✨﷽✨
🌼لشکر خورشید، قمر کم دارد
🌕 قرص ماه در آسمان مدينه تجلی کرد و بنی هاشم صاحب قمر شد. همان نازدانهای که حیدر او را در آغوش کشیده و زمین و زمان بیتاب گرفتنِ گوشهٔ قنداقهاش شدهاند...
زینب از راه می رسد، خوشحالیاش وصفناشدنی است. برای در آغوش گرفتن برادر بی تاب است اما ادب پیشه میکند در حضور حسنین.
علی اما لبخندی میزند و عباس را به دستان پُر مهر او میسپارد و زینب بیاختیار دستهای او را بوسه باران میکند. گویا از فردای این دستها خبر دارد. دستهایی که علمدارند و حامی حسین تا مبادا حرف امام زمان بر زمین بماند.
عباس روایتگر راهی است که به ظهور ختم میشود. و امروز هم این عباس ها هستند که پرچم را به مهدی خواهند رساند.
🔺 سالیانست من از خویش سؤالی دارم / که چرا خورشید لشکر خورشید، قمر کم دارد؟
💐 ولادت #حضرت_عباس مبارک باد.
✨﷽✨
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸ناامنی در کنار خدا یا امنیت در مقابل خدا
زهیر و شمر هر دو، هم در کربلا بودند و هم در صفین. در جنگ صفین، زهیر در کنار معاویه بود و شمر در کنار امیرالمومنین. زهیر در هر دو میدان صفین و کربلا بنا بر فطرت عمل کرد و شمر در هر دو، بنا بر طبیعت.
زهیر در صفین به امر فطرتش رفته بود؛ چون میخواست بهخاطر مظلوم با ظالم بجنگد، اما ظالم را اشتباه گرفته بود. شمر هم در هر دو میدان بهدنبال قدرت بود. او هم اشتباه کرده بود و خیال میکرد که در کنار علی علیه السلام به قدرت دست پیدا میکند. هر دو در میدان کربلا اشتباهشان را اصلاح کردند.
آنچه اساسی است این است که انسان همۀ زینتهای دنیا را فدای فطرت کند. امنیت بزرگترین زینت این حیات است. انسان باید ناامنی در کنار خدا را بر امنیت در مقابل خدا ترجیح دهد.
شمر در عصر #تاسوعا صدا زد: «أَيْنَ بَنُو أُخْتِنَا» (فرزندان خواهر ما کجایند). #حضرت_عباس علیه السلام جواب نداد. امام حسین علیه السلام به برادرش عباس فرمود: «أَجِيبُوهُ وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً» (پاسخش را بدهید، اگرچه فاسق است)؛ یعنی با اینکه میدانید فاسق است و نمیخواهید جوابش را بدهید، ولی باید جوابش را بدهید.
حضرت عباس علیه السلام ناچار گفت: چه میگویی؟ شمر گفت: من برای تو و برادرهایت امان آوردهام. حضرت عباس علیه السلام اماننامه او را رد کرد. او امنیت در کنار شمر، عبیدالله و یزید را نخواست و ناامنی در کنار ذُریۀ پیامبر صلی الله را برگزید. درواقع میگوید: راحتی، آزادی، امنیت، شهرت، قدرت، عزّت، همه فدای تو!
📚کتاب آئینه تمام نما/فصل 2، درسهای عاشورا/ صفحه 112
❇️ خدمت در مجالس عزای #اباعبدالله الحسین (ع)...
یکی از اهل منبر نقل کرد که در تهران شخص با معنایی به نام #اسماعیل_اربابی بود که اقامه مراسم #روضه میکرد و من در خانهاش منبر میرفتم ایشان برای من هم نقل کرد که: سالی در شب #تاسوعا روضه داشتیم و دو تا جوان حاضر بودند و در جلسه میخندیدند؛ من ناراحت شدم و تصمیم گرفتم که آنها را توبیخ کنم ولی جلوی خودم را گرفتم و چیزی نگفتم.
اما دیدم فردا شب آمدند و بیش از همه گریه میکنند! من از علت آن سؤال کردم آنها گفتند: ما در عالم خواب دیدیم حضرت اباعبدالله علیه السلام و #حضرت_عباس علیه السلام تشریف آوردند و اسامی حضار در عزاداری نوشته میشد.
وقتی اسامی به حضرت اباعبد الله علیه السلام ارائه شد فرمودند: چرا اسم آن دو نفر جوان را ننوشتید؟ جواب دادند که آن دو نفر در روضه میخندیدند؛ حضرت تصدیق کردند و فرمودند: اسم آنها را جزء #خدمتکاران بنویسید چون هنگام خارج شدن چند استکان جمع کردند!!
📚 العین الحلوة (تالیف استاد سید باقر درچهای)، ص۱۶۶