🔰درگذشت آیت الله #سیدمحمد_فشارکی از فقهای شیعه و اساتید حوزه علمیه سامرا و نجف (۱۳۱۶ق)
💠 سید محمد طباطبائی فشارکی (۱۲۵۳–۱۳۱۶ق) از مجتهدان و مدرسان فقه و اصول در حوزه علمیه نجف و حوزه علمیه سامراء در قرن 14 هجری و ملقب به استاد کبیر، علامه و نابغه زمان می باشد.
🔹ایشان در سال ۱۲۵۳ق روستای فشارک اصفهان متولد شد و در 11 سالگی به همراه مادرش، به کربلا مهاجرت کرد و تحت کفالت برادر بزرگترش، به آموزش علوم دینی مبادرت ورزید.
🔸وی پس از 22 سال اشتغال به تحصیل در کربلا به نجف اشرف هجرت کرد و در درس میرزای شیرازی شرکت کرد و پس از 5 سال به همراه ایشان به سامرا عزیمت کرد و پس از 11 سال با ارتحال استادش به کربلا بازگشت.
🌀عالمانی چون میرزا محمدتقی شیرازی، عبدالکریم حائری، محمدرضا مسجدشاهی و آقا ضیاء عراقی در کلاسهای درس او حاضر میشدند.
🔷وی محرم اسرار، مشاور و از شاگردان میرزا محمدحسن شیرازی بود و از طرف میرزای شیرازی مدیریت حوزه علمیه سامرا را بر عهده داشت و میرزا بعدها کرسی تدریسش را به وی سپرد و نقش مهمی در صدور فتوای تنباکو از سوی میرزا داشته است.
🔶وی علی رغم جایگاه و سوابقش پس از رحلت ایشان، علی رغم اصرار بزرگان حوزه از پذیرش مقام مرجعیت استنکاف کرد و به تدریس و تربیت شاگردان بسنده کرد.
📚از ایشان آثاری در فقه و اصول بر جای مانده که برخی از آنها تحت عنوان «الرسائل الفشارکیة» به چاپ رسیده است.
▪️ایشان سرانجام در 3 ذیالقعده سال ۱۳۱۶ق ( 24 اسفند 1277ش) در نجف درگذشت و در یکی از حجرات حرم حضرت علی (ع) مدفون شد.
#زندگی_نامه
3.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 آیت الله #سیدمحمد_فشارکی و علت قبول نکردن زعامت شیعه
🎙مسعود عالی
🔺زیارت عاشورا به نیابت از نرجس خاتون!
▫️حاج شیخ عبدالکریم حائری:
🔹من و میرزا علی آقا (آقازاده میرزای شیرازی) و آقا سیّد محمّد سنگلجی در سامرا شب در پشت بام در خدمت مرحوم میرزا محمّدتقی شیرازی درس میخواندیم.
💢در اثناء درس ما استاد بزرگ ما مرحوم آقای آقا #سیدمحمد_فشارکی تشریف آورده در حالتی که آثار گرفتگی و انقباض در بشـرهاش پیدا بود. معلوم شد که این انقلاب و انقباض وی در اثر بروز وبا بود در عراق که در آن اوقات خبرش منتشر شده بود.
▪️فرمود: شما مرا مجتهد میدانید؟
▫️عرض کردیم: بلی
▪️فرمود: عادل میدانید؟
▫️گفتیم: بلی
🔅فرمود: من به تمامی شیعیان سامرا از زن و مرد حکم میکنم که هر یک از ایشان یک فقره زیارت عاشورا نیابتاً از نرجس خاتون والده ماجدہ #امام_زمان (عج) بخوانند و آن خاتون را نزد فرزند بزرگوارش شفیع قرار بدهند که آن حضرت پیش خداوند شفاعت نماید تا شیعیان سامرا را از این بلا نجات دهد.
⚡️فرمود: همین که این حکم صادر گردید و چون مقامْ، مقامِ ترس و بیم بود، همه شیعههای مقیم سامرا اطاعت نموده، زیارت عاشورا را به همان قرار خواندند. در نتیجه آن، یک نفر شیعه در سامرا تلف نشد در حالتی که هر روز ده پانزده نفر از غیر شیعه تلف میشد.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۳۳۰ به نقل از الکلام یجرالکلام، جلد یک، صفحه 54.
🔺دنیا گریزی
▫️آیت الله شبیری زنجانی:
🔹رفته بودم تهران برای دیدن حاج آقا مرتضی حائری که به منزل اخویشان حاج آقا مهدی وارد شده بود. اخوی سید حسین حائری به نام سید علی حائری معروف به شاه باغ هم آمدند.
🔸ایشان می گفت: اخوی ما سید حسین حائری - پیش عموی ما (سیدمحمد فشارکی) بود و وضع عموی ما به گونه ای بود که حتی برای نان خالی نیز می بایست اخوی ما از جایی دست و پا می کرد و می آورد. با اینکه ایشان مقام اول علمی را داشت.
⚡️می گفت: در همان ایامی که شرایط عموی ما این چنین بود، مادر آقاخان محلاتی تحقیق می کند که اعلم علمای نجف یا شیعه کیست؟
🍁#سیدمحمد_فشارکی را به او معرفی می کنند و او سه عبای نائینی اعلی و ده هزار تومان پول به عموی ما داد. سید محمد فشارکی در سال ١٣١٦ وفات کرد و در آن زمان کل بودجه کشور شش کرور معادل سه میلیون تومان بود(یک سیصدم کل بودجه کشور الان مبلغی بالغ بر ۲۱ هزار میلیارد تومان می شود)
💢با اینکه برای عموی ما نان خالی به زحمت فراهم می شد، هر چه اصرار کرد، سید محمد فشارکی قبول نکرد. قضایای در مضیقه بودن ایشان خود داستان عجیبی است.
📚کتاب جرعه ای از دریا، جلد یک، صفحه ۵۱۵.
😶
🔺مراجع بی هوا!
▫️آیت الله شبیری زنجانی:
◽️مرحوم حاج آقای والد از آشیخ محمد علی کرمانی و او هم از آسید عباس آیة الله زاده فشارکی، پسر #سیدمحمد_فشارکی نقل می کرد:
🌀 وقتی میرزای شیرازی وفات کرد، پدرم مرا نزد آمیرزا #محمدتقی_شیرازی فرستاد که بپرسم شما خودتان را اعلم می دانید یا من را؟ اگر خودتان را اعلم می دانید، من به خانواده بگویم به شما رجوع کنند و اگر من را اعلم می دانید، شما ارجاع بدهید.
⚡️گفت: نزد میرزا محمد تقی رفتم و از وی پرسیدم. گفت:«من نمی دانم هر چه نظر آقا باشد، شما طبق آن عمل کنید.
🔹نزد پدرم آمدم و مطلب میرزا را منتقل کردم. پدرم گفت:«از ایشان بپرس که دقت نظر را ملاك اعلمیت می دانید یا فهم عرفی را؟ اگر دقت نظر معیار باشد، او اعلم است. اگر فهم عرفی باشد من».
🍁 گفت: رفتم پرسیدم. میرزا محمدتقی گفت:«این هم مورد تردید است. هر کدام نظر ایشان باشد».
☄ باز این را منتقل کردم. پدرم گفت:«من قبلا میرزا را بر خودم مقدم می دانستم و الآن دلیلی بر تقدم من بر او نیست. بنابراین شما از او تقلید کنید».
آیت الله شبیری زنجانی: «به نظرم اهمیت فهم عرفی بیشتر از دقت نظر و به واقع مصیب تر است. برای حوزه های علمیه دقت نظر، ولی برای پاسخ استفتا، فهم عرفی ملاك است.
📚کتاب جرعه ای از دریا، جلد چهارم، صفحه ۴۷۷.
🔺شما یک احتضاری را شنیدید!
◽️آیت الله شبیری زنجانی:
🔹آقا سید جمال گلپایگانی از آقای نائینی شنیدند که وی #سیدمحمد_فشارکی را بعد از وفاتش خواب دیده است.
🔸وی می گفت: انگشتش را گرفتم و پرسیدم در آن عالم چه خبر است؟
🌀سید محمد فشارکی گفت: از این سؤال منصرف شوید. من اگر جواب بدهم در بین ساکنان آن عالم به دهن لقی معروف می شوم.
☄ آقای نائینی گفت: به مقداری که این وصله به شما نچسبد، بفرمایید.
🍁ایشان در پاسخ گفت: من قبل از اینکه از این عالم بروم هیچ نگرانی نداشتم الا دو نگرانی که هر دو بر طرف شد؛ یکی در حال احتضار و یکی هم بعد از وفات، به فاصله یکی دو روز.
⚡️نگرانی اول از ناحیه زن و بچه ام بود؛ زیرا سختی زندگی برای من با لذت علمی همراه بود. لذا قابل تحمل بود؛ اما آنان که از لذت علم محروم بودند صرفاً اذیت می شدند.
🔷در حال احتضار به من تعلیم داده شد که شما نگران نباشید. بعد از شما تأمین می شوند
🔹نگرانی دوم من این بود که ۲۵ روپیه به قصاب روبروی مسجد هندی بدهکار بودم. من دین او را نداده از دنیا رفتم. در تشییع جنازه ام، وقتی از مقابل دکان قصاب می گذشتم، قصاب دست به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا من ۲۵ روپیه از سید محمد فشارکی طلب داشتم او را حلال کردم. این جور بود که این نگرانی هم رفع گردید.
🔸 آقای نائینی می گفت: امام جمعه تبریز هزار تومان برای سید محمد فشارکی می فرستد؛ ولی وقتی می رسد که جنازه او را تشییع می کردند و بدین ترتیب، این پول به ورثه ایشان رسید و مطلب اولی که در خواب دیده بودم، واقعیت پیدا کرد.
☄اما برای تحقیق مطلب دوم پیش قصاب رفتم.
▪️گفتم: استاد ما بدهکار بود؟
▫️گفت: بله
▪️گفتم چند؟
▫️گفت: ۲۵ روپیه.
🌀من دست کردم از جیبم ۲۵ روپیه در آوردم. قصاب گفت: من طلبکار بودم ولی آن را ابرا کردم.
◾️ گفتم چه موقع؟
◽️گفت وقتی که جنازه سید محمد فشارکی را از مقابل دکان ما عبور می دادند.
🔶پس از وفات آقای #میرزای_نائینی، آقا سید جمال، آقای نائینی را در خواب می بیند. همان طور، انگشت شست او را می گیرد و می گوید همان تقاضایی که شما از استادتان (سید محمد فشارکی) کردید من هم از شما همین تقاضا را می کنم.
🔷 آقای نائینی در پاسخ گفت: شما احتضاری شنیدید ولی چه گذشت بر من قابل وصف نیست؟
☑️ برخی از مخالفین مشروطه این سختی احتضار را ناشی از ترویج آقای نائینی از جریان مشروطه می دانستند!
📚کتاب جرعه ای از دریا، جلد یک، صفحه ۵۳۸ و ۵۳۹.
💠فرزند حضرت آیت الله العظمی حائری ـ رحمه الله ـ بنیانگذار حوزهی علمیه قم، از پدرش نقل كرده كه فرمود:
🌱«توفیقاتی كه در زندگی نصیب من شد و در پرتو آنها توانستم حوزه را تشكیل دهم، همه مرهون خدماتی است كه به استادم؛ مرحوم #سیدمحمد_فشاركی ـ رحمه الله ـ كردهام.
▫️زمانی ایشان به شدت بیمار شدند و كار بدان جا كشید كه من مدت شش ماه، برای قضای حاجت ایشان، طشت مهیّا میكردم و بدین عمل افتخار میكردم».
ایشان می فرمودند: «حتی بعد از مرگ استادم مایحتاج منزلشان را تهیه می کردم».
#عبدالکریم_حائری_یزدی
#احترام_به_استاد
#معلم
📚مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ص۲۶۵.
🔺شما یک احتضاری را شنیدید!
◽️آیت الله شبیری زنجانی:
🔹آقا سید جمال گلپایگانی از آقای نائینی شنیدند که وی #سیدمحمد_فشارکی را بعد از وفاتش خواب دیده است.
🔸وی می گفت: انگشتش را گرفتم و پرسیدم در آن عالم چه خبر است؟
🌀سید محمد فشارکی گفت: از این سؤال منصرف شوید. من اگر جواب بدهم در بین ساکنان آن عالم به دهن لقی معروف می شوم.
☄ آقای نائینی گفت: به مقداری که این وصله به شما نچسبد، بفرمایید.
🍁ایشان در پاسخ گفت: من قبل از اینکه از این عالم بروم هیچ نگرانی نداشتم الا دو نگرانی که هر دو بر طرف شد؛ یکی در حال احتضار و یکی هم بعد از وفات، به فاصله یکی دو روز.
⚡️نگرانی اول از ناحیه زن و بچه ام بود؛ زیرا سختی زندگی برای من با لذت علمی همراه بود. لذا قابل تحمل بود؛ اما آنان که از لذت علم محروم بودند صرفاً اذیت می شدند.
🔷در حال احتضار به من تعلیم داده شد که شما نگران نباشید. بعد از شما تأمین می شوند
🔹نگرانی دوم من این بود که ۲۵ روپیه به قصاب روبروی مسجد هندی بدهکار بودم. من دین او را نداده از دنیا رفتم. در تشییع جنازه ام، وقتی از مقابل دکان قصاب می گذشتم، قصاب دست به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا من ۲۵ روپیه از سید محمد فشارکی طلب داشتم او را حلال کردم. این جور بود که این نگرانی هم رفع گردید.
🔸 آقای نائینی می گفت: امام جمعه تبریز هزار تومان برای سید محمد فشارکی می فرستد؛ ولی وقتی می رسد که جنازه او را تشییع می کردند و بدین ترتیب، این پول به ورثه ایشان رسید و مطلب اولی که در خواب دیده بودم، واقعیت پیدا کرد.
☄اما برای تحقیق مطلب دوم پیش قصاب رفتم.
▪️گفتم: استاد ما بدهکار بود؟
▫️گفت: بله
▪️گفتم چند؟
▫️گفت: ۲۵ روپیه.
🌀من دست کردم از جیبم ۲۵ روپیه در آوردم. قصاب گفت: من طلبکار بودم ولی آن را ابرا( عفو) کردم.
◾️ گفتم چه موقع؟
◽️گفت وقتی که جنازه سید محمد فشارکی را از مقابل دکان ما عبور می دادند.
🔶پس از وفات آقای #میرزای_نائینی، آقا سید جمال، آقای نائینی را در خواب می بیند. همان طور، انگشت شست او را می گیرد و می گوید همان تقاضایی که شما از استادتان (سید محمد فشارکی) کردید من هم از شما همین تقاضا را می کنم.
🔷 آقای نائینی در پاسخ گفت: شما احتضاری شنیدید ولی چه گذشت بر من قابل وصف نیست؟
☑️ برخی از مخالفین مشروطه این سختی احتضار را ناشی از ترویج آقای نائینی از جریان مشروطه می دانستند!
📚کتاب جرعه ای از دریا، جلد یک، صفحه ۵۳۸ و ۵۳۹.