eitaa logo
مرصاد (وقف بر شهید جواد الله کرم)
238 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
35 فایل
زیرمجموعه گروه مدافعین حریم ولایت سید علی اینجا سنگر کمین است تخصص ما شکار لاشخورها و کفتارهای نفوذی است
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💠 غزلی بی‌نقطه برای حضرت ولی عصر روحی‌فداه 🍃 سورۀ گُل کرده مرا اهل درد ولولۀ روی او آمده دام دلم سلسلۀ موی او روی دلارای او مِهر و مدار دلم هر سحر آواره‌ام در هوس روی او مرهم آلام دل کی دهدم کام دل موسِم اِحرام دل آمده در کوی او واله او مهر و ماه، حال مرا او گواه عود رود در سه‌گاه در حرم موی او دل سرِ سودا رود، در ره او در رصد سوی سُها می‌رسد لَمعه و سوسوی او مهر و عطا می‌دهد، درد و دوا می‌دهد عالَم و آدم همه سائل داروی او مُلهِم و مولای ما، لؤلوی لالای ما هم دل ما گَرد او هم سر ما گوی او محرم اسرار ما، لولی و دلدار ما همدم اسحار ما عکس مه روی او در هوس وصل او می‌رود احوال عمر در سر ما های او در دل ما هوی او هادمِ سرمای دی، عطر گل روی وی دعویِ کسری و کِی، سامری کوی او سورۀ گل می‌رسد دورۀ مُل می‌رسد مصلح کُل می‌رسد، روی همه سوی او هادی کلّ اُمم حامل لوح و عَلَم سوی حِرا در رَسَم می‌رود آهوی او ✍️ 🌹
. 💠 🍃 نذر چشم تو عاقبت مرا حاصل، کام دل نشد با تو کار دل شده مشکل، بی‌وفا منم یا تو در صف محبانت من هم از هزاران، یک انتخاب دل اما یک گزینه: تنها تو از کلاس اول هم عاشق تو بودم من روی لوح دل سرمشق، جای آب و بابا تو «من» تویی که شد عاشق، «تو» منی ولی معشوق داغ و خون دل با من، نقش اول اما تو پیش روی نیکویت قدر گل کم از خار است جلوه‌ای دگر داری در میان گل‌ها تو یاس و لاله می‌روید هر دم از قدم‌هایت بلبل بهاری را می‌کنی خوش‌آوا تو تا تو رخ عیان کردی رونق از گلستان رفت بردی اعتبار از قند با لب شکرخا تو هرکجا خیال توست دل هوایی آنجاست این دل هوایی را می‌کشی به هرجا تو چشم و خال و خط و مو، صورت و لب و ابرو هرچه مایۀ مستی است کرده‌ای مهیا تو می‌شود سحر خاموش شمع جان سوزانم می‌رسی ولی افسوس با طلوع فردا تو من حجاب خود هستم، «خواجه» گفته برخیزم فاصله همین‌قدر است: میم و نون «من» تا تو می‌کنم تمامش را نذر چشم تو جانا این غزل که هر بیتش ختم می‌شود با تو ✍️ 🌹
. 🌷برای دوست عزیزم این ماه پاره‌پاره تن از نسل کربلاست سرمست بادۀ ازل و کشتۀ ولاست روحش اسیر راحت این خاکدان نبود او سرو راست‌قامت گلزار کبریاست وصف چنین گلی نه سزاوار چون منی است این لاله پروریدۀ دست خودِ خداست وصف شهید کار من و کار واژه نیست مرداب کی معرّف سرچشمۀ بقاست؟! او از سپاه عشق و از اصحاب شوق بود او خون تازه در رگ سبز جوانه‌هاست چون شیر شرزه‌ای به صف صهیونیسم زد او یادگار خیبر و فرزند مرتضی است "دست از مس وجود چو مردان ره" بشست حالا برای عشق، خودش حکم کیمیاست مهدی نمرده است که او زنده‌تر شده حالا که از سپاه شهیدان کربلاست دیگر نه در زمین که در آفاق این جهان او راهی مبارزه با صهیونیست‌هاست مهدی، لباس سرخ شهادت مبارکت تنها همین لباس بر اندام تو رواست "رفتی و همچنان به خیال من اندری" از رفتن تو در دل من محشری به‌پاست بارانی است چشم من از یاد روی تو تو شاد از وصالی و این گریه نابجاست این اشک نیست می‌چکد از چشم‌های من از شرم کرده دل عرق و این‌چنین رهاست همراه بازمانده ز راه توام رفیق بیمارم و دلم به غم خاک مبتلاست دست من زمینی جامانده را بگیر آن دست‌های گرم و صمیمی تو کجاست دل از فراق روی تو چون شمع نیمه‌جان می‌سوزد و به یاد تو در سوز و در نواست حقت نبود غیر شهادت عزیز من جز مرگ سرخ در سفر عاشقان جفاست پیداست در شهادت تو دست صهیونیست در پشت دستشان به‌یقین دست کدخداست ای ننگ بر مذاکره! ای ننگ بر سکوت! ای ننگ بر هرآن‌که امیدش به اشقیاست گیریم انتقام تو را ما، قسم به عشق فردا از آن ماست، که این وعدۀ خداست ، ۱۳۹۷/۰۱/۲۵
. 🍃 نیامد خبر از ماه... ماه رمضان رفت و نیامد خبر از ماه این بار هم افسوس ندیدم اثر از ماه مردم پی عیدند که پیمانه بگیرند من در پی آنم که بگیرم خبر از ماه این سی سحر از سینه بسی آه کشیدم تا بلکه بیاید خبری یک سحر از ماه روزی است خجسته که شوم بی‌خبر از خویش عیدی است مبارک که نگیرم نظر از ماه چون چشم دل از تیر گناهان شده تاریک پیداست که حظی نبرد چشم سر از ماه من لایق دیدار نبودم ولی ای کاش بی فاصله روشن شود این چشم تر از ماه ✍️، عید فطر ۱۴۴۳ 🍃
🌷زنگ شهادت برای دانش‌آموزان شهید دشت بَرچی در خرمن دل باز افتاده شراره باران خون می‌ریزد از چشمم دوباره شولای آتش بر تنم پوشاند این داغ شب تا سحر می‌جوشد از جانم شراره اشک زمین و آسمان با هم درآمیخت تا ریخت بر خاک از ستم ده‌ها ستاره مانند دشت کربلا شد دشت بَرچی آکنده از تن‌های سرخ پاره‌پاره شد روضۀ طفلان درخون‌خفته تکرار شد تازه در دل داغ گوش و گوشواره دردا که از دست خزان مرغان عاشق رفتند از این باغ با کوچ بهاره شد درس و مشق مدرسه سکوی پرواز رستند از دنیای شَر با یک اشاره این زنگ آخر بود و شد زنگ شهادت در کار خیر اصلا نکردند استخاره کیف و کتاب و کفش خونی مانده بر جا با داغ‌های سرخ بیرون از شماره این قصه شد بی‌جان‌پناهی را کنایه این غصه شد مظلومیت را استعاره هم سفرۀ افطار کابل گشت خونین هم جشن فطر شیعیان شد سوگواره وقتی شتک زد روی چشم کور دنیا خون گلوی دانش‌آموز هزاره نادان‌ترین نادان عالم نیز فهمید بی مرد میدان جنگ‌ها را نیست چاره ، ۱۴۰۰/۰۲/۲۳
. 💠 ماییم و خط خمینی... ای مشرق چشم‌هایت مأوای خورشید ایران تابید تا قلب مغرب از نور مهر تو ایمان ای آسمان نگاهت معنای آرامش ما ای در بلندای تاریخ نامت به‌پا کرده طوفان پیش از تو ما قطره بودیم تنها و از هم گسسته دریا شدیم از دم تو سرشار از دُرّ و مرجان ای روح اندیشۀ ما مهر تو در ریشۀ ما شد عاشقی پیشۀ ما تا گفتی از درس قرآن روشن شد از پرتو تو صد ماه تابان به عالم جان هزاران ستاره از مهر رویت فروزان بر خاک افتاده دنیا پیش قیام و مقامت رفتند با تو به افلاک دل‌های از غم پریشان از فیض نور حضورت گل کرد جان‌های عاشق در مکتب سرخ عشقت بالید روح شهیدان از شور شیرین شعرت شیدا شده دفتر دل کوه شکوه کلامت باقی است در کشور جان تو اسوۀ مهر و قهری شیواترین شعر دهری ای روح سرخ حماسه ای معنی عشق و عرفان تو روح این انقلابی تفسیر اسلام نابی با تو به عزت رسیدیم، گشتیم با تو مسلمان دل در تو غرق تماشا چشم از فراق تو دریا بستیم با جانشینت از جان و دل عهد و پیمان هرکس گرفتار یاری است در بند زلف نگاری است ماییم و خط خمینی ماییم و پیر جماران ✍️ ، ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ 🎋