همیشه به خاطر جسم و جان ضعیفش حواسم بهش بود. جیبش را پر از پسته و مغزیجات می کردم. سر سفره گوشت هارا سوا میکردم و میریختم توی بشقابش. او ساعت دو و ربع می آمد، شوهرم ساعت دو و نیم. با اینکه برایش
سفره می انداختم و غذا میکشیدم، دست نمی برد تا آقای عباسی برسد. آدم بخوری نبود. با "زهرا" غذایشان را در یک بشقاب می ریختند. زیرچشمی می پاییدمش. زود کنار می کشید. زیاد که اصرار میکردم چند قاشق بیشتر بخورد، می گفت: " آدم باید بتونه نَفسِش رو نگه داره!"
راوی مادر#شهیدمحسنحججی
رفیقش میگفت''
درخوابمحسنرادیدمکهمیگفت:
هرآیهقرآنیکهشمابرایشهدامیخوانید
دراینجاثوابیكختمقرآنرابهاومیدهند
ونوریهمبرایخوانندهآیاتقرآنژ
فرستادهمۍشود..🕊
#شهیدمحسنحججی
هر زمان که سخن از بهترین ها بود برایم نام تو در آن میدرخشید.. ♡🕊
#عزیز_برادرم
#شهیدمحسنحججی
🕵♂گاندو:)(:GANDO🐊
🌸
https://eitaa.com/gando_4
🌼
مانتوهرچقدرمبلندوگشادباشه
آخرشچادرنمیشه!
میراثخاکیحضرتزهراۜچادره📻🌿!'
#حُرّ
#شهیدمحسنحججی
تو قنادی ڪاࢪ می ڪࢪدم، یڪباࢪ اومد پیشم
و گفت: مجید ، جایی سراغ نداࢪی بࢪم
ڪاࢪ ڪنم؟
گفتم چࢪا، همین آقایی ڪه تو قنادیش
ڪاࢪ میکنم دنبال شاگࢪد می گࢪده میایی؟
نپرسید چقدࢪ حقوق میده !! نپࢪسید
ࢪوزی چقدࢪ باید ڪاࢪ ڪنه !! نپࢪسید
بیمه میڪنه یا نه!! فقط گفت: موقع اذان میذاࢪھ بࢪم
نمازم ࢪو بخونم؟!
#شهیدمحسنحججی
#مࢪام_خداپسندانہ
ࢪوز اساࢪتت بود ڪہ ࢪفتاࢪت - منش خدایۍ ات - تسلیم نشدن و التماس نڪࢪدنت
گوش فلڪ ࢪا ڪࢪ ڪࢪد
پیچید شمیم خدایۍ تو دࢪ جهان
جاے گࢪفت مهࢪ و عظمت و وقاࢪ تو دࢪ دلها
و شدے
﴿←محسن دلها→﴾
#چهاࢪ_ࢪوز_مانده_بہ_سالگࢪد_اساࢪت_و_مࢪدانگیت🌱
#شهیدمحسنحججی
#بࢪادࢪشهیدم
「⛓✨°」
لَن يستشهِد مَن لم يكُن شهيدً🌱'
شرطُ الشّهادةِ هُوأن تحيا شهيدًا...!
تا کسی شهید نبود شهید نشد🙃'
شرط شهادت شهید بودن است..!
#ظهرتون_شهدایے🌹✨'
#شهیدمحسنحججی🕊
#شهیدجهادعمادمغنیه(:!
ما اَگه بِتونیم
توی شَهرِ خودِمون
خُدامونُ داشتهباشیم هُنر کَردیم..
#شهیدمحسنحججے
یهباراومدپیشمگفت:
جاییکارسراغنداری؟!
گفتم: اتفاقااینقنادیکه
کارمیکنمنیرو میخواد.
نپرسیدحقوقشچقده،بیمهمیکنهیا نه،یاحتیساعتکاریشبهچهشکله؛اولینسوالشاینبود:موقع نمازمیزارهبرمنمازبخونم؟!
حقوقکمترگرفتاماموقعنمازبه مسجدمیرفت...
#شهیدمحسنحججی
#شهیدانه