8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چهره محبوب جهانی
سرادر سلیمانی
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
◆ #متن_سخنرانی حاج آقا #دارستانی◆
🍀 نگاه به #نامحرم 🍀
نگاه به #نامحرم روح و روان انسان را به هم می ریزد. بی حجابی یعنی نامهربانی به جامعه. خانمی که حجابش را رعایت نمی کند و به جامعه میآید، دارد به جامعه نامهربانی می کند؛ لذا کسانی دیگر نیز به او نامهربانی خواهند کرد؛ چون خداوند زیبایی را که تنها به یک نفر نداده است. انسان ذاتا تنوع طلب است.
اگر یک خانمی بیاید و در خیابان گلها را لگد کند، آیا مردم به این زن فرد عاقلی می گویند؟ شما میدانید که چقدر از جوانهای ما مثل همان گل ها پرپر می شوند؟ چقدر از جوان های ما گرفتار چشمهایشان هستند؟ آن ها دینشان را دادهاند رفته است، بروید در زندانها مشاهده کنید که چه جنایت هایی را آقایان و خانمها فقط به خاطر یک نگاه مرتکب شده اند. اسلام اینقدر بحث حجاب میکند، بحث نگاه میکند، بی حجابی یک نامهربانی است اول به خانواده خود فرد و دوم به حریم خانه های دیگر. من لغتی بهتر از نامهربانی پیدا نمی کنم!
- یک زمان، امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام شیطان را دیدند که شال و کلاه کرده است و به تعبیری رابین هود شده است و تیر و کمان برداشته است. رو به شیطان کردند گفتند: چرا این طور شده ای؟
- گفت: میروم به شکار.
- حضرت فرمود: به شکار چی؟
- گفت: من به جز شیعیان تو با کسی کار ندارم.
- آقا فرمودند: اولین تیر را به کجای آن ها می زنی؟
- گفت: به چشم هایشان چشم هارا که زدم، گویا همه جا را زده ام.
مراقب چشم ها باشید هر چیز که بخواهد از این چشم ها وارد شود، حداقل یک نگهبان برای چشم هایتان در برابر آن چیز بگذارید.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
🔴🔵 روایت امام حسن عسکری (ع) از دوران غیبت فرزند و جانشین اش امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
⚫️ غیبتی خواهد داشت که خیلی ها به هلاکت خواهند رسید.
🔴 ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﮔﻮﻳﺪ: ﺑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﻜﺮﻯّ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﻯ ﭘﺮﺳﺶ ﻛﻨﻢ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﺳﺨﻦ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺣﺠّﺖ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻧﻴﺰ ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺣﺠّﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻠﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﻓﻊ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﺪ ﻭ ﺑﺮﻛﺎﺕ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ. ﮔﻮﻳﺪ: ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻛﻴﺴﺖ؟
♦️ﺣﻀﺮﺕ ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﻛﻮﺩﻛﻰ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﻣﻰ ﺩﺭﺧﺸﻴﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻭ ﺣﺠّﺘﻬﺎﻯ ﺍﻭ ﮔﺮﺍﻣﻰ ﻧﺒﻮﺩﻯ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻤﻰ ﻧﻤﻮﺩﻡ، ﺍﻭ ﻫﻤﻨﺎﻡ ﻭ ﻫﻢ ﻛﻨﻴﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ ﺍﺳﺖ، ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ.
🔷 ﺍﻯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎق ﻣﺜﻞ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣّﺖ ﻣﺜﻞ ﺧﻀﺮ ﻭ ﺫﻭﺍﻟﻘﺮﻧﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﻏﻴﺒﺘﻰ ﻃﻮﻟﺎﻧﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﺠﺎﺕ ﻧﻤﻰ ﻳﺎﺑﺪ ﻣﮕﺮ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺛﺎﺑﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻋﺎﺀ ﺑﻪ ﺗﻌﺠﻴﻞ ﻓﺮﺝ ﻣﻮﻓّﻖ ﺳﺎﺯﺩ. ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﮔﻮﻳﺪ: ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻯ ﻣﻮﻟﺎﻯ ﻣﻦ ﺁﻳﺎ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻯ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﻮﺩ؟ ﺁﻥ ﻛﻮﺩﻙ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﻰ ﻓﺼﻴﺢ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺃﻧﺎ ﺑﻘﻴّﺔ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻓﻲ ﺃﺭﺿﻪ ﻭ ﺍﻟﻤﻨﺘﻘﻢ ﻣﻦ ﺃﻋﺪﺍﺋﻪ
🌹ﺍﻯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎق ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺟﺴﺘﺠﻮﻯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻣکن ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮّﻡ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻓﺮﺩﺍﻯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﻜﺮﻯّ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪا ﺷﺎﺩﻯ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻣﻨّﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻧﻬﺎﺩﻳﺪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﺑﻔﺮﻣﺎﺋﻴﺪ ﺁﻥ ﺳﻨّﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻀﺮ ﻭ ﺫﻭ ﺍﻟﻘﺮﻧﻴﻦ ﺩﺍﺭﺩ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﺍﺣمد ﻏﻴﺒﺖ ﻃﻮﻟﺎﻧﻰ، ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪا ﺁﻳﺎ ﻏﻴﺒﺖ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻧﺠﺎﻣﻴﺪ؟
🌺 ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻏﺎﻳﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﻛﺜﺮ ﻣﻌﺘﻘﺪﻳﻦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻋﻬﺪ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻟﺶ ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺣﻰ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﻮﺩ ﻣﺆﻳّﺪ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎق ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮﻯ ﺍﺯ ﺍﻣﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﻭ ﺳﺮّﻯ ﺍﺯ ﺳﺮّ ﺭﺑﻮﺑﻰ ﻭ ﻏﻴﺒﻰ ﺍﺯ ﻏﻴﺐ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻡ ﺑﮕﻴﺮ ﻭ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻛﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺎﻛﺮﻳﻦ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻋﻠّﻴّﻴﻦ ﺑﺎﺷﻰ.
📚 منبع
کمال الدین شیخ صدوق باب 38 ص 385
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
1_35005164.mp3
1.37M
👈سخنان امام حسین علیه السلام
در مورد حضرت مهدی علیه السلام
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
#سه_شنبه_های_مهدوی
#سلام_امام_زمانم
دلم آشفتــه و غم بی امان است
که غم از دوری صاحب زمان است
سه شنبه شور و حالم فرق دارد
دلم مهمــــان صحن جمکران است
تعجیل در ظهور پنج #صلوات
اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الفرج
🍀 بیداری بین الطلوعین ، نور است و فیض بسیار بزرگی می باشد.
🌻 واگر سالک قبل از اذان صبح بیدار باشد و نماز شب نیز بخواند، نور علیٰ نور است.
🍀 اگر به علتی اقبال نداشت لااقل سعی کند در سحر بیدار باشد
🌻چرا که نفْس بیداری شب موجب تنویر (نورانی شدن) قلب و دل سالک می شود.
سید هاشم حداد
نور مجرد ج۱، ص۲۹۳
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نمازی_برای_بازشدن_گره_ازدواج
🎥 دستورالعمل #مجرب امیرالمومنین
علیه السلام، برای #ازدواج
🔴 #کاملا_مجرب
🌹 ویژگی ها و پیام های ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خدیجه سلام الله علیها
🌸١- شناخت و آگاهی:
🔸 پیامبر اسلام(ص) و خدیجه (س) با آگاهی و شناخت کامل از اخلاق، رفتار و خانواده همدیگر، ازدواج کردند، آنان، رشد یافته، بزرگ منش، خردمند، بصیر و مستقل در اندیشه و عمل بودند و با متانت، وقار و درایت تصمیم سنجیده ای گرفتند. چیزی که امروزه کمتر در ازدواج ها به آن توجه می شود، رشد جسمانی، عقلانی و عاطفی جوانان را در نظر نمی گیرند و بدون داشتن این معیارها اقدام به تشکیل خانواده می کنند که آسیب های زیادی را متوجه زندگی مشترک می کند.
🌸٢- مشورت:
🔸 پیامبر در این باره با عموی خود، ابوطالب مشورت کردند و او را واسطه قرار دادند، خدیجه نیز با عموی خود، ورقه بن نوفل، صحبت کردند آنان در مراسمی و با حضور بزرگان دو خانواده عقد ازدواج خود را برگزار کردند.
جوانان امروز تا چه اندازه در انتخاب و گزینش همسران، با والدین و افراد آگاه و دلسوز مشورت می کنند؟ از تجارب دیگران چه میزان بهره می برند؟ آیا با یک نگاه و علاقه سطحی و یا داشتن شناخت چند روزه، برای انتخاب کافی است.
🌸٣- تجملات و ریخت و پاش های افراطی:
🔸 یکی از بزرگترین موانع و مشکلات جوانان برای ازدواج، تجملات و چشم و هم چشمی ها، توقعات و انتظارات بی حد و اندازه اطرافیان است، در حالی که سادگی و بی آلایشی در ازدواج اسلامی توصیه شده است.
🌸۴- مهریه های سنگین:
🔸حضرت خدیجه(س) مهریه ازدواجش را از مال خودش قرار داد و ضامن مهر خود شد. عدّه ای به این امر اعتراض کردند، ابوطالب(ع) جواب داد: «اگر شوهران دیگر مانند فرزند برادر من باشند، زنان به گران ترین قیمت ها و بیشترین مهریه آنان را طلب خواهند کرد و اگر مانند شما باشند مهر گران از ایشان طلب خواهند نمود»
حال مقایسه کنید مهریه این ازدواج را با مهریه های سنگین و غیر معقول امروز که اغلب مردان توان پرداخت آن را ندارند و قرار دادن چنین مهریه هایی که خارج از توان اقتصادی مردان است عقد را دچار مشکل می کند.
🌸۵- زندگی بعد از ازدواج:
🔸بعد از ازدواج نیز، زندگی مشترک پیامبر و خدیجه (س)، الگوی کاملی از زندگی زناشویی برای مردان و زنان مسلمان است، با یک زندگی درخشان و اخلاق و رفتار خیره کننده، همه را بهت زده کردند. خدیجه در برابر فرستاده خداوند همواره فروتن و خاضع بود خود را کنیز خدمتگزار و یا همراه و همدم پیامبر می دانست از هیچ کوششی در خدمت رسانی به رسول خدا دریغ نمی کرد. تمام اموال و دارایی خود را با افتخار، در راه گسترش ندای توحید، در اختیار همسرش قرار داد، او به حق می دانست که خوب شوهر داری کردن، جهاد در راه خداوند است و سراسر زندگی مشترکش را اینگونه سپری کرد.
👈دختران و زنان و نیز مردان جامعه اسلامی باید در راه کسب نجابت، پاکی و درایت، شهامت و شجاعت و وقار و متانت، خردمندی و نواندیشی، صداقت و راستگویی، سخاوت و کرامت، امانت داری و خدمتگزاری، زندگی این زوج نمونه تاریخ را الگوی عملی خود قرار دهند.👌
❣﷽❣
🌹🌴 #آخرین_عروس 🌴🌹
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعودعج)
#قسمت6⃣1⃣
من با خودم فكر مى كنم شايد اين خليفه جديد، آدم خوبى باشد، او كه اهل نماز و طاعت است; شايد ديگر به امام عسكرى(ع)سخت گيرى نكند.
شايد او به تبعيد امام پايان بدهد و اجازه دهد كه به شهر خودش، مدينه برود. شايد او به فشارهايى كه ساليان سال شيعيان را به ستوه آورده، پايان بدهد.
ولى تعجّب مى كنم وقتى مى بينم كه خليفه جديد نه تنها امام را آزاد نمى كند بلكه فشارها را زيادتر مى كند. او دستور مى دهد تا بر تعداد مأمورانى كه خانه امام را زير نظر داشتند افزوده شود.
گويا همه اين روزه ها و نمازهاى خليفه، بازى است، بازىِ خواب كردن مردم!!
اين بهترين راه براى عوام فريبى است.
درست است خليفه عوض شد و خيلى از سياست ها هم تغيير كرد; امّا سياست اصلى آنها، هرگز تغيير نمى كند.
آيا مى دانى آن سياست چيست؟
نبايد مردم با امامِ عسكرى(ع) آشنا شوند. نبايد جوانان با او ارتباط برقرار كنند. بايد او در گمنامى كامل بماند. رفتن به خانه او جرم است، نامه نوشتن به او جرم است.
هر چيزى ممكن است با عوض شدن خليفه ها عوض شود; امّا اين سياست هرگز تغيير نخواهد كرد.
* * *
امروز روز چهاردهم شعبان است و ما مدّتى است كه در اين شهر هستيم. آرامش دوباره به شهر باز گشته است و مردم به زندگى عادى خود مشغولند.
مى دانم خيلى دلت مى خواهد امام را ببينى. امّا نمى دانى چه كنى؟
با خود مى گويى حالا كه نمى شود به خانه امام برويم چقدر خوب است كه ما به خانه حكيمه (عمّه امام عسكرى(ع)) برويم و از او در مورد امام سوال كنيم.
رو به من مى كنى و مى گويى:
ــ يادت هست سال قبل كه به اينجا آمديم، چه ساعتى در كوچه با حكيمه برخورد كرديم؟
ــ فكر مى كنم ساعت چهار عصر بود.
ــ خوب است امروز عصر به همان كوچه برويم و به بهانه كمك كردن به او به خانه اش برويم.
ــ چه فكر خوبى! آن وقت مى توانيم از او در مورد امام عسكرى(ع) و بانو نرجس سؤال كنيم.
ما منتظر هستيم تا عصر فرا برسد.
خدا را شكر مى كنيم كه دوباره در خانه حكيمه هستيم. روى تخت وسط حياط نشسته ايم و مهمان خواهر آفتاب شده ايم.
امروز حكيمه هم روزه است. همه دوستانِ خوب خدا در ماه شعبان روزه مى گيرند; امّا من و تو مسافر هستيم، و مسافر نمى تواند روزه بگيرد.
حكيمه براى ما سخن مى گويد: "سن زيادى از من گذشته است، نمى دانم زنده خواهم بود تا فرزند امام عسكرى(ع) را ببينم يا نه؟".
بعد آهى مى كشد و مى گويد: "من هر وقت به خانه آن حضرت مى روم از خدا مى خواهم به او پسرى عنايت كند".
در اين هنگام، صداىِ در خانه به گوش مى رسد. چه كسى در مى زند؟
حكيمه از جاى خود بلند مى شود و به سمت در مى رود. بعد از لحظاتى برمى گردد.
حكيمه لبخند مى زند و خوشحال است. من از علّت خوشحالى او مى پرسم. پاسخ مى دهد: "امام عسكرى(ع) از من دعوت كرده است تا امشب افطار به خانه او بروم".
امشب شب جمعه است، شب نيمه شعبان كه با شب يازدهم مرداد ماه مصادف شده است.
شايد امشب امام عسكرى(ع) دلتنگ عمّه اش، حكيمه شده است. آخر امام در اين شهر غريب است. هيچ آشناى ديگرى ندارد. شيعيان هم كه نمى توانند به خانه آن حضرت بروند.
حكيمه براى رفتن آماده مى شود.
كاش مى شد ما هم همراه او به خانه امام مى رفتيم! خداوند دشمنان را لعنت كند كه ما را از اين فيض بزرگ محروم كرده اند.
حكيمه، اشكِ حسرت را در چشمان ما مى بيند، دلش مى سوزد. فكرى به ذهنش مى رسد. بعد از مدّتى حكيمه ما را صدا مى زند. نگاه ما به دو كيسه بزرگ مى افتد:
ــ مادر! اين ها را كجا مى خواهى ببرى؟
ــ اين دو كيسه را مى خواهم به خانه امام عسكرى(ع) ببرم، شما بايد اين ها را بياوريد.
ــ چشم.
ــ مأموران در بين راه، جلوى شما را مى گيرند و داخل كيسه ها را مى بينند، شما با كمال خونسردى بايستيد تا آنها به كار خودشان بپردازند. شما اصلاً به آنها كارى نداشته باشيد.
اكنون تو خيلى خوشحال هستى. به اين بهانه مى توانى امام خود را ببينى.
با هم حركت مى كنيم. از خانه بيرون مى آييم. كيسه ها قدرى سنگين است; امّا تو سنگينى آن را حس نمى كنى.
چند مأمور جلوى راه ما را مى گيرند. كيسه ها را زمين مى گذاريم. آنها با دقّت كيسه ها را بازرسى مى كنند. وقتى مطمئن مى شوند كه نامه اى داخل آن نيست به ما اجازه مى دهند كه عبور كنيم.
من تعجّب مى كنم، چگونه اين مأموران به ما اجازه عبور دادند، فكر مى كنم اين كار بانو حكيمه است. حتماً دعايى خوانده است كه مأموران بيش از اين مانع ما نشدند.
چند قدم جلو مى رويم. اينجاخانه امام است، باور مى كنى تا لحظه اى ديگر مهمان آفتاب خواهى بود؟
#ادامه دارد.....
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
❣﷽❣
🌹🌴 #آخرین_عروس 🌴🌹
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود(عج)
#قسمت7⃣1⃣
بوى بهشت، بوى گل ياس، بوى باران...
اشك و راز و نياز! چه شبى است امشب! در حضور امام مهربانى ها هستيم. سلام مى كنيم. جواب مى شنويم...
امشب حكيمه در كنار امام عسكرى(ع) افطار مى كند. او هنگام افطار همان دعاى هميشگى اش را مى كند: "خدايا! اين اهل خانه را با تولّد فرزندى خوشحال كن".
همه آرزوى حكيمه اين است كه مهدى(عج) را ببيند، اين آرزو كى برآورده خواهد شد؟
ساعتى مى گذرد، حكيمه ديگر مى خواهد به خانه خود برگردد. او به نزد بانو نرجس مى رود و با او خداحافظى مى كند و به نزد امام مى آيد و مى گويد:
ــ سرورم! اجازه مى دهى زحمت را كم كنم و به خانه ام بروم؟
ــ عمّه جان! دلم مى خواهد امشب پيش ما بمانى. امشب شبى است كه تو سال هاست در انتظار آن هستى.
ــ منظور شما چيست؟
ــ امشب، وقت سحر، فرزندم مهدى(عج) به دنيا مى آيد. آيا تو نمى خواهى او را ببينى؟
اشكِ شوق از چشمان حكيمه جارى مى شود. او چگونه باور كند كه امشب به بزرگ ترين آرزوى خود مى رسد.43
حكيمه بى اختيار به سجده مى رود و مى گويد: "خدايا! چگونه تو را شكر كنم كه امشب آخرين حجّت تو را مى بينم".
اكنون حكيمه برمى خيزد و به سوى بانو نرجس مى رود تا به او تبريك بگويد.
شايد هم مى خواهد به او گلايه كند كه چرا قبلاً در اين مورد چيزى به او نگفته است.
حكيمه مى آيد و نگاهى به نرجس مى كند. مى خواهد سخن بگويد كه ناگهان مات و مبهوت مى ماند!
مادرى كه قرار است امشب فرزندى را به دنيا بياورد بايد نشانه اى از حاملگى داشته باشد، امّا در نرجس هيچ نشانه اى از حاملگى نيست!! يعنى چه؟
او به نزد امام عسكرى(ع) برگشته و مى گويد:
ــ سرورم به من خبر دادى كه امشب خدا به تو پسرى عنايت مى كند، امّا در نرجس كه هيچ اثرى از حاملگى نيست.44
ــ امشب فرزندم به دنيا مى آيد.
ــ آخر چگونه چنين چيزى ممكن است؟
ــ عمّه جان! ولادت پسرم مهدى(عج) مانند ولادت موسى(ع)خواهد بود!45
اين جواب امام عسكرى(ع) براى حكيمه، همه چيز را بيان كرد، از اين سخن امام، خيلى چيزها را مى شود فهميد. قصّه نرجس، همان قصّه "يوكابد" است.
از من مى پرسى "يوكابد" كيست؟
او مادرى است كه هزاران سال پيش موسى(ع) را به دنيا آورد.46
آيا دوست دارى تا راز تولّد موسى(ع) را برايت بگويم؟
* * *
شب چهارشنبه بود، فرعون در قصر خويش خوابيده بود. نسيم خنكى از رود نيل میوزيد. آسمان، ابرى و تيره شد، گويا رعد و برقى در راه بود.
فرعون در خواب ديد كه آتشى از سوى سرزمين فلسطين به مصر آمد. اين آتش وارد قصر شد و همه جا را سوزاند و ويران كرد.47
صداى رعد و برق در همه جا پيچيد، فرعون از خواب پريد. او خيلى ترسيده بود.
وقتى صبح شد فرعون دستور داد تا همه كسانى كه تعبيرِ خواب مى كردند به قصر بيايند. فرعون خواب خود را براى آنها تعريف كرد.
تعبير خواب براى همه روشن بود; امّا كسى جرأت نداشت آن را بگويد. همه به هم نگاه مى كردند.
سرانجام يكى از آنها نزديك فرعون رفت. فرعون با تندى به او نگاه كرد فرياد زد:
ــ تعبير خواب من چيست؟
ــ قبله عالم! خواب شما از آينده اى پريشان خبر مى دهد، آيا شما ناراحت نمى شويد آن را بگويم؟
ــ زود بگو بدانم از خواب من چه مى فهمى؟
ــ به زودى در قوم بنى اسرائيل (كه در مصر زندگى مى كنند) پسرى به دنيا مى آيد كه تاج و تخت شما را نابود مى كند.48
سكوت همه جا را فرا گرفت. عرق سردى بر پيشانى فرعون نشست. او به فكر چاره بود.
جلسه مهمّى در روز چهارشنبه تشكيل شد، بزرگان مصر در اين جلسه حضور پيدا كردند. همه در مورد اين موضوع نظر دادند.49
سرانجام اين بخشنامه در دو بند صادر شد:
الف . همه نوزادان پسر كه قبلاً به دنيا آمده اند به قتل برسند.
ب . شكم هاى زنان حامله پاره شده و نوزاد آنها اگر پسر باشد، كشته شود.50
مأموران حكومتى به خانه هاى بنى اسرائيل ريختند و با بى رحمى زياد دستور فرعون را اجرا نمودند.
چه خون هايى كه بر روى زمين ريخته شد! باور كردن آن سخت است كه در آن هنگام، هفتاد هزار نوزاد پسر كشته شدند.
#ادامه_دارد...
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
❣﷽❣
🌹🌴 #آخرین_عروس 🌴🌹
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود(عج)
#قسمت8⃣1⃣
خداوند به بنى اسرائيل وعده داده بود كه به زودى موسى(ع)ظهور مى كند و آنها را از ظلم و ستم فرعون نجات مى دهد; امّا آنها از همه جا نااميد شدند، فكر مى كردند كه موسى(ع) هم كشته شده است.
ولى وعده خدا هيچ وقت تخلّف ندارد. خدا براى تولّد موسى(ع) برنامه ويژه اى داشت.
شايد شنيده باشى كه نام مادرِ موسى(ع)، "يوكابد" بود.
يوكابد تا آن شبى كه موسى(ع) را به دنيا آورد خودش هم از حامله بودنش خبر نداشت!!
تعجّب نكن! آن خدايى كه عيسى(ع) را بدون پدر آفريد، مى تواند كارى كند كه يوكابد هم متوجّه حامله بودن خودش نشود، خدا بر هر كارى تواناست!
سرانجام موسى(ع) به دنيا آمد و فقط سه نفر از تولّد او با خبر شدند: پدر، مادر و خواهرش.53
امشب كه شب نيمه شعبان است تاريخ تكرار مى شود، همان طور كه تا شب تولّد موسى(ع)، هيچ اثرى از حاملگى در يوكابد نبود، در نرجس هم هيچ اثرى نيست.54
حكومت عبّاسى مى داند كه فرزند امام عسكرى(ع)، همان مهدى(عج) است و قرار است او به همه حكومت هاى باطل پايان بدهد.
او دستور داده است تا هر طور شده از تولّد مهدى(عج) جلوگيرى شود و به همين منظور، زنان زيادى را به عنوان جاسوس استخدام كرده است. آيا مى دانى وظيفه اين زنان چيست؟
آنها بايد هر روز به خانه امام عسكرى(ع) بروند و همسر آن حضرت را زير نظر داشته باشند. وظيفه آنها اين است كه اگر اثرى از حامله بودن در نرجس ديدند سريع گزارش بدهند.
البته خوب است بدانى كه اين جاسوسان، زنان معمولى نيستند، آنها زنان قابله هستند. زنانى كه فقط با نگاه كردن به چهره يك زن مى توانند تشخيص بدهند او حامله است يا نه. آنها مى توانند حتّى هفت ماه قبل از تولّد يك نوزاد، حامله بودن مادر او را بفهمند.
خليفه نقشه هايى در سر دارد و مى خواهد اگر نرجس حامله شد هر چه زودتر او را همراه با فرزندش به قتل برساند.
او مى خواهد نقش فرعون را بازى كند. مگر فرعون هفتاد هزار نوزاد پسر را به قتل نرساند؟
اين حكومت براى باقى ماندنش حاضر است هر كارى بكند.
البته خليفه فكر مى كند تا هفت ماه ديگر، هيچ فرزندى در خانه امام عسكرى(ع) به دنيا نخواهد آمد. اين گزارشى است كه زنان قابله به او داده اند.
* * *
وقتى امام عسكرى(ع) ماجراى تولّد موسى(ع) را براى حكيمه مى گويد حكيمه متوجّه مى شود كه ماجرا چيست.
دشمنان نبايد از تولّد نوزاد آسمانىِ امشب باخبر بشوند; براى همين خدا كارى كرده است كه هيچ كس نتواند حامله بودن نرجس را حدس بزند.
حكيمه مى خواهد نزد نرجس برود. او با خود فكر مى كند كه نرجس مقامى آسمانى پيدا كرده است.
حكيمه بوسه اى بر دست نرجس مى زند و مى گويد: " #بانوى_من!".
نرجس تعجّب مى كند و مى گويد: فداى شما بشوم، چرا اين كار را مى كنى؟ شما دختر امام جواد(ع)، خواهر امام هادى(ع) و عمّه امام عسكرى(ع) هستى. من بايد دست شما را ببوسم. احترام شما بر من لازم است، شما بانوىِ من هستيد.
حكيمه لبخندى مى زند. چگونه به او جواب بدهد.
نرجس عزيزم! من فدايت شوم! همه دنيا فداى تو!
ديگر گذشت زمانى كه تو بوسه بر دستم مى زدى و مرا شرمنده لطف خود مى كردى.
حالا ديگر من بايد بر دستت بوسه بزنم و احترام تو را بيشتر بگيرم; زيرا تو امشب بانوىِ همه زنان دنيا مى شوى!
تو مادر پسرى مى شوى كه همه پيامبران آرزوى بوسه بر خاك قدم هايش را دارند.
فرزند توست كه براى اهل ايمان آسايش را به ارمغان مى آورد و ظلم و ستم را نابود مى كند.55
خدا تو را براى مادرى #آخرين_حجّت خودش انتخاب نموده و اين تاج افتخار را بر سر تو نهاده است.
تو امشب فرزندى را به دنيا مى آورى كه آقاىِ همه هستى است.56
* * *
ساعتى ديگر تا سحر نمانده است. گويا تمام هستى در انتظار است. شب هم منتظر آفتابِ امشب است.
آسمان مهتابى است و نسيم میوزد، همه شهر آرام است; امّا در اين خانه، حكيمه آرامش ندارد، او در انتظار است.
گاهى از اتاق بيرون مى آيد و به ستاره ها نگاه مى كند، گاهى به نزد نرجس مى آيد و به فكر فرو مى رود.
حكيمه به نرجس نگاه مى كند. نرجس در مقابل خدا به نماز ايستاده است. حكيمه به نرجس نزديك تر مى شود; امّا هنوز هيچ خبرى نيست كه نيست!
به راستى تا سحر چقدر مانده است؟
حكيمه با خود فكر مى كند كه خوب است نماز شب بخوانم. سجاده اش را پهن مى كند و مشغول خواندن نماز مى شود و با خداى خويش راز و نياز مى كند.
ساعتى مى گذرد، بار ديگر به نزد نرجس مى آيد، نگاهى به او مى كند و به فكر فرو مى رود.
#ادامه_دارد...
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
🔴 #حاج_اســماعیل_دولابی
💠 وقـتی میخواهی از مـنزل خارج شـوی #اهـــلخانــه را خشـــنود کن و بـــیرون بیا.
💠 وقــتی هــم خواستی وارد خـانه شوی بیـــرونِ در، #اســـتغفار کن، صلوات بفرست هرناراحتی داری بـیرون بگـــذار و با روی خــوش داخــل شـــو!