eitaa logo
کانال تنهامسیری های مازندران
1.1هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5هزار ویدیو
61 فایل
جهت انتقاد پیشنهاد و ارائه ی مطلب با ادمین ارتباط برقرار کنید.👇👇👇 @Yaa_ss در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی موسسه تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد🌟
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ ﷽✨ 🎋 ۱۴ قدم‌برای‌خودسازی‌یاران‌امام زمان عج 💎قدم اول: نماز اول وقت 💎قدم دوم:احترام به پدر و مادر 💎قدم سوم:قرائت دعای عهد 💎قدم چهارم: صبر در تمام امور 💎قدم پنجم:وفای به‌عهد باامام زمان‌عج 💎قدم‌ششم:قرائت‌روزانه‌قرآن همراه بامعنی 💎قدم هفتم:جلوگیری ازپرخوری و پرخوابی 💎قدم‌هشتم:صدقه برای سلامتی امام‌زمان 💎قدم‌نهم:حفظ زبان(پرهیزاز غیبت و تهمت) 💎قدم دهم:فرو بردن خشم 💎قدم یازدهم:ترک حسادت ، طمع و بخل 💎قدم دوازدهم:ترک دروغ 💎قدم سیزدهم:کنترل چشم 💎قدم چهاردهم:دائم‌الوضو بودن 🌟برای تعجیل در امر فرج، صلوات بفرستید. 🌹 @Mazan_tanhamasir ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺اگه میخوای برای غدیر کاری انجام بدی الان وقتشه.. حجت الاسلام کاشانی 🌹 🌹 🌹 @Mazan_tanhamasir
🍃راه نجات خلق تفاوت کند زِهم 🍃مردم امیدوار به غیرند، ما به تو صلی الله علیک یا امیرالمومنین یا علی بن ابی طالب 🌹 @Mazan_tanhamasir
❣ 📖 السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه... 🌱سلام بر تو ای مولایی که آیه های نور از لسان تو می تراود، و تفسیر حقیقی اش از قلب نازنین تو جاری می شود. 🤲 (عج)♥️ 🌹 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت 🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... ره: اگر هر روز خواندی ، مقدراتت عوض می‌شود...⚡️ ✅ امروز محکم‌تر سربازی و یاریم را تمدید می‌کنم. 🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤 التماس دعا ....🌷 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎ @Mazan_tanhamasir ┈‌┈•❣💐❣•┈┈
کانال تنهامسیری های مازندران
🌹‍ بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً🌹 🔖روز بیست و یکم چله ی #کنترل_نفس+قرائت سوره #حشر+#
🌹‍ بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً🌹 سلام عزیزان... روزتون بخیروشادی✋🌺 🔖روز بیست و دوم چله ی +قرائت سوره + خداقوت همسفر امروزم چهار تا قانون داریم اول | کنترل گیرنده ها کنترل چشم_کنترل گوش (حداقل در ۵ مورد ) حرام نبینم 🙈 حرام نشنوم 🙉 دوم | استغفار از گناهای یک هفته قبل توی ۱۰ دقیقه بهشون فکر کن (استغفرالله ربی و اتوبُ الیه) سوم | جبران اشتباهات یک هفته قبل توی یه کاغذ اشتباهاتت رو بنویس و برای هرکدوم یه راه جبران تعیین کن +امروز یک قدم برای جبران بردار چهارم | ناشکری ممنوع ! با نعمتهایی که از خدا گرفتی گناه 🚫☝️ پیش بسوی یه روز عالی 😍 {تَوَکَّلتُ علی الحیِّ الذی لا اله الا هو} اگه شیطون سراغت اومد خودتو بنداز تو بغل خدا 💖 ... موفق باشی! 🌹 @Mazan_tanhamasir
وظیفه من چیست؟ عروس شهید مختاربند از جایش بلند می‌شود و از آقا می‌پرسد: من چه کار بکنم. وظیفه‌ی من چیست؟ دارم درس می‌خوانم و هنوز بچه ندارم.تا سؤال عروس شهید تمام شد، آقا با لحنی بسیار جدی و سریع جواب دادند: ✨اوّلاً ؛ این یک. اینهایی که اول زندگی هی عقب می‌اندازند و می‌گویند حالا زود است، این ناشکری است. این ناشکری باعث می‌شود که خداوند یک جواب سختی به آدم بدهد. عروس که هنوز ایستاده، می‌گوید: آخه من دارم درسم را پیش می‌برم! ✨[حضرت آقا: ] باشه، مشکلی نیست. من کسی را سراغ دارم که با چهار بچه درس میخواند و همه‌ی دوره‌های کارشناسی و ارشد و دکتری را گذرانده. ثانیاً درستان را بخوانید. ثالثاً زندگیتان را هر چقدر می‌توانید شیرین کنید. خدا ان‌شاءالله شما را حفظتان کند. دیگر شما جوانها بهتر از دوره‌ی جوانی ما میفهمید. انقلاب خیلی به [امثال شماها] احتیاج دارد. فضای جلسه صمیمی‌تر شده و خواهر شهیدان نیز از جای خود بلند می‌شود و می‌گوید: - من دو دختر دارم که دوقلو هستند و خیلی دوست داشتند که شما رو ببینند. امسال کنکور دارند و گفتند به آقا بگید برامون دعا کنن. ✨[حضرت آقا: ] خدا ان‌شاءالله به هر دویشان شوهر خوب برساند و ان‌شاءالله با همدیگر عروس بشوند، این بهترین دعاست. 🌹 @Mazan_tanhamasir
متولد ۷۹ هستم و در کل مقاطع تحصیلی شاگرد اول کلاس بودم و با اصرار خانواده، بصورت سنتی در سال ۹۵ درسن ۱۵سالگی به عقد همسرم دراومدم و همچنان به تحصیل هم ادامه دادم و در نوروز ۹۶ در ۱۶ سالگی مراسم عروسی ساده گرفتیم و در یکی از اتاق های خانه پدر همسرم زندگی مشترک را آغاز کردیم. خداروشکر همسرم مرد خوب و کاری و باایمانی هستند. من درسم رو ادامه دادم تا سه سال بعد رسیدم به کنکور با سختی های زندگی، برا کنکور می خوندم و رتبم هم خوب شد و برای مصاحبه تربیت معلم دعوت شدم که متاسفانه رد شدم ولی باز ناامید نشدم و برای سال بعد شروع کردم به درس خوندن و همچنان اصلا به داشتن بچه فکرم نمیکردم و با اینکه همسرم فوق العاده بچه دوست هستند، به نظر من احترام میذاشتند و حرفی از بچه نمی آورند و معتقد بودم باید خونه دار شیم بعد بچه بیاریم. طلاهام رو فروختم، زمین خريديم و با وام ساختن خونه رو شروع کردیم و من دیگه جلوگیری نکردم اما حامله هم نشدم و برای بار دوم کنکور دادم و قبول نشدم و متوجه شدم کیست دارم که با قرص خوب شدم و یکسال از عدم جلوگیری من می‌گذشت و همچنان خبری از بچه نبود و باز برای بار سوم در حالی که ۵ سال از ازدواج مون می‌گذشت، شروع به خوندن کردم و در این بین حرف و حدیث هم بود که چرا بچه نمیارید و پدرشوهرم علنا درخواست بچه می‌کردند و بعضی وقت هاهم با حرف هاشون دلم میسوخت ولی دلم به شوهرم گرم بود. یک روز پدر شوهرم بعد از دعوای لفظی با شوهرم، گفت تو اصلا نمیتونی مادر شی و من دلم خیلی شکست، خودم هم باورم شده بود تا اینکه ماه رمضون سال ۱۴۰۰ با دلی شکسته از خدا خواستم امسال هم مادر شم، هم دانشجو. ماه مبارک رمضان، هم روزه می گرفتم و هم برای کنکور می خوندم اما یه حس عجیبی میگفت من حامله ام و با توجه به همون حس اعمال ماه اول بارداری رو انجام می‌دادم و یک قرآن هم ختم کردم، بعد از عید فطر تصمیم گرفتم آزمایش بدم. به همسرم گفتم منو ببر دکتر برای سرماخوردگی، رفتم، آزمایش دادم و گفتن جوابش فردا آماده س، فردا به بهانه دارو رفتم و جواب گرفتم مثبت بود. نمیتونم حالم رو توصیف کنم، از همون لحظه حس عجیبی بهش داشتم، برگشتم خونه اما به همسرم نگفتم. انگار همه کنایه ها توی گوشم بود، سه روز بعد، طاقت نیاوردم و بهشون گفتم که همسرم آنقدر خوشحال شد که نگو. روزها گذشت و من در بارداری هم برا کنکور میخوندم، هم اعمال بارداری رو انجام می‌دادم و هم کارهای خونه بامن بود و با وجود سختی ها، مادر شوهرم اصلا همراه نبودن و همه کارها گردن من بود. خداروشکر ویار نداشتم اما حاملگی پرخطر بود، دیابت بارداری، تیروئید بارداری و همچنین کاهش وزن شدید، خیلی لاغر شده بودم بالاخره با کلی مصرف دارو گذشت، نینی من دختر خانم بود و کنکور دادم و قبول شدم، خیلی خوشحال بودم قدم دختر خوب بود، مجازی شروع به تحصیل در دانشگاه کردم، ساختمون هم نیمه مونده بود، آخرین امتحان ترم رو هم دادم و به بیمارستان رفتم. زایمان سختی داشتم، طبیعی زایمان کردم و در سن ۲۱ سالگی مادر شدم و الحمدلله دخترم هیچ مشکلی نداشت اما نمیتونست شیر بخوره ولی با هر مکافات بود سینمو گرفت و من و لبریز از حس مادری کرد و تازه سختی های من شروع شد با یک بچه‌ نه آب داغ نه دستشویی نه حمام و... نداشتم و مادرم ۱۰ روز پیشم موندن و خیلی خجالت میکشیدم، دستشویی تو حیاط بود و آب گرم و توالت فرنگی نداشت و زمستون بود و خیلی سخت... مرخصی زایمان گرفتم تا دخترم ۶ ماهه شد اما دیگه دانشگاه ها حضوری شد و من با وجود مخالفت های بقیه از دانشگاه انصراف دادم، از دانشگاهی که ۱۵ سال نوجوونی مو پاش داده بودم و از همه شب بیداری هام برای کنکور و امتحانات، چشم پوشی کردم و نتونستم از دخترم دل بکنم چون معتقدم دوباره هم میتونم کنکور بدم اما دخترم فقط یه دوره کودکی داره و من باید کنارش باشم و با خنده هاش بخندم و با اشک هاش اشک بریزم. هنوز هم نتونستیم خونه بسازیم و دخترم یک سالشه تو این یک سال فوق العاده لاغر شدم اما دلم نمیاد دخترمو از شیر مادر محروم بشه و شیر خشک بخوره. دخترم بسیار باهوش و شیرینه که همه رو مجذوب خودش میکنه و همیشه خدارو شاکرم. الان هم خونه نداریم و دخترم و توی تشت با آب کتری که روی گاز داغ میکنیم با همسرم میشوریم و کل وسایل سیسمونی دخترم و جهیزیه خودم توی انباری مادرشوهرم مونده اما دخترم بهم قوت ادامه دادن میده و پشیمونم چرا ۶ سال از سال های جوونیم و خودم از مادرشدن محروم کردم. خدا بخواد امسال خونه مون رو بسازیم، با خوندن تجربیات دوستان قصد دارم بازهم بچه بیارم تا زندگی شادتری رو داشته باشیم. با همه سختیها، دخترم دلگرمی منه و با یک مامان گفتن همه خستگی هام فراموش میشه. 🌹 @Mazan_tanhamasir
🔴تعصب روی حکم خدا یک بار در ایام کرونا که به بانک رفته بودم، درگیری لفظی شدیدی را مشاهده نمودم. کارمند بانک به دلیل ماسک نزدن مشتری، کار او را انجام نمی داد و سروصدا بالا گرفته بود. آخر سر مشتری مجبور شد ماسک بزند تا کارش انجام شود. ای کاش در مملکت برای هم که حکم و قانون خداست این قدر حساس و پیگیر و متعصب بودیم ... ✍ "قاسم اکبری" 🌹 @Mazan_tanhamasir