eitaa logo
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
437 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
105 فایل
༺﷽༻ 💛🌻دݪگرم خُدٰایـےاَم،ڪھ بٰا تَمام بَدۍ هٰایَم باز هَوٰادٰار دِلم اسٺ...❥ ツ اَلـّٰلـھُـمَ الـࢪزُقـنـٰا شَـــہــ💔ـٰادَٺ:) ڪُپـۍ؟! وٰاجِبہ مُؤمِن✌🏻 اࢪٺباط با ادمیݩ⬅: @Fatemeh_884
مشاهده در ایتا
دانلود
شروع رمان حنان🦋
رمان حنان🦋 به نام خدا 🌷 پارت1 روزهای سردزمستانی یکی پس ازدیگری سپری میشدومن هم مانندتمام دختران دم بخت منتظربودم تابهارازراه برسدتابتوانم با پسرعمویم عبدالجمال که حالانشان شده همدیگربودیم ازدواج کنم. به چوب های ترک خورده ودودآلودسقف که نشان ازقدیمی بودن خانه مان داشت زول زده بودم پدرم وبرادرانم ومادربزرگم خواب بودند. به روزهای گذشته فکرمی کردم به مادرم که درده سالگی ازدست داده بودمش وبه پدرم که غم ازدست دادن شریک زندگی اش اوراپیرکرده بود، ولی برای من وبرادرانم هم پدربودوهم مادر. پدرم کشاورزی زحمت کش وبسیارشجاع بود. حنان :خدایاچراامشب خوابم نمیبرد؟!! آنقدراین پهلووآن پهلوشدم کهدیگرخسته شدم. حیاط کاملاتاریک بود، معلوم بودکه خانواده عمویم که درآن سوی حیاط زندگی می کردندخواب بودند. چشمانم کم کم داشت سنگین میشد، لحاف پشمی ام راروی سرم کشیدم تاخوابم ببرد. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷@MazhabiiiTor🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جمع کل صلوات ها ۴۱۸۲همگی حاجت روا باشید ان شاءالله🌹
•°•🇮🇷•°• سربلندیمـ و تا ابــد بالاستــ✋🏿 پــرچمـ …:) مــا سپــاه رهــایـےقــدسیمـ✋🏻 هــمـ رهـ رهــبــر خـــراسانے:) 🌼✨@MazhabiiiTor✨🌼
مگر اینکه خدا بخواهد ... ⓙⓞⓘⓝ↴ ❥︎|→🍃@MazhabiiiTor