسه سوپ و یا سبدکالا ترتیب میدادند و طی آن افرادی را وارد صفها میکردند تا به آلنده فحاشی کنند.
*نفوذیها مرتب به مردم القا میکردند که سایه #جنگ بر کشور سایه افکنده (میگفتند ناوهای هواپیمابر در اقیانوس بسمتِ آبهای شیلی حرکت کردند )
🔷 و خطرِ قحطیها و #گرسنگی های کشنده، بزودی و قریب الوقوع خواهد بود!
و تقصیر تمام این بدبختیها به گردن #رهبر و اعتقادات ِضد آمریکایی اوست !😳
نفوذیهای cia سوبسیدها( یارانهها) رو برداشتند و قیمتها لحظهبهلحظه بالاتر میرفت.
آنها آلنده که در اوج محبوبیت بود رو مسئول این قحطیها و کمبودها معرفی میکردند. نه آمریکا و نفوذی هایش را!
قیمتِ #آب و #برق رو بالا بردند و #نان و مایحتاجِ مردم در انبارها عمدا از بین میرفت اما بدست مردم نمیرسید.
رادیوی اسپانیایی زبانِ آمریکا مرتبا برنامه داشت و دلیلِ این مشکلات را دکتر آلنده معرفی میکرد
🔶و به مردم القا میکرد که سیاستهای غلط و ضدآمریکایی او کشور رو به ناکجاآباد برده و مردم اگر خواهان برآورده شدن خواسته های حداقلی برای زنده ماندنِ خود هستند،
❌*باید دست از حمایت از آلنده بر دارند !*❌
آمریکائیها آلنده و خانواده شو به دروغ، #کاسب_تحریم معرفی میکردند که از قِبَلِ #تحریم های اقتصادی آمریکا به ثروتِ هنگفتی رسیدهاند.
آنها با انواع و اقسام شیوههای #تبلیغاتی (رهبر رئیس جمهورِ محبوب شیلی ) را نا کارآمد معرفی میکردند و آلنده را ترور شخصیت مینمودند.
کار بجایی رسید که مردم و انقلابیونِ شیلی به خیابانها ریختند و فریاد میزدند:
*ما #عدالت نمیخوایم*
*ما #آزادی نمیخوایم*
*ما #برابری نمیخوایم*
🔷*ما نان میخوایم تا از #گرسنگی نمیریم...!*
مردم با هدایت #پینوشه ( نظامی شیلیایی که مامورِ سیا بود) به کاخ ریاست جمهوری حمله ور شدند و رهبر شیلی آلنده را سر بریدند.
معترضان که روزی حامی آلنده بودند،
با چاقو و چوب به رهبرشون هجوم بردن و سرشو از بدن جدا کردن !*😞
دولت مردمی آلنده سقوط کرد و پینوشه بلافاصله با کشتاری تاریخی که در شهرِ #سانتیاگو به راه انداخت، قدرت رو بدست گرفت.
و ابتدا همان مردمی را که سرِ آلنده را بریده بودند کُشت و سپس برای زهرِچشم گرفتن حکومت نظامی اعلام کرد و هزاران نفر دیگه از مردم رو به جوخه های #تیرباران سپرد!
🔶این پروژه در سال۶۰ خورشیدی هم قرار بود توسط بنی صدر ایران اجرا شود،
که انقلابیونِ ایرانی ، بدرستی دست بنیصدر را خواندن و در تظاهرات هایی که علیه او در گوشه و کنارِ کشور برگزار میشد شعار میدادن:
*ابوالحسن پینوشه*
*ایران شیلی نمیشه*
*که منظور ابوالحسن بنی صدر بود.*
و البته صد درصد
باز هم آمریکا در ایران پینوشه هایی در آستین داره
🔷که با توجه به موقعیتِ ویژه #ایران، این پینوشه ها دیگه نظامی نیستند و اتفاقا حتی خود نیز اعلام میکنند که سرهنگ نیستند،
پس مراقب #نفوذی ها و پینوشههای زمان باشیم
و اجازه ندیم که باز هم آلنده ها رو سر ببرند.
حالا چه کسانی برای مردم گرانی می تراشند و نارضایتی ایجاد میکنند.. همانها دشمن اصلی مردم هستند..
یادمان باشد، پشت دیوار #فریب، مرگ و بردگی خوابیده..