eitaa logo
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
437 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
105 فایل
༺﷽༻ 💛🌻دݪگرم خُدٰایـےاَم،ڪھ بٰا تَمام بَدۍ هٰایَم باز هَوٰادٰار دِلم اسٺ...❥ ツ اَلـّٰلـھُـمَ الـࢪزُقـنـٰا شَـــہــ💔ـٰادَٺ:) ڪُپـۍ؟! وٰاجِبہ مُؤمِن✌🏻 اࢪٺباط با ادمیݩ⬅: @Fatemeh_884
مشاهده در ایتا
دانلود
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
به نام خدا پلیس بازی به شرط عاشقی🦋پارت۲۴ وقتی چشمام رو باز کردم دیدم ماکان بالا سرمه. ماکان: خدا ق
به نام خدا پلیس بازی به شرط عاشقی🦋پارت۲۵ بهار: چییییییییی؟ سوریه!؟ ماکان: ببین بهار زیاد طول نمیکشه بیشتر داعش نابود شده، یعنی سرداربه همراه گروه نابودشون کرده به گفته ی سردارتاسه ماه دیگه به امید خدا اعلام پایان داعش از این کره خاکی هستش. بهار: خب؟ ماکان: من قبل اینکه باتو ازدواج کنم می رفتم خودت هم میدونی، این یک سال نیم، دوسال روهم به خاطر تو نرفتم ولی دیگه نمیتونم. بهار: نمیخوام شهید بشی ماکان:شهیدهم بشم فدای سرت، خیلی خوبه که در راه صدیقه طاهره،حضرت زهرا و تو دامن اباعبدالله جون بدی... بهار: یعنی چی ماکان؟ من چی زندگیت چی؟از همه مهم تر نیکا چی؟ ماکان: بهار خوب میدونی که من عاشق تو، نیکاو زندگیم هستم. فقط چند ماه باشه؟ زیاد طول نمیکشه. بهار: باید فکر کنم نمیتونم الان چیزی بگم. ماکان: باشه، فقط زیاد طول نکشه من چند ساعت دیگه جواب میخوام. بهار: باشه. هی داشتم با خودم کلنجار می رفتم اصلا نمیدونستم کدوم کار درسته. یادمه چند وقت پیش به ماکان خبر دادن که علیرضا شهید شده. اصلا حال ماکان گفتنی نبودخیلی بد بود حالش. یادمه وقتی رفتیم سر مزار خانومش اومد واصرار کرد باز کنید روش روتا ببینمش. وقتی روش رو باز کردن نشست پیشش و کلی گریه کرد. با خودم گفتم مگه مرضیه(زن علیرضا) علیرضا رو دوست نداشت؟ مگه عاشقش نبود؟ پس چطور راضی شد که علیرضا بره؟ کلی چراو فکر های مختلف اومده بود تو سرم که با صدای ماکان به خودم اومدم وفهمیدم چند ساعته دارم فکر میکنم. ماکان: بهار خانوم بالاخره جواب ما چی شد؟ بهار: قبول...!! ❌🚫کپی ممنوع🚫❌ ♥️@MazhabiiiTor♥️
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
به نام خدا پلیس بازی به شرط عاشقی🦋پارت۲۵ بهار: چییییییییی؟ سوریه!؟ ماکان: ببین بهار زیاد طول نمیک
به نام خدا پلیس بازی به شرط عاشقی🦋پارت۲۶ ماکان: قبول کردی؟ بهار: آره، تو میخوای بری از حرم حضرت زینب دفاع کنی، نمیخوام شرمنده بی بی باشم. ماکان: سعی میکنم زیاد طول نکشه. بهار: امیدوارم، خیلی وقته شدی زندگیم. ماکان: تو هم خیلی وقته شدی تموم جونم. قرار بود چند روزی ماکان پیش ما باشه، بعداز چند روز بره. به قول خودش قرار بود خوش بگذرونن. ........... ودیگه شب آخری بود که ماکان پیشمون بود وفردا صبح حرکت میکرد. از همه خداحافظی کرد توی این چند روز خیلی سعی کرد که به من و نیکا خوش بگذره والان داشت ساکش رو جمع میکرد. بهار: بده من برات جمع میکنم... ماکان: نمیخواد خودم جمع میکنم. بهار: بده دیگه... ساک رو از دستش گرفتم و مشغول جمع کردن وسایلش شدم. خیلی سخت بود... از وقتی باهاش عقد کردم همش دلهره این رو داشتم که یه روزی میادو میگه میخوام برم و بالاخره اون روز رسید بهار:ساعت چند میری؟ ماکان:۶صبح بهار:سعید میاد دنبالت؟ ماکان:آره یه قطره اشک اومد پایین که پاکش کردم نمیخواستم ناراحت بشه. ماکان:گریه نکن دیگه خانومی، چشم رو هم بزاری این چند وقت تموم شده بهار:انشاءلله،حالا بگیر بخواب که صبح زود باید بلند بشی. ماکان:چشم ❌🚫کپی ممنوع🚫❌ ♥️@MazhabiiiTor♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️♡ بانوی محجبه ♡❤️ نمــيدانــم در دلــت چــه ميــگــذرد❗️ 👈نمــي خواهــم بــدانم❌ ولي احسنت😊👏 کــه بــا ... نه دل را شکــانــدي💔 نه دل را لــرزانــدي✅ با روی چو مه🌙به زیر چادر! خود گشته ای اسباب تفاخر✌️ تا حفظ کنی حریم خود را ... صد رحمت حق بر این تفکر✔️ صلوات برروح پــــاک شهدا 🌹@MazhabiiiTor🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 آیه 41 سوره حج الَّذينَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ 📎 ترجمه: همانان که اگر آنان را در زمین قدرت و تمکّن دهیم، نماز را برپا می دارند، و زکات می پردازند، و مردم را به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای زشت بازمی دارند و عاقبت همه کارها فقط در اختیار خداست ♡@MazhabiiiTor
🌷 حجابـــ وقتے قشنگـ تر و زیبـا تـر میشہ ڪه با تجملــ قاطے نکنیمش...😊 و ابـزار دلبرے نشہ..."👍 یادبگیریـم حجابــ رو با سادگے هاش بخواییــم😇❤️ 🌷@MazhabiiiTor🌷
🦋 لطفا صبور باشید🦋👇