هدایت شده از موعود(عج)
▪️ بخوان از چهره ی طفلانم اینک مشق غربت را
بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را
▪️ فلسطینم، صدای رنج انسانم،مرا بشنو
که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را
▪️ بخوان از چهره ی طفلانم اینک مشق غربت را
بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را
▪️ فلسطینم، صدای رنج انسانم،مرا بشنو
که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را
▪️ برای کودکان لالایی از جنس رجز خواندم
که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را
◾️ این روزها در قبال خیلی چیزها مسئولیم و مخصوصاً در قبال سکوتهایمان ...
هدایت شده از موعود(عج)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
# دشمنی یهود با اسلام
دنیای امروز شاهد رفتار خصمانه و به دور از انسانیت یهود نسبت به مسلمانان است؛ تاجایی که در هر قسمت از دنیا به مسلمانان ظلمی روا داشته می شود، می توان ردپای آنها را به وضوح مشاهده کرد.
یکی از بارزترین این جنایات، ظلم و ستم یهودیان صهیونیست نسبت به مسلمانان مظلوم فلسطین است که سالهاست نقل محافل سیاسی و خبری است و بنیان گذار انقلاب اسلامی ایران امام خمینی; از همان ابتدای پیروزی انقلاب، برای همبستگی مسلمانان علیه صهیونیزم و به فراموشی سپرده نشدن این امر، جمعه آخر ماه مبارک رمضان هر سال را به عنوان روز قدس مطرح فرمودند.
اکنون اقدامات غیر دینی و به دور از انسانیت صهیونیستها تحولات منطقه را وارد مرحله ای حساس کرده و این مسئله را از یک بحران منطقه ای به بحرانی جهانی و بین المللی مبدل ساخته است؛ اگر چه صهیونیسم از یهود جدا است و برخی از یهودیان منصف؛ چه در زمان پیامبر(ص) و چه در دوران کنونی، بوده اند که با اسلام و مسلمانان منصفانه عمل می کردند؛ ولی در موارد زیادی این دو با هم آمیخته شده و جدایی شان امکان پذیر نبوده است.
حال این سؤال مطرح است که: چرا قوم یهود با مسلمانان دشمنی دارند؟ مگر میان این دو قوم چه گذشته است که این قدر اسلام مورد غضب یهود است؟ و در نهایت، دلیل دشمنی و ریشه عداوت یهود با اسلام چیست؟
ادامه دارد....
@Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#علم امام زمان(عج)
رسول اکرم(ص) در خطبه غدیر در خصوص علم امام مهدی(عج) نیز می فرمایند: «ألا إنّه الغرّاف فی بحر عمیق؛ ... او شناکننده در دریای ژرف (علم) است.
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: به اعتقاد شیعیان، یکی از ویژگیهای مهم امام معصوم(ع) که شرط اساسی امامت است، علم و آگاهی کامل نسبت به تمامی قضایا، مسائل، موضوعات، زبانها، افراد، اشخاص و جوامع است. مؤید این مطلب روایات متعددی است که در خصوص علم امام صادر شده است، گرچه میتوان در اثبات آن از دلایل عقلی هم کمک گرفت. زیرا اگر بنا باشد امام معصوم(ع) بشریت و جوامع بشری را به سوی سعادت و کمال واقعی هدایت و رهبری کند، باید خود از هر جهت کامل باشد و یکی از مصادیق کمال، علم است.
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#سلمان فارسی
✳️ بااینکه اسلام درزمان خلیفه دوم به ایران راه یافت چرا اکثریت مردم ایران شیعه حضرت علی( ع) هستند؟
عوامل متعددی سبب این گرایش گردید اما میتوان🔺 سلمان فارسی🔺 را از اصلی ترین عامل آن دانست. چراکه از نخستین عوامل این گرایش وجود سلمان فارسی در مداین, رفت وآمد اوبه کوفه وحوالی آن وحتی اصفهان بوده است. ✨سلمان پیام آوراسلام ناب منادی تشیع ونویدبخش مذهب اهل بیت ع بوده واکثر ایرانیان این نداونوید را شنیدندوپذیرفتند.
🔹مداین یکی ازسرسبزترین پایتخت های, ساسانیان درایران بود. که بدست مسلمانان فتح گردید. خلیفه دوم بامشورت امام علی (ع) بعداز حذیفه بن یمان سلمان رابعنوان والی این شهر انتخاب کرد.
دلیل اصلی اینهم همزبانی سلمان بامردم مداین بود. ومردم پارسی زبان آنجابایک حاکم ایرانی الاصل بهتر می توانستند کارکنندونام سلمان برای ایرانیان هم آشنا بود. وقتی خبریافتندکه سلمان به حکمرانی مداین منصوب شده و قرار است به این دیار بیایدبرای استقبال ازوالی جدید دربیرون شهرتجمع کردند ناگهان پیرمردی رادیدندوچون اورا نمی شناختند پرسیدند آیا صحابی پیامبر (ص) وامیروحاکم جدید مداین را درراه ندیدی؟
اوگفت : امیروحاکم راندیدم اما اگر سلمان رامی خواهید او من هستم.
اینچنین ساده وبی آلایش واردشهرشدوحکومت مداین رابدست گرفت وبر دلهای مردم حکومت کرد.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#سلمان_فارسی
👈سلمان فارسی نه تنها یک خائن نبود بلکه با زیرکی و ایمان خود جلو کشتار زیادی ازهموطنان خودرا گرفت.
سلمان نه تنها یک خائن نبود بلکه دوست داشت همانطورکه خود راه سعادت راپیدا کرده بود هموطنان خودش راهم سعادتمند نماید.
سلمان بازیرکی خود جان ومال وناموس تعداد زیادی ازهموطنان خودش راحفظ کرد.
همچنین دردوران استانداری خودش راه بسیاری از کارشکنی ها واعمال خلاف اسلام وانسانیت را گرفت.
اگر سلمان استاندار نمیشد چه بسا افراد مسلمان تندورو دستگاه خلافت گماشته میشد ومعلوم نبود
چه بلاهایی برسر ایرانیان می آمد.
انشاالله بهره کافی از پستهاییکه
در مورد سلمان فارسی گذاشته
شد برده باشید.
پایان.
اللهم عجل لولیک الفرج
#ظلم_آشکار_در_دنیا
💢چرا امام زمان #نمی_آیند؟
✅برای پاسخ به این #پرسش می بایست چند مقدمه کم ارتباط بهم را عنوان کنیم👇👇
1_در زمان قاجار، وقتی که #مساله مشروطیت و ایجاد پارلمان و قانون اساسی مطرح شد، از ابتدا خوب یا بد، دانسته یا نداسته مخالفین و موافقینی پیدا کرد.
یکی از #مخالفین مشروطه، چنین عملی را از #علایم_آخرالزمان اعلام می دارد.
2_حتی کودکان ما در لابلای قسمها و بازی های خود حرف از #شمشیر امام زمان و اینکه: آقا گردن خیلی ها را با #شمشیر خواهد زد، به میان می آورند. باورهایی که از دیگران(بزرگتر) یاد گرفته اند.
3_روایت جعلی و داستانهای بنی اسرائیلی در مورد آخرالزمان و ظهور فراوان است، شاید بتوان گفت یکی از مهمترین حالات و جریاناتی که #روایات معتبر به آن اشاره میکنند آنجاست که ظهور زمانی رخ خواهد داد که به #نیاز عمومی تبدیل شود. در دنیا، اهل عالم به حضور یک #نجات_دهنده نیاز پیدا کنند.
✅نتیجه گیری:
امام زمان و شرایط آخرالزمان مادامی که مانند عصر #مشروطه در بین خواص و عوام مطرح باشد و تصویر در #ذهن مردم امامی #شمشیر به دست و گردنشکن باشد هیچ گاه نسبت به او و هدف او #شناخت پیدا نخواهدشد
امامی هم که نسبت به اون #شناخت وجود نداشته باشد، به او احساس نیاز جهانی هم پیدا نخواهند شد. پس نمی آید...
زیرا امامان قبلی هم چون قَدر و منزلتشان #شناخته نشد و به شهادت رسیدند
یکی از علتهای اصلی #نیامدن امام زمان همین کلام ساده است: او و هدف او را #نمیشناسیم.
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
🌸🌹🌸
#رهایی_از_شب10
دیگه حوصله ام از حرفهاش سر رفته بود.با جمله ی آخرش متوحه شدم اینم مثل مردهای دیگه فقط به فکر هم خوابی و تصاحب تن منه.تو دلم خطاب بهش گفتم:
-آرزوی اون لحظه رو به گور خواهی برد.جوری به بازی میگیرمت که خودشیفتگی یادت بره.
منتظر جواب من بود.با نگاه خیره اش وادارم کرد به جواب.
پرسید:- خب؟! نظرت چیه؟ !
قاشقم رو به ظرف زیبای بستنیم مالیدم و با حالت خاص و تحریک کننده ای داخل دهانم بردم.و پاسخ دادم:
-باید بیشتر بشناسمت.تا الان که همچین آش دهن سوزی نبودی!!
اون خندید و گفت:
-عجب دختری هستی بابا! تو واقعا همیشه اینقدر بداخلاق و رکی؟! رامت میکنم عسل خانوم...
گفتم:
فقط یک شرط دارم!
پرسید: چه شرطی؟!
گفتم: شرطم اینه که تا زمانیکه خودم اعلام نکردم منو به کسی دوست دختر خودت معرفی نمیکنی.با تعجب گفت:باشه قبول اما برای چی چنین درخواستی داری؟ !
یکی از خصوصیات من در جذب مردان ،مرموز جلوه دادن خودم بود. من در هرقرار ملاقاتی که با افراد مختلف میگذاشتم با توجه با شخصیتی که ازشون آنالیز میکردم شروط و درخواستهایی مطرح میکردم که براشون سوال برانگیز و جذاب باشه. در برخوردم با کامران اولین چیزی که دستگیرم شد غرور و خودشیفتگی ش بود و این درخواست اونو به چالش میکشید که چرا من دلم نمیخواد کسی منو به عنوان دوست او بشناسه!!ومعمولا هم در جواب چراهای طعمه هام پاسخ میدادم :دلیلش کاملا شخصیه.شاید یک روزی که اعتماد بینمون حاکم شد بهت گفتم! و طعمه هام رو با یک دنیا سوال تنها میگذاشتم.من اونقدر در کارم خبره بودم که هیچ وقت طعمه هام دنبال گذشته وخانواده م نمیگشتند.اونها فقط به فکر تصاحب من بودند و میخواستند به هر طریقی شده اثبات کنند که با دیگری فرق دارند و من هم قیمتی دارم! کامران آه کوتاهی کشید و دست نرم وسردش رو بروی دستانم گذاشت. و نجوا کنان گفت:
-یه چیزی بگم؟!.دستم رو به آرامی وبا اکراه از زیر دستاش خارج کردم و به دست دیگرم قلاب کردم.
-بگو
-به من اعتماد کن.میدونم با طرز حرف زدنم ممکنه چه چیزهایی درباره م فکر کرده باشی.ولی بهت قول میدم من با بقیه فرق دارم.از مسعود ممنونم که تو رو به من معرفی کرده.در توچیزی هست که من دوستش دارم.نمیدونم اون چیه؟ ! شاید یک جور بانمکی یا یک ...نمیدونم نمیدونم. .فقط میخوام داشته باشمت.
-لبخند خاص خودمو زدم و گفتم:-اوکی.ممنونم از تعریفاتت...
واین آغاز گرفتاری کامران بود....
ادامه دارد..
نویسنده: ف.مقیمی
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
🌸🌹🌸
#رهایی_از_شب11
به ساعتم نگاه کردم یک ساعت مونده بود به اذان مغرب.بازهم یک حس عجیب منو هدایتم میکرد به سمت مسجد محله ی قدیمی! نشستن روی اون نیمکت و دیدن طلبه ی جوون و دارو دسته اش برای مدتی منو از این برزخی که گرفتارش بودم رها میکرد. با کامران خداحافظی کردم و در مقابل اصرارش به دعوت شام گفتم باید یک جای مهم برم وفردا ناهار میتونم باهاش باشم.اوهم با خوشحالی قبول کرد و منو تا مترو رسوند.
دوباره رفتم به سمت محله ی قدیمی و میدان همیشگی. کمی دیر رسیدم.اذان رو گفته بودند و خبری ازتجمع مردم جلوی حیاط مسجد نبود.دریافتم که در داخل ،مشغول اقامه ی نماز هستند.یک بدشانسی دیگه هم آوردم.روی نیمکت همیشگی ام یک خانوم بهمراه دو تا دختربچه نشسته بودند و بستنی میخوردند.جوری به اون نیمکت وآدمهاش نگاه میکردم که گویی اون سه نفر غاصب دارایی های مهمم بودند.اونشب خیلی میدون و خیابانهاش شلوغ بود.شاید بخاطر اینکه پنج شنبه شب بود.کمی در خیابان مسجد قدم زدم تا نیمکتم خالی شه ولی انگار قرار نبود امشب اون نیمکت برای من باشه. چون به محض خالی شدنش گروه دیگری روش می نشستند.دلم آشوب بود.یک حسی بهم میگفت خدا از دستم اوتقدر عصبانیه که حتی نمیخواد من به گنبد ومناره های خونه ش نگاه کنم.وقتی به این محل میرسیدم از خودم متنفر میشدم. آرزو میکردم اینی نباشم که هستم.صدای زیبا و ارامش بخش یک سخنران از حیاط مسجد به گوشم رسید.سخنران درباره ی اهمیت عفاف در قرآن و اسلام صحبت میکرد. پوزخند تلخی زدم و رو به آسمون گفتم :عجب! پس امشب میخوای ادبم کنی و توضیح بدی چرا لیاقت نشستن رو اون نیمکت و نداشتم؟!بخاطر همین چندتا زلف و شکل و قیافه م؟!یا بخاطر سواستفاده از پسرهای دورو برم؟
سخنران حرفهای خیلی زیبایی میزد.حجاب رو خیلی زیبا به تصویر میکشید.حرفهاش چقدر آشنا بود.او حجاب را از منظر اخلاق بازگو میکرد.و ازهمه بدتر اینکه چندجا دست روی نقطه ضعف من گذاشت و اسم حضرت فاطمه رو آورد. تا اسم این خانوم میومد چنان شرمی هیبتم رو فرا میگرفت که نمیتونستم نفس بکشم.از شرم اسم خانوم اشکم روونه شد.به خودم که اومدم دیدم درست کنار حیاط مسجد ایستادم.اون هم خیره به بلندگوی بزرگی که روی یک میله بلند وصل شده بود.که یک دفعه صدای محجوب وآسمانی از پشت سرم شنیدم :قبول باشه بزرگوار.چرا تشریف نمیبرید داخل بین خانمها. ؟! من که حسابی جا خورده بودم سرم رو به سمت صدا برگردوندم ودر کمال ناباوری همون طلبه ی جوون رو مقابلم دیدم.!!!!!
ادامه دارد...
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
🌸🌹🌸
#رهایی_از_شب12
من که حسابی جا خورده بودم سرم رو به سمت صدا برگردوندم ودر کمال ناباوری،همون طلبه ی جوون رو مقابلم دیدم.زبونم بند اومده بود.روسریمو جلو کشیدم و من من کنان دنبال کلمه ی مناسبی میگشتم.طلبه اما نگاهش به موزاییک های حیاط بود.با همون حالت گفت:---دیدم انگارمنقلب شدید.گفتم جسارت کنم بگم تشریف ببرید داخل.امشب مراسم دعای کمیل هم برگزار میشه.
نفس عمیقی کشیدم تا بغضم نترکه.اما بی فایده بود اشکهام یکی از پی دیگری به روی صورتم میریخت ...چون نفسم عطر گل محمدی گرفت.
بریده بریده گفتم: من ...واقعا..ممنونم ولی فکر نکنم لیاقت داشته باشم.در ضمن چادرم ندارم.دلم میخواست روم میشد اینم بهش میگفتم که اگه آقام باشه ومنو ببره صف اول کنار خودش بنشونه واین عطر گل محمدی پرخاطره هم اونجا باشه حتما میام ولی اونجا بین اون خانمها و نگاههای آزار دهنده وملامتگرشون راحت نیستم. اونها با رفتارشان منو از مسجدی که عاشقش بودم دور کردند و سهم اونها در زندگی من به اندازه ی سهم مهری دربدبختیمه!!!!
مرد نسبتا میانسالی بسمت طلبه ی جوان اومد و نفس زنان پرسید:
-حاج آقا کجا بودید؟! خیره ان شالله..چرادیر کردید؟
که وقتی متوجه منو ظاهرم شد نگاه عاقل اندر صفیحی کرد و زیر لب گفت:
-استغفرالله.
طلبه به اون مرد که بعدها فهمیدم آقای عبادی از هییت امنای مسجد بود کوتاه گفت:یک گرفتاری کوچک..چند لحظه منو ببخشید
وبعد خطاب به من گفت:
-نگران نباشید خواهرم.اونجا چادر هم هست.وبعد با اصرار در حالیکه با دستش منو به مسیری هدایت میکرد گفت:تشریف بیارید..اتفاقا بیشتر بچه های مسجد مثل خودتون جوان هستند ومومن.وبعد با انگشترش به در شیشه ای قسمت خواهران چند ضربه ای زد و صدازد: خانوم بخشی؟ !
چند دقیقه ی بعد خانوم بخشی که یک دختر جوان ومحجبه بود بیرون اومد و با احترام وسر به زیر سلام کرد وبا تعجب به من چشم دوخت.نمیدونستم داره چه اتفاقی می افته.در مسیری قرار گرفته بودم که هیچ چیز در سیطره ی من نبود.منی که تا همین چندساعت پیش به نوع پوششم افتخار میکردم ونگاههای خریدارانه مردم در مترو و خیابان بهم احساس غرور میداد حالا اینقدر احساس شرم و حقارت میکردم که دلم میخواست، زمین منو در خودش ببلعد. طلبه به خانوم بخشی گفت:
-خانوم بخشی این خواهرخوب ومومنمون رو یک جای خوب بنشونیدشون .ویک چادر تمیز بهشون بدید.ایشون امشب میهمان مسجد ما هستند.رسم مهمان نوازی رو خوب بجا بیارید.
از احترام و ادب فوق العاده ش دهانم وامانده بود..او بدون در نظر گرفتن شرایط ظاهری من با زیباترین کلمات من گنهکار رو یک فرد مهم معرفی کرد.!!! خانوم بخشی لبخند زیبایی سراسر صورتش رو گرفت و درحالیکه دستش رو به روی شانه هایم میگذاشت و به سمت داخل با احترام هل میداد خطاب به طلبه گفت:
-حتما حتما حاج اقا ایشون رو چشم ما جا دارند.التماس دعا.
طلبه سری به حالت رضایت تکون داد و خطاب به من گنهکار روسیاه گفت:خواهرم خیلی التماس دعا.ان شالله هم شما به حاجت قلبیتون برسید هم برای ما دعا میکنید. اشکم جاری شد از اینهمه محبت واخلاص. ! سرم رو پایین انداختم و آروم گفتم. محتاجیم به دعا.خدا خیرتون بده
ادامه دارد...
هدایت شده از موعود(عج)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#مهدویت
💠راهکارهای امام زمان(عج) برای
در امان ماندن از فتنه های عصر غیبت برای شیعیانش
💠بنابراین قلبهای دوستان ما به دعای ما به بارگاه خدا، آرامش و اطمینان یابد و آسوده خاطر باشند که خداوند آنان را بسنده است و گرچه درگیریهای هراسانگیزی، آنان را به دلهره میافکند، اما از گزند آن عنصر تبهکار در امان خواهند بود و سرانجام، کار با دست توانا و ساخت تدبیر نیکوی خدا - تا هنگامی که پیروان ما از گناهان دوری گزینند- شایسته و نیکو خواهد بود.
@Mawud12
💠هان ای دوست پراخلاص که همواره در راه ما بر ضد بیدادگران در سنگر جهاد و پیکاری!
خداوند همان طور که دوستان شایستهکردار پیشین ما را تأیید فرمود، تو را نیز تأیید کند!
💠ما به تو اطمینان میدهیم که هر کس از برادران دینیات، پروای پروردگارش را پیشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند،
💠در فتنه نابود کننده و گرفتاریهای تیره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود و هر آن کس که در دادن نعمتهایی که خداوند به او ارزانی داشته، به کسانی که دستور رسیدگی به آنان را داده است،
بخل ورزد، چنین کسی در این جهاد و سرای دیگر، بازنده و زیانکار خواهد بود.
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#علم امام زمان(عج)
❤رسول اکرم(ص) در خطبه غدیر در خصوص علم امام مهدی(عج) نیز می فرمایند:
♻«ألا إنّه الغرّاف فی بحر عمیق؛ ... او شناکننده در دریای ژرف (علم) است.♻
🔅 به اعتقاد شیعیان، یکی از ویژگیهای مهم امام معصوم(ع) که شرط اساسی امامت است،
🔅علم و آگاهی کامل نسبت به تمامی قضایا، مسائل، موضوعات، زبانها، افراد، اشخاص و جوامع است.
🔅 مؤید این مطلب روایات متعددی است که در خصوص علم امام صادر شده است، گرچه میتوان در اثبات آن از دلایل عقلی هم کمک گرفت.
🔅 زیرا اگر بنا باشد امام معصوم(ع) بشریت و جوامع بشری را به سوی سعادت و کمال واقعی هدایت و رهبری کند،
🔅باید خود از هر جهت کامل باشد و یکی از مصادیق کمال، علم است.
@Mawud12