🔻 هایده ، سوریه ، جلیلی ...
عصر روزی که سوریه سقوط کرد سوار تاکسی شدم. صدای آرام هایده در حال پخش بود و یک مرد میانسال با هیجان داشت از امکان وقوع تغییرات سریع در حکومت ایران میگفت. خوشحال از وقایع سوریه بود و امیدوار به تغییر سریع و چند هفتهای در ایران!
مدعی بود که اگر بخشی از ملت همراهی کنند میشود در یک روز همه سپاهیها و روحانیون را قتل عام کرد و تمام!
به راحتی میگفت مگر بیشتر از ۲۰۰ هزار نفر هستن؟! انگار کشتن ۲۰۰ هزار نفر در چند روز برایش امری ساده و کاملاً دستیافتنی به نظر میرسید!
چون چنین ایده خشتی را مطرح کرد و فضای بحث به سمت ترور رفت سعی کردم فضای گفتگو را عوض کنم.
اول با او ابراز همراهی کردم و اینکه مثلاً خوشحالم و امیدوارم به تغییر سریع ایران:)
اما بعد پرسیدم که آیا ایران و مردمش را شبیه سوریه میداند؟!
یعنی اینقدر ناراضی از حکومت و رهبری هستند و آنقدر مشتاق به سرنگونی که ما هم مثل سوریه بشویم و در چند روز حکومت سقوط کند؟
جوابی نداد و منتظر بود ببیند پاسخ من چیست!
گفتم که من مثل شما اینقدر خوشبین نیستم. چون احتمالا یادمان رفته است که همین چند ماه پیش، ۱۴ میلیون انسان در سن رای به سعید جلیلی رای دادند و رای او از ۴ میلیون ۱۰ سال قبل به ۱۴ میلیون امسال رسید!
این را که گفتم انگار سطلی آب سرد روی سر این دوست برانداز ریخته باشند!
یخ کرد و در لحظه همه روهایایش فرو ریخت و گفت که راست میگویم و اینطوری به قصه نگاه نکرده بوده و ...
فضا کاملا سکوت شد، این دوست پرشور صورتش را به سمت شیشه تاکسی برگرداند و فقط خیابان را نگاه کرد و فقط به راننده گفت تا جایی که میشود صدای هایده را بلند کن...
#تاکسی_نوشت
#جامعه_گردی
#تهران