حمله به تأسیسات اتمی؟
نفتالی بنت از رهبران تندروی اسرائیل که در دوران کوتاه نخستوزیریاش دستور تمرین جدی برای حمله به تأسیسات هستهای ایران را صادر کرده بود، اکنون بر انجام این حمله اصرار دارد و بر این باور است که دیگر چنین فرصتی برای "نابودی تأسیسات هستهای ایران" پیش نخواهد آمد.
بنت از دو سال پیش از سیاست کناره گرفته اما به دلیل افزایش محبوبیتش در افکار عمومی اسرائیلیها مترصد بازگشت به عرصۀ سیاست است. در حال حاضر او تنها سیاستمدار اسرائیلی است که طبق نظرسنجیها، محبوبیتی بیشتر از نتانیاهو برای تصدی پست نخستوزیری دارد.
چیزی که خیلی عجیب به نظر میرسد سکوت آژانس بینالمللی انرژی اتمی در برابر تهدید اسرائیل به حمله به تأسیسات هستهای ایران است. صرفنظر از اینکه اسرائیل توانایی و یا تصمیم چنین حملهای را داشته باشد یا نداشته باشد، تهدید به حمله علیه مراکز هستهای در هر گوشه از جهان به دلیل احتمال نشت تشعشعات اتمی همیشه همراه با حساسیت بسیار بوده است. نشت تشعشعات اتمی یک فاجعۀ تمامعیار انسانی و زیستمحیطی با آثار ماندگار است و نمونهای از آن را بشر معاصر در انتشار تشعشعات اتمی نیروگاه چرنوبیل در دوران حیات اتحاد جماهیر شوروی تجربه کرده است.
آیا از نظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی حمله به تأسیسات هستهای ایران خطر نشت تشعشعات را به همراه ندارد؟ اگر ندارد چگونه؟ و اگر دارد چطور در برابر احتمال وقوع چنین فاجعۀ مهیب و دهشتآوری علیه مردم و سرزمین ایران سکوت کرده است؟
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
دعوت برای حمله به کشور؟
این نغمهای که برخی محافل در مورد لزوم "تغییر دکترین اتمی ایران" راه انداختهاند، از سر ناآشنایی کامل با مناسبات قدرت در خاورمیانه و در سطح بینالملل است.
حرف از تغییر دکترین اتمی نه فقط کمترین بازدارندگی به وجود نمیآورد بلکه حتی طرح بحث آن در این وضعیت نوعی دعوت برای حملۀ نظامی به کشور از سوی یک ائتلاف نظامی مجهز و قدرتمند است.
همین را میخواهند؟
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
کجایند؟
چندین و چند سال گفته شد که روسیه و چین "ارکان اصلی نظم در حالِ ظهور جهانیاند" و به همین جهت باید "غرب در حال فروپاشی و اضمحلال" را به کلی رها سازیم و رو به این دو قدرت شرقی کنیم.
اینک در این وانفسا اگر بپرسیم که این ارکان اصلی نظام جهانی کجایند که حتی برای پادرمیانی دیپلماتیک هم پا جلو نمیگذارند، مرتکب گناه میشویم؟
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
حافظ کدام صلح؟
حملۀ ارتش اسرائیل به پایگاه نیروهای سازمان ملل -یونیفیل- در جنوب لبنان اعتراض بسیاری از کشورهای جهان را به دنبال داشته است. نیروهای حافظ صلح سازمان ملل چندین دهه است که در مرز لبنان و سوریه با اسرائیل مستقر شدهاند. این نیروها بخصوص پس از جنگ 33 روزۀ حزبالله و اسرائیل در سال 2006 تعدادشان افزایش یافت و به ده تا پانزده هزار نفر رسید. هزینۀ سالانۀ این نیروها صدمیلیون دلار آمریکا تخمین زده میشود.
اینک که بحث بر سر حمله به این یونیفیل بالا گرفته است جا دارد بپرسیم که این نیروهای "حافظ صلح" کدام صلح را در مرز لبنان و اسرائیل حفظ کرده و مانع کدام درگیری شدهاند؟
در عصر "جهانی شدن" گمان میرفت که سازمانهای بینالمللی بخصوص سازمان ملل برای حل بحرانهای مختلف بشر اقتدار و نقش بیشتری پیدا کنند، اما عملاً اقتدار آنها رو به اضمحلال گذاشته است. هر دولت و یا سازمان غیردولتی بیتوجه به قطعنامههای شورای امنیت تا توان داشته باشد کار خود را پیش میبرد و چون توانش فرسایش یابد دست به دامان سازمان ملل میشود، بیآنکه دیگر کاری از این سازمان برآید.
کار به جایی رسیده است که وزیر خارجهٔ اسرائیل، آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل را "عنصر نامطلوب" دانسته و ورود او را به اسرائیل ممنوع کرده است!
در واقع هر بازیگر دولتی و غیردولتی تا هنگامی که خود را در موضع قدرت میبیند، برای سازمان ملل و قطعنامههای آن تره هم خرد نمیکند، اما همینکه در موضع ضعف قرار میگیرد، فریاد برمیآورد که: "پس این سازمان ملل چه غلطی میکند؟"
اینگونه است که جهان روی ثبات به خود نمیبیند.
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
پَستی و دلشکستگی!
پس از آنکه صدها چهرۀ سیاسی و فرهنگی مخالف جمهوری اسلامی از جمله بسیاری از نیروهای "چپ" با صدور بیانیهای حملۀ نظامی اسرائیل به ایران را امری مذموم دانستند، برخی از نیروهای "اپوزیسیون" بخصوص حامیان رضا پهلوی آنها را "عامل جمهوری اسلامی" و "پشتیبان استمرار حیات آن "معرفی میکنند.
این اتهام سبب دلشکستگی و واکنش برخی از امضاءکنندگان بیانیه شده است و اتهام زنندگان را "پَست" میدانند. در واقع بعضی از این افراد همانهایی هستند که به دلیل پارهای اختلافات تحلیلی و توصیفی از شرایط، مرا به "حمایت از رژیم و همراهی با آن" متهم میکردند! با این حساب، اگر وارد کردن اتهام بیحساب و کتاب به دیگران، ناشی از پَستی است و سبب دلشکستگی میشود، خود این افراد باید به یاد داشته باشند که خودشان در این نوع پستیها شریک و عامل دلشکستگی بیگناهان بودهاند!
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
نفوذ تحلیلی و تجاوز به واژهها!
کشور در شرایطی است که به "محاسبه"،"تدبیر"، "عقلانیت" و پدیدههایی از این قبیل سخت نیازمند شده است. اما بیش از دو دهه است که در بسیاری از رسانهها و تریبونهای رسمی و نیمهرسمی از این واژهها هتک حیثیت شده به طوری که هرگونه دعوت به عقلانیت و امور همجهت با آن، معادلِ ذلتپذیری و خودفروشی تعریف شده و مستوجب مجازات دانسته میشود!
در تاریخ سراغ نداریم که به ناموس واژهها به این حد از شناعت - به قول مرحوم دکتر شریعتی - تجاوز شده باشد!
آیا منظور مروجان و تدوینکنندگان این ایدئولوژی وارونه و خردستیزانه، جز این بوده است که هیئت حاکمه به وقت بحران و ضرورت، امکان مانورش را از دست بدهد و دایرۀ انتخابش به یک گزینه محدود شود؟ اگر قرار به شناسایی رد نفوذ است، آن را قبل از هر چیز باید در روند تدوین این ایدئولوژی دنبال کرد! نفوذ تحلیلی بسیار خطرناکتر از هر نوع نفوذ دیگری است.
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
بیرحمانه!
بنیامین نتانیاهو طی دیدارش از پایگاه آموزشی بنیامینا گفته است که "بیرحمانه" در تمام خاک لبنان از جمله بیروت به حزبالله ضربه خواهد زد!
تاکنون حملات اسرائیل بر ضاحیه یعنی حاشیۀ شیعهنشین جنوب بیروت متمرکز بوده و مرکز و شمال پایتخت لبنان به جز سه مورد استثنایی، هدف بمباران جنگندههای ارتش اسرائیل قرار نگرفته است. اینک اما نتانیاهو تمام خاک لبنان از جمله تمام بیروت را بخشی از صحنۀ جنگ اعلام کرده است!
بوی گسترش شعلههای جنگ در فضا پیچیده و چه بوی نفرتانگیزی است! این گونۀ دوپا در مواقع جنگ و ستیز واقعاً موجود بیرحمی است. بنابراین نتانیاهو تصادفی از واژۀ "بیرحمانه" برای توصیف عملیات ارتش خود در لبنان استفاده نکرده است!
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
کسی با این شرایط کشتی نمیگیرد!
هفتۀ پیش از شبکۀ خبر صداوسیما برای حضورم در یک برنامه به قصد مصاحبه دربارۀ اوضاع خاورمیانه تماس گرفتند. با آنکه در این وضعیت، بسیار علاقهمندم که به نحوی نظراتم را از یک تریبون عمومی برای مردم بیان کنم، اما از حضور در شبکۀ خبر عذر خواستم و گفتم که حضورم بهصلاح نیست. پرسیدند چرا به صلاح نیست؟ پاسخم این بود که نظرات من با سیاست رسمی فاصلۀ بسیاری دارد و طرح آنها در برنامه، مایۀ شرّ میشود!
این بهانه را رد کردند و گفتند که از قضا تمایلشان به طرح نظرات انتقادی من به وضع موجود است و اصرار کردند که این فرصت را از مخاطبان آنها دریغ ندارم. گفتم؛ این دم و دستگاه اعتباری ندارد! یک نهاد رسمی برای طرح نظرات انتقادی دعوت به عمل میآورد و بعد یک نهاد رسمی دیگر زنگ میزند و به دلیل بیان مطالبی مشابه، به بدترین شکل ممکن تهدید میکند! از این جهت حق را به من دادند اما اصرار کردند که سردبیر برنامه حاضر است در این باره اطمینان دهد که مشکلی پیش نخواهد آمد! نهایتاً نپذیرفتم و داستان یک شهر و صدکلانتر را برایشان مثال آوردم.
ظاهراً صداوسیما به دلایلی از جمله شاید افت مخاطب و یا نمایش سطحی از تکثر فکری در جامعه، اجازه یافته است تا در برخی اوقات خاص، از بعضی منتقدان و مخالفان مسالمتجو برای حضور در برنامههای زنده دعوت به عمل آورد، اما از آنجا که هنوز حد مشخصی از آزادی بیان در کشور نهادینه نشده است، برای مدعوین گرفتاری تولید میشود. در واقع همۀ ما میدانیم که آزادی بیان در جمهوری اسلامی خط قرمزهای بسیار پررنگی دارد، اما این خط قرمزها تعریف قانونی مشخصی پیدا نکرده و عمدتاً براساس سلایق و حساسیت نهادهای مختلف قبض و بسط پیدا میکند.
در حقیقت، اظهارنظر و اموری از جنس حرف و صحبت نباید جنبۀ مجرمانه داشته باشد. شاید به این قاعده بتوان دو یا سه تبصره هم زد که قانون بهطور واضح و روشن باید حدود و ثغور آن تبصرهها را مشخص و روال رسیدگی منصفانه و علنی به آنها را روشن کند. بدون ضمانت قانونی برای آزادی اظهارنظر، اصولاً تضارب آراء و افکار امری مهمل است و به فرض هم که با سطحی از آن موافقت شود جنبۀ نمایشی و تکلفآمیز به خود میگیرد.
اینکه پس از یک مناظره یا حتی مصاحبهای در صداوسیما، علیه طرفِ مصاحبهشونده اعلام جرم شود، بهطور طبیعی امنیت روانی افراد جامعه را به هم میزند و نیروهای مستقل را از حضور در برنامهها پشیمان میکند.
کسی که در دفاع از سیاست رسمی مناظره یا مصاحبه میکند فرض بر این است که از توانایی و مهارت لازم برای پاسخ به طرفِ منتقد و یا مخالف برخوردار است و همانجا جواب طرف را میدهد. اگر مناظرهکننده یا مصاحبهگر نتواند جواب لازم و اقناعکننده را بدهد، کشاندن ماجرا به دادسرا و دادگاه، فقط ضعف سیاست رسمی را به نمایش میگذارد. درست مثل کسی که دعوی کشتی گرفتن با دیگران را داشته باشد و چون در کشتی شکست بخورد، فوری برادر پرزورش وارد عمل شود تا حال طرف را بگیرد! قاعدتاً هیچ فرد عاقلی با این شرایط کشتی نمیگیرد!
#احمد_زیدآبادی
hmadzeidabad
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-23173
اتهام و اهانت کیهان به مجمع مدرسین یا اسماعیل هنیه؟
مدیر مسئول روزنامۀ کیهان با ادبیاتی اهانتآمیز و زهرآگین، مجمع مدرسین حوزه را به علت درخواستش برای "بازگشت اسرائیل به مرزهای پیش از جنگ 1967 و تشکیل کشور مستقل فلسطینی" به "مقابله با اسلام و حمایت از صهیونیستها" متهم کرده است.
اگر درخواست از اسرائیل برای بازگشت به مرزهای قبل از جنگ ژوئن و تشکیل کشور فلسطینی، "مقابله با اسلام و حمایت از صهیونیستها" باشد، در آن صورت که این اتهام جانب بسیاری از رهبران حماس از جمله مرحوم اسماعیل هنیه را هم میگیرد!
اسماعیل هنیه رئیس فقید دفتر سیاسی حماس یازده آبان سال پیش به صراحت اعلام کرد: " آماده مذاکره سیاسی برای راه حل دو کشوری با پایتختی قدس هستیم."
آیا از نظر حسین شریعتمداری، اسماعیل هنیه هم به "مقابله با اسلام وحمایت از صهیونیستها" برخاسته بود؟
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
وقتی فرصت میگذرد!
هر مسئلهای را باید در زمان مناسبش یعنی هنگامی که فرصتی برای مدیریت و کنترل و حل آن وجود دارد، فهم کرد. فهم و دریافت مسئله پس از "دورۀ طلایی" پیشگیری و کنترل و حل آن، دیگر کارساز نیست و به ناچار باید مصائبش را تحمل کرد.
مسئلهها هم فقط در یک فضای باز معطوف به آزادی بیانِ نهادینهشده، فهمِ عمومی پیدا میکنند و به عنوان مشکلی که باید پیش از گذشت زمان، چارهای واقعی برای آنها اندیشید، در مقابل جامعه قرار میگیرند. در شرایط فقدان آزادی اظهارنظر، ذهنهای مسئلهیاب، به چشم مجرم دیده میشوند!
وقتی دورۀ طلایی پیشگیری و کنترل و حل مشکل، سپری شود، دیگر نق و نوق و پرخاش و اعتراض فایدهای ندارد، چون راهحل کمهزینهای وجود ندارد.
مثل درد زایمانِ یک حاملگی غیرطبیعی و غربالناشده است! هیچ راهی جز تحمل عواقبش وجود ندارد. این هم سنت و آیهای است که خداوندنهاده است. تغییرپذیر و تبدیلپذیر هم نیست.
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
بود و نمود حملۀ اسرائیل به خاک ایران
پس از حدود 25 روز تبلیغات دامنهدار و دامن زدن به انواع انتظارات، سرانجام ارتش اسرائیل چند "هدف نظامی" را در خاک ایران مورد حمله قرار داد. نفسالامر اهمیت این حمله هر چه باشد، نمود آن به گونهای است که کماهمیت شمردن آن را برای جمهوری اسلامی امکانپذیر کرده است. پاسخ فوری به حملهای که بتوان آن را "کماهمیت" شمرد، قاعدتاً تردیدهایی را در بین نهادهای تصمیمگیر به وجود میآورد. به نظرم هدف از آن تبلیغات پرحجم و دامن زدن به انتظارات و سپس اقدام در حد کمترین سطح انتظار، ایجاد همین تردید بوده است. یک پاسخ فوری از سوی ایران به معنای تشدید جنگ و بروز عواقب سیاسی و اقتصادی آن بخصوص کمک به کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ در آمریکاست و تعلل در پاسخ و یا عدم پاسخ هم مایۀ تشدید فشارِ نیروهای تندروی داخلی به بدنۀ حاکمیت و متهم کردن آنان به تسلیم و در نتیجه ایجاد التهاب سیاسی در کشور است.
با این حساب، نوع حملۀ اسرائیل، کار را از جهاتی ساده و از جهتی دیگر سختتر کرده است. در هر صورت گام بعدی ایران است که یکی از سناریوهای قابل تصور در این بحران را متحقق میکند.
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
مجرمانه است؟
شورای امنیت سازمان ملل قرار است امروز به درخواست وزارت خارجۀ ایران برای بررسی حملۀ اسرائیل به خاک ایران تشکیل جلسه دهد.
همزمان رئیس محترم دستگاه قضایی تأکید مجمع مدرسین و محققین حوزۀ علیمۀ قم بر لزوم عقبنشینی اسرائیل از سرزمینهای اشغالی جنگ سال 1967 را "خلاف امنیت" دانسته و از این تشکل خواسته است که "درصدد اصلاح حرف و نظر ناصواب خود برآید و جبرانمافات کند" وگرنه با برخورد دادستان دادگاه ویژۀ روحانیت قم روبرو خواهد شد.
کافی است در جلسۀ شورای امنیت سازمان ملل، نمایندۀ اسرائیل بر همین دستورالعمل آقای محسنی اژهای انگشت بگذارد و مدعی شود؛ "کشوری که سران قوایش، حتی درخواست بازگشت به مرزهای پیش از جنگ ژوئن را هم مجرمانه میدانند و موجودیت ما را از اساس نفی میکنند" بر اساس کدام مادۀ منشور ملل متحد خواستار تشکیل جلسۀ شورای امنیت شده است؟
من نمیدانم پاسخ نمایندۀ جمهوری اسلامی به این سخن چه خواهد بود، اما مراجعه به نهادهای بینالمللی مثل هر امر دیگری اقتضائات خود را دارد. اسرائیل فارغ از علایق ما، اساساً بر مبنای قطعنامههای سازمان ملل موجودیت یافته است. اگر جمهوری اسلامی این قطعنامهها را به کلی باطل و فاقد هرگونه ارزش حقوقی میداند، دیگر شکایت از اسرائیل در نزدِ نهادی که مسبب موجودیت آن است، چه محلی از اعراب دارد؟ و اگر برای سازمان ملل و قطعنامههای آن درجهای از اعتبار قائل است به طوری که شکایت از اسرائیل را نزد آن موجه میکند، دیگر برخورد قضایی با تشکلی که خواستار پایان نقض قطعنامهها از سوی اسرائیل شده است، در چه چارچوبی قابل دفاع است؟
متأسفانه دایرۀ مجرمانه تلقی کردن نظرات و دیدگاههای افراد و تشکلهای غیردولتی در برخی زمینهها به قدری فراخ شده است که دیگر مشخص نیست طرح این نوع پرسشها خودش مجرمانه است یا نیست! پناه بر خدا.
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
گندش بزنن!
تحمل یک آدم خودشیفته و نادرستگو و غیرقابل پیشبینی برای چهارسال آینده در کاخ سفید، برای امثال من در این فاصلۀ چندهزار کیلومتری عذاب الیم است چه رسد برای آن نیمی از مردم آمریکا که به او رأی ندادند!
مشکل اول این است که نمیدانیم او دقیقاً میخواهد در برابر بحرانهای جهانی بخصوص بحران خاورمیانه چگونه عمل کند؟ من به سهم خود باید سه شبانه روز در ارتفاعات اطراف روستای شورچشمه اعتکاف کنم تا چینش مهرههای شطرنج ذهنم را برای فهم شرایط جدید دانه به دانه تغییر دهم!
مشکل دوم این است که اگر در منطقۀ ما خرابکاری کرد، چگونه باید در برابر او موضع بگیریم؟ به هر حال توان ما محدود و قدرت دستگاه تحت کنترل و رهبری او غولآساست!
مشکل سوم این است که من واقعاً تحمل بازگشت دیوید فریدمن به عنوان عضوی از هیئت حاکمۀ آمریکا به خاورمیانه را ندارم!
مشکل چهارم....مگر همان سه مشکل مذکور کم است که بخواهم به بقیهاش بپردازم!
ذهنم اصلاً آمادگی پذیرش ترامپ در کاخ سفید را با آن کارنامۀ قبلیاش ندارد! حسم نسبت به پیروزی او شبیه اعلام پیروزی محمود احمدینژاد در سال 88 است!
توکل بر خدا! شاید در پیرانهسری پختگی پیدا کرده باشد. با این همه در بارۀ عملکرد و رفتارش با پیشداوری کلان و بیزاری، داوری و تحلیل نخواهم کرد. کار درست تحلیل مورد به مورد است. ممکن است در مواردی عملکرد مثبتی هم داشته باشد!
#احمد_زیدآبادی
شاید، اگر....!
ترامپ تاکنون در مقابل یک زن سفیدپوست و یک زن رنگینپوست در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شده اما از یک مرد سفید کهنسال شکست خورده است.
به نظر میرسد محافظهکاری در متن جامعۀ آمریکا هنوز به قدری قوی است که آمادگی فرستادن یک زن به کاخ سفید را ندارد.
شاید اگر حزب دمکرات به جای خانم هریس، مردی را در برابر ترامپ میگذاشت، شانس پیروزیاش از دست نمیرفت.
ترامپ در نخستین نطق خود پس از پیروزی اعلام کرده است که به جای برافروختن جنگها بیشتر در پی خاموش کردن آتش آنهاست. اگر به این وعده وفادار بماند، خبر خوبی بخصوص برای منطقۀ ماست. او قبلاً هم به نتانیاهو پیام داده است که در روز تحلیف ریاستجمهوریاش نمیخواهد صدای غرش سلاحها در نوارغزه شنیده شود. او هر چه باشد تهدیدش اما مثل تهدید بایدن نیست که نتانیاهو بتواند آن را نادیده بگیرد و یا زیرسبیلی رد کند!
#احمد_زیدآبادی
نخستین گام مثبت ترامپ!
دونالد ترامپ رئیس جمهور منتخب آمریکا اعلام کرد که در دولت جدید خود از مایک پمپئو استفاده نخواهد کرد.
حداقل برای من خبر خوبی است! پمپئو در زمان حضورش در رأس وزارت خارجۀ آمریکا در دولت قبلی ترامپ، نقش "خدمتگزار" ساکنان شهرکهای یهودینشین در کرانۀباختری را به عهده گرفته بود و بدون هر نوع شرم و حیایی، قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل در مورد فلسطین را طبق میلِ مجانینی چون بنگویر و اسموتریچ تفسیر میکرد. حتی منکر اشغالی بودن کرانۀ باختری شده بود!
پمپئو از این به بعد، وقت بیشتری برای حضور در نشستهای سازمان مجاهدین خلق دارد! سازمانی که روزگاری خود را به عنوان "پیشتاز دفاع از حقوق فلسطینیها" معرفی میکرد و اینک عمده دستاورد و افتخار سیاسیاش، جلب حمایت ضدفلسطینیترین چهرههای بازنشستۀ ایالات متحده است!
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
چقدر باید جدی گرفت؟
سخنان عباس پالیزدار را در بارۀ مسئلۀ جانشینی چقدر باید جدی گرفت؟
در ظاهر امر گمان نمیکنم که او در مقام و موقعیت و جایگاهی باشد که بخواهد در این زمینه نقشی ایفا کند.
به نظرم وقت آن رسیده است که در این باره از سوی افراد مؤثر یا نهادهای رسمی قدری شفافسازی شود وگرنه رسانهها با تکیه بر سخنان افرادی چون آقای پالیزدار، فضای جامعه را با انواع گمانهزنیها، اشباع کنند.
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
در بارۀ مرگ دلخراش کیانوش
آن زمان که من کیانوش سنجری را دیدم، جوانی سرزنده و با انگیزه و شاد بود.
داستان به سال 1382 برمیگردد. در آن سال، زندانیان سیاسی را از سالن سه اندرزگاه 7 زندان اوین به سالن یک انتقال داده بودند، اما من و اکبر گنجی را جدای از آنها در سالن 6 در کنار زندانیان مالی نگهداری میکردند. از این رو، امکان تماس با زندانیان سالن یک را نداشتیم مگر اینکه تصادفی بخصوص به هنگام ملاقات با خانواده، با هم روبرو میشدیم.
از قضا ساعت ملاقات من و کیانوش دو سه باری همزمان شد. بار اول، او بدون پوشیدن شلوار زندان از اندرزگاه بیرون آمده بود و به همین جهت، نگهبانان مانع سوار شدن او به مینیبوسِ عازم محل ملاقات شدند. کیانوش بدون آنکه از کوره در برود به نزد رئیس اندرزگاه رفت و گفت؛ اگر به اندازۀ قد من شلوار زندان پیدا میشود، بدهید تا بپوشم! رئیس بند نگاهی به قد و بالای او انداخت و با لبخندی به لب از نگهبانان خواست که مانع سوار شدن او به مینیبوس نشوند.
در بین راه اندرزگاه و سالن ملاقات، کیانوش مسائل آن روز سیاسی را پیش کشید و کلی با هم صحبت کردیم.
تصویری که من از کیانوش سنجری در ذهن دارم همان تصویر 21 سالِ پیش اوست، جوانی رعنا و قدبلند و سرزنده و با انگیزه و خوش برخورد و منطقی. اینک که کیانوش با اعلام قبلی به زندگی خود پایان داده است، همان تصویر از او در برابرم رژه میرود و از خود می پرسم چرا؟ چرا این همه خودکشی و افسردگی و قتل و اعدام و دیگر ناهنجاریها، جامعۀ ما را فرا گرفته است؟ چرا تعادل این جامعه تا این اندازه به هم خورده است؟ چرا به وضع آنومیک دچار شدهایم؟ پاسخ این پرسشها روشن است! انواع فشارهای اقتصادی و سیاسی و روانی در پیچیدهترین وضعیتِ سطح و نوع آگاهی ملی و شرایط جهانی،"وضع عادی" جامعه را به هم زده تا جایی که سخن از "بازگشت به وضع عادی یا نرمال" هم نزد عدهای به عنوان "جرم" تلقی میشود! گویی از نگاه آنان جامعه باید همیشه در وضعیت غیرعادی و نابهنچار باشد و دعوت به "نرمالیزاسیون" گناهی نابخشودنی است!
خیرخواهی و نوعدوستی و مروت و احسان در جامعۀ ما به بیرمقترین نقطۀ خود رسیده است! بحرانی خطرناکتر از این، جوامع بشری را تهدید نمیکند.خودکشی یک جوان با هر نوع خط و مرام سیاسی، بدون تردید باید هر دل سالمی را بلرزاند و به ابراز همدردی و همدلی بیانجامد. اما به واکنش برخی مدعیان "ارزشها" به مرگ خودخواستۀ کیانوش سنجری نگاهی بیاندازید! آنچه در آن دیده نمیشود همانا"ارزش" است مگر آنکه ضدارزشها نام ارزش به خود گرفته باشند که بدبختانه در سطح وسیعی گرفتهاند!
باری، مرگ دلخراش کیانوش سنجری مایۀ اندوه و تأسف است. خداوند روح او را شاد بدارد و به خانواده و دوستانش تسلای خاطر دهد.
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
عواقب حکم بازداشتِ نتانیاهو و گالانت!
حکم بازداشت بنیامین نتانیاهو و یوآف گالانت از سوی دیوان کیفری بینالمللی چه عواقبی برای آنها خواهد داشت؟
به لحاظ عملی، همان عواقبی که برای ولادیمیر پوتین و عمرالبشیر به دنبال داشته است؛ یعنی تقریباً هیچ!
با این حال، گالانت و نتانیاهو برای سفر به کشورهای عضو دیوان کیفری با مشکلات بسیاری روبرو خواهند داشت.
ضمن آنکه حکم بازداشت، به لحاظ اخلاقی به حیثیت آنان به سختی آسیب خواهد زد.
در این میان اما دیوان کیفری بینالمللی هم از عواقب صدور حکم بازداشت نتانیاهو و گالانت در امان نخواهد ماند.
به احتمال زیاد دولت ترامپ و کنگرۀ آمریکا، دیوان را تحریم و برای آن دردسرهای بسیاری ایجاد خواهند کرد چرا که مقامهای اسرائیلی "خط قرمز" آنان محسوب میشوند!
به نظرم حتی ممکن است کریم اسد احمد خان دادستان دیوان کیفری که برای صدور حکم بازداشت دو مقام فعلی و سابق اسرائیلی تلاش فراوان کرد، قربانی این تلاش شود. در هفتههای اخیر رسانهها از تحقیقات قضایی از کریم خان در یک پروندۀ "تعرض جنسی" خبر دادهاند!
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
دعوت مسئولان به مشاهده ستونهاي دود!
اگر شما هم مثل من ماشينتان وانتبار باشد و نتوانيد وارد اتوبان تهران - قم از عوارضي تا حسنآباد فشافويه شويد و در عين حال، طبيعت مورد علاقهتان اطراف همين اتوبان از حسنآباد تا 20 كيلومتري قم به خصوص محيط اطراف درياچه حوضسلطان و عليآباد و منظريه و چشمهشور باشد، ناگزير ميشويد براي رسيدن به مناظر مورد علاقهتان از اتوبان تهران -ساوه خود را به شهرك پرند برسانيد و از آنجا از طريق جاده فرودگاه بعد از حسنآباد فشافويه كه ورود وانتبار آزاد آست، وارد اتوبان تهران - قم شويد.
از شماتتها و تمسخرها و خندههاي برخي نزديكان و دوستان نسبت به وصف حيرتانگيزي كه من از جلوههاي زيبا و خيرهكننده افق و رنگِ آسمان و زمين و شكلِ تپهها و كوهها و دشتها و تلألو درخشان درياچه فروپوشيده در نمك آن ناحيه به دست ميدهم كه بگذريم، عبور متناوب ما از اتوبان تهران - ساوه خود حكايتي ديگر دارد!
قبلا درباره رانندگي در اين بخش از اتوبان در ميانِ انواع كاميونهاي سنگيني كه گاه هر سه لاين جاده را به اشغال خود در ميآورند و رانندههايي كه يك لحظه براي چرخش به سمت راست يا چپ به راننده ديگر مهلت نميدهند، چيزهايي نوشتهام. نوشته امروزم اما مربوط به امر ديگري است!
از خروجي اسلامآباد و احمدآباد مستوفي به بعد، در آن بخش از شمال جاده كه تپههاي توسريخورده خاكي صف كشيدهاند، حجم انبوهي از نخالههاي ساختماني و انواع آشغال ديده ميشود. از نخالهها هم كه صرفنظر كنيم، آن همه آشغال در آن منطقه چه ميكند؟
حالا بر اصل وجود آشغالها هم كه چشم بپوشيم هميشه خدا، افرادي در ميان نخالهها و آشغالها در حال لوليدن ديده ميشوند كه به نظر نميرسد شغلشان تفكيك آشغالها و جمعآوري چيزهاي سودمند و قابلِ فروش داخلِ آنها باشد. بندگان خدا از راه دور بيشتر به معتاد و ولگرد شباهت دارند.
عمده كارشان هم ظاهرا آتش زدن هر چيزي از ميان آشغالهاست كه قابل اشتعال باشد. بنابراين به محض ورود به اتوبان، به جاي آنكه با هواي تميزتري روبهرو شويد، ستونهاي متعددي از دود غليظ و سياه و بدبويي را مشاهده ميكنيد كه چون گردبادهاي صحراي حضرالموت سر به آسمان گذاشتهاند و تمام افق اطراف را تيره و تار و نفرتانگيز كردهاند. آن بندگان خدا يا ولگردهاي محترم، ظاهرا علاقه خاصي به آتش زدن لاستيكهاي كهنهاي دارند كه رانندگان ماشينهاي سنگين و سبك هنگام پنچر شدن خودرويشان در آن حوالي رها كردهاند. در فصول سرد نه فقط روي آن تپههاي خاكي كه در قدم به قدم اطراف اتوبان به ويژه در زير هر پلي، يك لاستيك كهنه شعلهور، دود بدرنگ و بد بو و غليظ خود را بر سر مزارع و باغها و ساختمانهاي مسكوني شهركهاي اطراف چون اسلامشهر و نسيمشهر و شاهدشهر و رباطكريم و غيره فرو ميريزد و راه تنفس مردم محل و رهگذران و حتي حيوانات و گياهان را سد ميكند.
احتمالا برخي دوستان به شدت «عدالتخواه» كه معمولا دنبالِ توجيه خرابكاريهاي محيطزيستي مردمان نادار هستند، فوري دليل خواهند آورد كه «پس اين بينوايان رها شده به حال خود، در سوز و سرماي زمستان به چه وسيلهاي خود را گرم كنند؟ همه كه مثل جنابعالي مرفه بيدرد نيستند كه سقفي بالاي سر و وسيلهاي براي گرم شدن داشته باشند! خب مجبورند لاستيك آتش بزنند!»
ايراد من اما اين است كه
اولا،
اين بندگان خدا چرا به حال خود رهايند؟ آن هم در محيطي آن همه آلوده و كثيف؟
ثانيا،
براي گرم كردن خود، چرا لاستيكهاي بويناك و پردود را آتش ميزنند در حالي كه چيزهاي كمدودتري هم براي آتش زدن در آن اطراف پيدا ميشود؟
ثالثا،
وقتي ستونهاي دود از هر طرف سر به آسمان ميگذارد، چرا توجه نهاد يا مسئولي براي خاموش كردن آنها جلب نميشود تا آلودگي هواي شهر كمي كنترل شود؟
رابعا،
آتش زدن لاستيكها مختص فصول سرد نيست. در فصول معتدل و حتي در دل چله تابستان كه يك لحظه پايين كشيدن شيشه ماشين حرارتي كمتر از لهيب آتش تنور ندارد، باز هم بساط آتش زدن لاستيكها و رژه رفتن ستونهاي دود در آسمان كاملا به پاست و هيچ نهاد و مسوولي ظاهرا حتي توجهش هم جلب نميشود چه رسد به اينكه براي اطفا يا جلوگيري از آن اقدامي كند!
اينكه دولت به بهاي قطع شدن دورهاي برق شهري و به منظورِ بهبود كيفيت هوا، تصميم به كاهش مصرف مازوت در نيروگاهها گرفته است، به جاي خود، اما پرسش اين است كه در كنار آن، چرا به مراكز توليدِ بدون علت و دليلِ بدترين نوع دود و آلودگي در شهركهاي اقماري تهران هيچ توجهي نميشود؟ مقابله با اين دودزايي انبوه و بيخود و الكي و اعصاب خردكن چه هزينهاي دارد؟ آيا هزينهاش به يكهزارم پيشگيري از مصرف مازوت و قطع برق شهر ميرسد؟
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/page/2826/8/
دست نگه دارید!
✍احمد زیدآبادی
این دوستانی که سقوط اسد را جشن گرفتهاند و "آزادی" سوریه را تبریک میگویند، عقل سلیم حکم میکند که کمی صبر کنند!
هنوز مشخص نیست که ماهیت فاتحان دمشق چیست؟ دقیقاً از چه مراکزی حمایت و هدایت میشوند؟ و از چه راههایی میخواهند اختلافات بین خود را حل کنند؟
به نظر نمی رسد جامعۀ استبدادزده و متفرق سوریه در حال حاضر مهیای "دمکراسی" باشد.
بیانیههای ابتدایی فاتحان را نباید جدی گرفت! بعد از هر جابجایی سیاسی، از این نوع بیانیهها بسیار داده میشود اما بعد از چندی سر از بازتولید استبدادی تازه و کشتار در میآورد.
ماجرای سوریه اتفاقی است که حکومت باید از آن درس بگیرد نه اینکه سبب پایکوبی و شادی به بهانۀ دمکراسیخواهی شود!
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
روزگار غریب!
دولت بشار اسد در عرض ده روز تمامی سرزمینهای تحت کنترل خود را از شمال تا جنوب سوریه از دست داد و سقوط کرد.
برف هم به این سرعت ذوب نمیشود! گویی بر آب بنا شده بود. یا انگار سیل آمد و آن را با خود برد. گرچه سیل هم به این سرعت عمل نمیکند!
داستان دقیقاً چه بود؟ توطئه؟ تبانی؟ خیانت؟ حماقت؟
هر چه بود، هیچکس انتظار آن را به این سرعت نداشت. حتی شاخ ساکنان کاخسفید از این شتاب حیرتانگیز در آمده است!
از این به بعد چه خواهد شد؟ به نظر میرسد فصلی عجیب و غریب و چه بسا بینهایت تراژیک در خاورمیانه آغاز شده است که اذهان شکلگرفتهٔ ما با مکانیسم آن بیگانه است. برای فهم آن باید ابتدا ذهنها را شست و این کاری سخت و زمانبر است!
روزگار غریب اکنون است نه آن زمانی که احمد شاملو تصور میکرد!
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
پیامدهای سقوط خاندان اسد
دولت بشار اسد فقط طی 10 روز حاکمیت خود را از دست داد و سقوط کرد؛ همچون درختی که در برابر تندبادی معمولی از ریشه درآید. در واقع ریشههای نظام اسد از سالها پیش رو به پوسیدگی و خشکیدگی گذاشته بود و او تلاشی برای ترمیم و احیای آنها نکرد.
یک سال اخیر اما بیش از هر دورهای دولت اسد را از اقتدار تهی کرد. حزبالله لبنان که مؤثرترین نیروی حامی اسد در جنگ داخلی بود، مشغول نبرد با اسرائیل شد و بخش بزرگی از فرماندهان و نیروها و امکانات تسلیحاتی و مالی خود را از دست داد. اهداف نظامی و غیرنظامی سوریه نیز هدف حملات متناوب جنگندههای اسرائیل قرار گرفت بدون آنکه اسد امکان واکنشی بازدارنده و یا مؤثر در خود ببیند.
او ظاهراً از طرف دولت نتانیاهو تهدید شده بود که اگر «دست از پا خطا کند» کاخ ریاستجمهوریاش در دمشق، هدف مستقیم موشکهای اسرائیلی قرار خواهد گرفت. در این میان، در حالی که حزبالله مشغول درگیری همهجانبه با ارتش اسرائیل و منابع و اهداف نظامی سوریه زیر ضرب مداوم موشکها و پهپادهای اسرائیلی بود، گروههای مخالف اسد در استان ادلب، خارج از سیطره و نفوذ دولت، با خیال راحت در حال آموزش و آمادگی نظامی به کمک حامیان خارجی خود بهخصوص ترکیه بودند.
از این رو، همین که جنگ لبنان با توافق آتشبس خاموش شد، آنها از هر سو به سمت شهرهای تحت کنترل دولت سرازیر شدند و ابتدا حلب و سپس حما و حمص و شهرهای جنوبی و سرانجام دمشق را تحت کنترل خود درآوردند. ارتش سوریه در مقابل هجوم مخالفان، گام به گام از مواضع خود عقب نشست و هر عقبنشینی را به عنوان «حرکتی تاکتیکی» معرفی کرد. در حقیقت ارتش سوریه، انگیزه یا توان مقاومت در برابر شبهنظامیان عمدتاً اسلامگرا را نداشت و به منظور بقای دولت اسد، کوچکترین فداکاری از خود نشان نداد.
آیا ارتش سوریه به صورتی مخفیانه با شورشیان و حامیان خارجی آنها تبانی کرده بود تا پس از سقوط اسد همچنان نقشی در ادارۀ سوریه بازی کند یا اینکه بضاعتش چیزی بیش از آن نبود؟ این پرسشی است که در روزهای آینده پاسخ آن آشکار خواهد شد. در واقع، پرسشهایی از این قبیل دربارۀ چرایی سقوط برقآسای نظام اسد و آیندۀ سوریه بسیار است. در حال حاضر معماهای لاینحل فراوانی در این موارد میتوان مطرح کرد از جمله اینکه......(ادامه در لینک زیر)
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-28712
#احمد_زیدآبادی
خاطرهای از دمشق!
سفر من به خارج از مرزهای ایران خلاصه میشود به سفری دانشجویی به ترکیه و سوریه در نوروز سال 79 که شرح آن را در جلد سوم خاطراتم تحت عنوان "گرگ و میش هوای خردادماه" آوردهام.
در آن سفر دمشق در مقایسه با آنکارا و استانبول، شهری "عریانتر" به نظر میآمد. منظور اینکه برخی از زنهای سوری، در پارچۀ مربوط به پوشش خود کمالِ "صرفهجویی" را به خرج داده بودند حال آنکه در آنکارا و استانبول زنان بیحجاب عمدتاً روسری نداشتند.
با این همه، کوچکترین پرسش "مسئلهدار" از نحوۀ رهبری حافظ اسد، مردم را بسیار میترساند. در یک تاکسی به کمک دوستم با اشاره و کنایه از راننده پرسیدیم که نظرش در بارۀ اسد چیست؟ به جای جواب، دستش را به صورت چاقویی زیرگردنش پس و پیش برد که یعنی زبان به کام گیرید وگرنه خطر مرگ دارد!
در دانشگاه دمشق هم وقتی همراهم از یک دانشجو پرسید؛ "اسد خادم یا خائن؟" دانشجوی بیچاره رنگ از رخش پرید و از جایش برخاست و وحشتزده به زبان انگلیسی چند بار پی در پی فریاد زد: !"Asad very strong"
حافظ اسد در کار سیاست فردی نابغه بود، اما پسرش بشار از نبوغ پدر ارثی نبرده بود. با این حال پدر و پسر هر دو با مشت آهنین سوریه را اداره کردند و مشت آهنین هم اغلب سرانجامی مثل سرانجام بشار دارد.
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
اتفاقی عجیبتر از سقوط دمشق!
اینکه "فرماندهی کل" گروههای تازه به قدرترسیده در سوریه اعلام کرده است؛ هیچ نوع پوششی را به زنان تحمیل نخواهد کرد و آزادی فردی همه را تضمین میکند، به نظرم آثارش کمتر از سقوط دمشق نباشد!
اینکه این گروهها به حرفشان متعهد و پایبند میمانند یا خیر، فعلاً برای من ناروشن است اما همین که یک گروه اسلامگرای مدعی اجرای شریعت چنین بیانیهای را امضا کند، نوعی انقلاب در ذهنیت آنان محسوب میشود!
سوریه شده است صحنۀ خلقِ شگفتی پشت شگفتی!
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad
چه جانی کندم!
بعد از حملۀ 7 اکتبر حماس به اسرائیل، من چه جانی کندم تا به محافل داخلی حالی کنم که دولت نتانیاهو این حمله را بهترین فرصت و زمینه برای ضربه زدن به حلقههای مختلف زنجیرۀ آنچه "محورمقاومت" نام گرفته، میبیند و با حمایت مؤثر حامیان بینالمللیاش، آن را تاسرحد ممکن عملی خواهد کرد!
در مقابل این تلاش با چه واکنشی روبرو شدم؟ ابتدا احضار و سپس تهدید تلفنی فوقالعاده اهانتآمیز و سرانجام تشکیل پرونده!
در عوض آنهایی که تمام این مدت خاک و خاکستر به چشم تصمیمگیران میپاشیدند و با ارائۀ تحلیلهای بیپایه و دادههای دروغ، سر همه را شیره میمالیدند، چه پاسخی گرفتند؟ اگر ارتقاء پیدا نکرده باشند، سر جای خود نشستهاند و ادامه میدهند!
چه خوب گفته است شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی:
به نزد من آن کس نکوخواه توست
که گوید فلان خار در راه توست
به گمراه گفتن نکو میروی
جفایی تمام است و جوری قوی
هر آن گه که عیبت نگویند پیش
هنر دانی از جاهلی عیب خویش
مگو شهد شیرین شکر فایق است
کسی را که سقمونیا لایق است
چه خوش گفت یک روز دارو فروش:
شفا بایدت داروی تلخ نوش
اگر شربتی بایدت سودمند
ز سعدی ستان تلخ داروی پند
#احمد_زیدآبادی
ahmadzeidabad