eitaa logo
🌄 مهمانان خدا 💕
235 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
6.6هزار ویدیو
53 فایل
پیامهای گوناگون. قرآن حدیث یاد شهدا و....
مشاهده در ایتا
دانلود
امام‌ علی{ع}: دوستانِ صمیمی جانِ واحدی هستند در بدن‌هایِ پراکنده .. 🌷
ای خواهرم، قبل از هرچیز، استعمار از سیاهی چادر تو‌ می‌ترسد؛ تا سرخی خون من... شهید_محمدحسن_جعفرزاده🕊
سوار یک ماشین شدیم ما پشت ماشین نشسته بودیم و خودرو با سرعت حرکت می‌کرد این ماشین هیچ حفاظی در اطراف خود نداشت در سر هر پیچ دو نفر از کسانی که سوار شده بودند به پایین پرت می‌شدند! جاده خراب بود ماشین هم با سرعت می‌رفت یک باره به اطرافم نگاه کردم و دیدم فقط من در پشت ماشین مانده‌ام! سر پیچ بعدی آنقدر با سرعت رفت که دست من هم جدا شد و نزدیک بود از ماشین پرت شوم اما در آن لحظه آخر فریاد زدم: یا صاحب الزمان(عج) در همین حال یک نفر دستم را گرفت و اجازه نداد به زمین بیفتم من به سلامت توانستم آن گردنه‌ها را رد کنم در همین لحظه از خواب پریدم فهمیدم که باید در سخت ترین شرایط دست از دامن امام زمان (عج) برنداریم و گرنه تندباد حوادث همه ما را نابود خواهد کرد..
🛑چقدر غبطه خورده بودم به محمودرضا بخاطر پاسدار شدنش و چقدر حالش خوب شده بود از اينكه پاسدار شده بود. بارها پيش آمد كه به او گفتم: "توى اين لباس از ما به شهادت نزديكترى؛ خوش به حالت". وقتى اين را مى گفتم مى خنديد. 🔺وقتى پاسدار شد، مثل اين بود كه به همه چيز رسيده و ديگر هيچ آرزويى در اين دنيا ندارد. محمودرضا لباس پاسدارى را با عشق پوشيد. گاهى كه افتخار مى دهد و به خوابم مى آيد توى همين لباس مى بينمش. آنطرف هم مشغول پاسدارى از انقلاب است! 🌷
علمی بود به قدری باهوش بود که در۱۳سالگی به راحتی انگلیسی حرف می‌زد درجبهه آموزش زبان مۍ‌داد والفجر۸ شد و در۱۷سالگی به رسید محمود تاج‌ الدین
سیزده بدر“ 🌿🌿 به یاد مردانی که سبزه‌های🌱 نوروزشان را با آرزوی گره می‌زدند...
🔸 جدال عشق و تکلیفِ صیداحمد؛ هنگام دل‌بُریدن از دخترش... 🌼 |معاون گردانِ انبیاء از تیپ ۵۷ ابوالفضل (ع) بود. دخترش خدیجه که متولد شد؛ اومد برا دیدنش. صورتش رو به نوزادِ تازه بدنیا اومده‌اش نزدیک کرد و با تمام وجود فرزندش رو بویید... مادرش اومد جلو؛ پیشونی‌اش رو بوسید و گفت: بخاطر بچه‌هات هم که شده، بیشتر مواظب خودت باش! صیداحمد لبخندی زد و گفت: جان من فدای این خاک... بعد هم شروع کرد از پاسداری گفت که تازه عقد کرده و اومده بود جبهه. یا از بسیجی ۱۴ ساله‌ای گفت؛ که ترس به جانِ عراقی‌ها انداخته بود... مادرش هم سکوت کرد... 🌼 |رفته بود منطقه‌ی زبیدات عراق. توی مسیر داشت به بچه‌هاش فکر می‌کرد. هم به مجید؛ هم به خدیجه؛ و هم به بوسه‌های آخری که بر صورتشون زده بود. تازه به منطقه رسیده بودند که باران خمپاره امان از همه برید. صیداحمد حتی فرصت نکرد از ماشین پیاده بشه. مدام فریاد می‌زد: بخوابید روی زمین! بخوابید!! تا اینکه ترکشی اومد و خورد به شقیقه‌ی صیداحمد؛ همون‌جایی که پر شده بود از بوی تنِ دخترِ تازه متولد شده‌اش. خورد جای بوسه‌های مادرش‌... جالبه که ترکش درست همان‌جایی خورده بود که صیداحمد به همرزمانش می‌گفت: می‌دونم گلوله به اینجای سرم می‌خوره... ▫️۱۴ اردیبهشت؛ سالروز شهادت صیداحمد سپهوند گرامی‌باد ‌‌‌‌
را فراموش نڪنيم شهدا زنده‌اند... هر چه خواستہ ام از شهدا و امام رضا(ع) گرفتہ ام شما هم هر چه ميخواهيد از شهدا بخواهيد.... : ۹۴/۱۰/۲۱؛ خانطومان پیکر درحال بازگشت به وطن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸اعــتقاد عجــیبی به داشـت. محال بـود روزے از روزهاے جبهه بگذرد و شیخ حدیث کسا را نخواند. بیشتــر هم به خاطــر محوریتی که (سلام الله علیها) در این حدیـث دارد. آنقدر شــیخ در توسلاتش نام حضرت زهرا را می آورد که آوردن نام ایشان، نام حضـرت زهـرا را هـم در ذهن می آورد. جالب ایـنکه روز حضــرت زهــرا، با تیــرے در گلــو و پهلــو در حالےڪه یا زهـــرا و یا حسیــن ع می گفت شد. در وصیتش نوشــته بود : دوست دارم مثل (س) بے نشان باشم. ده ســــال در غربت بی نشان افتاده بود و مفقودالاثر بود.. 🌷 علیــرضا نجف پور
▪️روضه بخوان... کار که گیر می‌کرد، شهید که پیدا نمی‌شد، دست من را می‌گرفت و میگفت: ”بشین، روضه بخوان". درست وسط میدان مین! خودش هم می‌نشست کنارم، درست وسط میدان مین! های های گریه می کرد..! می‌گفت: "روضه کارگشاست". واقعا هم همینطور بود....
✅ شهود شهادت ▫️ وقتي که در جلسه کوفه، ابن زياد گفت: «كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ؟» زينب کبری (سلام‌الله‌عليها) فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا» ابن زياد گفت کاری که خدا با شما کرد را چگونه يافتی؟ زينب کبری فرمود: خيلی جميل و زيبا بود. ✨سرّش آن است که او را می‌بيند. شهادت، آب زندگانی است و هرگز انسانی که شهيد شد نمی‌ميرد و برای هميشه زنده است. گرچه هيچ انسانی از بين نمی‌رود و هميشه زنده است؛ ولی به هر تقدير حيات خاصّی که بهره شهداست، بهره ديگران نيست. در آنجا زينب کبری فرمود: ما که در اين سفر جز خوبی چيزی نديديم: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا» آن مسئله را و مسئله باطن انسان را که در هنگام مرگ ظهور می‌کند، زينب کبری می‌بيند که فرشتگان می‌آيند و سلام عرض می‌کنند. اين چشم ملکوتی‌ای که دارد، هم و حقيقت شهادت را می‌بيند و هم و حقيقت اسارت را می‌بيند. لذا فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا» |
🌷شهید اسماعیل هنیه 💠 ما سنگینی امانت و مسئولیت قضیه فلسطین را احساس میکنیم و این مسئولیت هزینه هایی دارد و ما برای آن آماده هستیم، شهادت در راه خدا، شهادت در راه فلسطین و شهادت در راه عزت و سربلندی این ملت.