حضرت حجة الحق آیة الله سعادت پرور (ره):
✍ با دقت در روايات فهميده مى شود كه فرج بر دو قسم است: فرج شخصى و فرج عمومى؛
🔹فرج شخصى
الف. پاك شدن انسان از اخلاق زشت و ويژگي ها و صفات پست و فرومايه، و به دنبال آن، رسيدن به كمالات فطرى و درجات والاى انسانى و اخلاق و منش الهى.
ب. فرجى كه به ولى عصر و امام قائم به حق- عجل اللّه تعالى فرجه- منسوب است . اين نوع از فرج شخصى، ... بر دو نوع است:
1. شناخت مقام نورانيت امام عليه السّلام كه چيزى جز مقام ولايت الهى نيست، و اين معرفت را فقط به دنبال فرج شخصى كه همان رسيدن به كمالات فطرى درونى است مى توان به دست آورد
2. . رسيدن به خدمت امام عليه السّلام و درك زمان ظهور آن حضرت؛ و معلوم است كه اگر اين فرج حاصل شود، فرج به معنى اول كه همان رسيدن به كمالات عالى انسانى است نيز حاصل مى شود .
🔹فرج عمومی
فرج عمومى عبارت است از رها شدن جامعه از شرّ ستم و بيداد و رسيدن به عدل و داد و برپا شدن دولت آقايى و عدل كه در آن دولت، حق عزيز و محترم و باطل، ذليل و پايمال گردد. روشن است كسىكه معتقد باشد فرجى عمومى از ناحيه خداوند خواهد رسيد و مسلمانان از ستم و بيداد ستمكاران رهايى مى يابند، و بر اين اعتقاد ثابت بماند و استقامت كند و آخرتش را به دنيا نفروشد، به خاطر اين انتظار، پاداش بزرگى خواهد داشت.
🌹رسول اکرم (صلی الله عليه و آله) فرمودند: سيَأتي عَلَيكُم زَمانٌ لا يَكونُ فيهِ شَيءٌ أعَزُّ مِن ثَلاثٍ: دِرهَمٍ حَلالٍ، أو أخٍ يُستَأنَسُ بِهِ، أو سُنَّةٍ يُعمَلُ بِها.
♦️روزگارى به شما روى خواهد آورد كه در آن، چيزى كميابتر از اين سه نيست:
1️⃣ درهمى (مالِ) حلال،
2️⃣ يا برادرى (مؤمن) كه با او انس گيرند،
3️⃣ يا سُنَّتى كه بدان عمل كنند. (یعنی اکثر مردم از سنت رسول خدا و معصومین علیهم السلام رویگردان شدهاند و گرفتار بدعتها هستند.)
📚 کنزالعمال: ج۱۱، ص۱۲۶
مصباحیه ...
♦️ نامه عجیب وزیر بهداشت برای افزایش حقوقهای نجومی به فوق نجومی با بهانه هایی مثل کاهش انگیزه پزشکا
از اون اساتید تا این اساتید...
فرق ایمان به خدا با آلودگی به دنیا ...
هیچ گاه دنبال افزایش درجه و رتبه خود نبودند!
استاد عبدالله نورانی در تمام سالهای خدمتشان در دانشگاه، كه با پايه دانشياری استخدام شده بودند، هرگز با كارگزينی تماس نگرفتند تا پايهاشان بالاتر برود و اصلاً در قيد و بند اين گونه مسائل نبودند. ایشان معتقد بودند كه برای خدا كار میكنند و پاداش را از او میگيرند.
استاد شيخ عبدالله نورانی در نهايت سادگی زندگی، و از تجمل پرهيز میكردند و هيچ وقت كارشان را به ديگران واگذار نمیكردند.
همواره پياده به دانشگاه میآمدند، و از گرفتن حقالتأليف آثارشان پرهيز میكردند و میگفتند: برای خدا كار كردهاند. ایشان سِرّ نگهدار و مكتوم، و هم چنين بسيار متواضع بودند!
ایسنا، ۹۰/۹/۲، نقل خاطره از دکتر منصور پهلوان.
از عناوینی چون آیت الله و استاد دانشگاه
پرهیز میکردند!
استاد منصور پهلوان- استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران- با اشاره به وصيت مرحوم آیت الله شیخ عبدالله نورانی میفرمودند:
ایشان وصيت كرده بودند كه در گورستان عمومی دفن شوند و هيچ مراسمی پس از مرگ برایشان برگزار نشود، تا موجبِ مزاحمتِ برای ديگران نباشد.
در دوره حياتشان نيز از ذكر عناوينی همچون حجهالاسلام والمسلمين، آيتالله، استاد دانشگاه و ... در مورد خودشان امتناع میورزيدند و حتی از نسبت خودشان با بزرگان سخن نمیگفتند!
خبرگزاری ایکنا، ۹۰/۹/۲۲
روی کتابهایشان فقط نوشته: عبدالله نورانی!
استاد عبدالله نورانی بسیار متواضع و فروتن بودند. بر روی دهها جلد کتابی که از وی منتشر شده، فقط نوشته:
عبدالله نورانی!
و از ذکر عناوینی چون حجةالاسلام، استاد، آیت الله، استاد حوزه و دانشگاه و.... جداً امتناع میورزیدند!
موسسه پژوهشی میراث مکتوب، ۹۰/۹/۲۱، بزرگداشت استاد عبدالله نورانی، نقل خاطره از دکتر منصور پهلوان.
فروتنانه کتابهایشان را لایِ دستمال میپیچیدند، و به دانشکده میآمدند!
دکتر نجفقلی حبیبی- استاد فلسفه دانشگاه تهران- میفرمودند:
درباره استاد شیخ عبدالله نورانی سهم من چند جمله بیشتر نیست. یکی این که ایشان بسیار زاهد بودند و تواضع داشتند و این جزء اخلاقشان بود. جز زندگیشان بود، نه این که مصنوعی و ساختگی باشد. همین جوری بار آمده بودند و این زهد را همیشه توجه میکردند. ایشان همیشه لباس ساده میپوشیدند و سالها یک دست لباس را میپوشیدند و کسی تغییری در اینها نمیدید.
همیشه استاد نورانی را ما با همین وضع میدیدیم. دیگر این که در این زمانه هم، مثل همان سالهای بسیار قبل و سالهای طلبگیشان رفتار میکردند. مثلاً کتابهایشان را همیشه لایِ یک دستمال میپیچیدند و با همان سبک و سیاق قدیم به دانشکده میآمدند!
اینها خیلی ارزش داشت، اما ما متوجه نبودیم که چقدر اصالت دارند. آن طورکه فکر میکردند، همان طور هم رفتار میکردند و این اصالتشان بسیار ارزشمند بود.
بنده بارها در خیابان دیده بودم که ایشان پیاده میرفتند و در پاسخ به اصرارِ من برای بردن ایشان، میفرمودند:
مزاحم نمیشوم و با اتوبوس میرفتند!
این سادگیها فوق العاده ارزشمند است، به خصوص که آقای نورانی، عالِمی برجسته بودند!
موسسه پژوهشی میراث مکتوب، ۹۰/۹/۲۱،
بزرگداشت استاد عبدالله نورانی.
خودشان رویِ میزشان را تمیز میکردند!
استاد عبدالله نورانی در نهایت سادگی زندگی میکردند و از تجمّل و تکلّف فرسنگها به دور بودند. خانۀ محقر و کوچکشان در یوسف آباد و دفتر و میز کارشان در دانشکده، نشان خوبی از این مدّعاست.
ایشان هیچ گاه کار خودشان را به دیگری واگذار نمیکردند و درخواستی از دیگران نداشتند. حتی شنیده نشد که به خدمتکار دانشکده بگویند: برایشان چای یا ناهار بیاورد. خودشان روی میزشان را تمیز و کتابخانهاشان را غبارروبی میکردند.
استاد نورانی اتومبیل یا راننده نداشتند و بیشتر اوقات، پیاده به دانشکده میآمدند و دعوتِ همکاران را برای آن که او را به منزل برسانند، رد میکردند. دکتر کوچنانی که همکار و هم اتاقی وی بود، میگفتند:
تنها یک بار موفق شدم استاد را به منزلشان برسانم و آن هم پس از بازنشستگی ایشان بود، که میخواستند کتابهایِ ملکی خود را از دانشکده به منزل ببرند.
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۹۳/۳/۴، بزرگداشت استاد نورانی، نقل خاطره از استاد منصور پهلوان.
هزاران آفرین بر این استغنا!
در فضیلت و پرهیزكاری و مناعت و تقوای واقعی مرحوم آیت الله شیخ عبدالله نورانی- استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران- مطلبی را به عرض برسانم:
اوایل سال ۱۳۵۵ مرحوم آقای صادق احمدیـ آن وزیرِ پاكیزه پاک نهادِ پاكدامنِ دادگستریـ كه این فقیرِ ناچیز در میان وزرای عدلیهای كه در دهههای اخیرِ قبل از انقلاب میشناسم، پس از مرحومِ مغفور آقای حاج آقا جمالالدین اخوی از همه وزرای عدلیه دیندارتر و مقیدتر به رعایت آداب مذهبی بود، روزی برخلافِ معمول، خودش با واسطهْ تلفنی كردند و گفتند:
یک كاری دارم فوراً بیا این جا!
خدمتش رفتم، فرمودند:
مهدوی! بعد از آقای حاج میرزا عبدالله ثقةالاسلامی برای محكمه شرع، تا كنون رئیس یا سرپرستی معین نشده و مراجعینِ آن محكمه سرگردانند. تو با ارتباطی كه با حضرات علما و آقایانِ اهلِ علم داری، میتوانی شخصِ واجدِ صلاحیتی كه سنش از پنجاه متجاوز باشد، معرفی كنی!
و اضافه كردند:
من خودم خدمت حضرت آقای شهابی [یعنی مرحوم آیة الله آقای آقا میرزا محمود شهابی] این مطلب و استدعا را عرض كردم ایشان اظهارنظری نفرمودند، ولی امر فرمودند با تو مشورت كنم. سعی كن تا چهارشنبه كه این جا میآیی دو سه نفر را معرفی كنی!
بنده با آن كه میدانستم به قول مرحوم استاد علامه فروزانفر، این تكلیف، تكلیفِ شاقّی است، عرض كردم:
امرتان را اطاعت میکنم. احمدی اضافه كرد كه: ضمناً حقوق مادی این سِمت ماهی دو سه هزار تومان است و ممكن است منبعی فوق العاده هم داشته باشد!
از همان لحظه ذهنم متوجّه دو نفر شد: آقایان: حاج شیخ عبدالله نورانی و آقا شیخ محمد تقی جعفری تبریزیـ رحمة الله علیهماـ فردای همان روز به دارآباد رفتم و حرف وزیر عدلیه و پیشنهاد او را به مرحوم آقای نورانی گفتم و اصرار بر پذیرش درخواست وزیر كردم.
آقای نورانی كه مقام والایی از علم و معرفت و امانت و تقوا و مناعت و قناعت داشت و فی الواقع بیتِ حضرت خواجه شیراز كه:
دولتِ فقر خدایا به من ارزانیدار
كاین كرامت سببِ حشمت و تمكینِ من است
وصف الحال اوست، با نگاهی ملامت بار به من فرمودند:
احمد آقا! تو چطور همچه چیزی را به من پیشنهاد میكنی؟ مگر خودت مكرّراً نمیگویی كه حضرتِ آقای حاج شیخ (یعنی مرحومِ پدرم رحمه الله) تو را از این كه به دانشكده حقوق و سپس به عدلیه بروی منع فرمودهاند؟ مگر نمیدانی كه من شاگرد و تربیت یافته ایشانم و در زندگی متنعّم به نعمتِ ریزهخواری از خوانِ حضرت علی بن موسی الرضایم؟ و به همان لهجه شیرینِ نیشابوری فرمودند:
نِخِر نِخِر، ای كار از مو بَر نمییه. مو آخوندِ دِه را به عدلیه چه كار؟ ابداً به عدلیه نَمَرُم (=نه خیر نه خیر، این كار از من بر نمیآید. منِ آخوند ده را به عدلیه چه كار؟ ابداً به عدلیه نمیروم) و منِ بنده صورتاً با دست خالی ولی معناً با یک عالَم خوشحالی و تحسین و آفرین به حضرت نورانی، به شهر برگشتم. همان شب هم تلفنی با آقای جعفری صحبت و مذاكره كردم، اما آن بزرگوارِ عالی مقدار هم برای این كه به این حقیر «نه» نفرماید، برای پذیرش آن سِمت شروطی را معین فرمود كه در حقیقت «تعلیقِ به محال» میبود.
چهارشنبه اولین سئوالِ مرحوم آقای احمدی درباره محكمه شرع بود. من جریان را دقیقاً به ایشان عرض كردم و از پیگیری آن امر، معذرت خواستم.
آقای نورانی این پیشنهاد را در حالی نپذیرفتند كه در یک منزلِ روستاییِ محقّری كه بیش از دو اتاق نداشت زندگی میكردند و هزار آفرین بر این استغنا!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
یآدنامه استاد عبدالله نورانی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، نقل خاطره از دکتر احمد مهدوی دامغانی.
http://t.me/sireyefarzanegan
اگر نام مادر بزرگوارت را نبرده بودی،
به یقین نمیگرفتم!
چندی قبل از درگذشت مرحوم استاد آیت الله شیخ عبدالله نورانی، در خیابان ولیعصر(عج)، به سوی میدان تجریش میرفتم كه دیدم شیخ منتظر ماشین ایستاده است. یكی دو تاكسی خالی از كنارش رد شدند، ولی توجهی به او نكردند. بنده جلوی ایشان ترمز كردم، بدون آن كه به راننده نگاه كنند، گفتند:
میدان تجریش! گفتم:
حاج آقا سوار شوید، ولی كرایه دو برابر میشود چون من خطی و تاكسی نیستم!
سوار شدند و بدون نگاه به راننده گفتند:
باركالله! خدا عمرت دهد. عیب ندارد، مرا برسانید كرایه مهم نیست! حدود نیم ساعت است كه این جا ایستادهام، كسی سوارم نكرد.
مقداری كه رفتیم و من حرف زدم، ناگهان گفتند: صدای شما آشناست، فلانی هستید؟ گفتم:بله! چون با لباس رسمی نبودم، ابتدا مرا نشناخته بودند، گفتند:
چرا با كاپشن و کلاه؟ گفتم:
حاج آقا هزینهها زیاد شده است. برای تأمین مخارج، خیلیها مسافركشی میكنند، سوار كردنِ مسافر با این لباس، راحتتر است!
شیخ، شوخیِ ما را جدی گرفته و باور كردند و زدند زیر گریه! من سخت ناراحت شدم و گفتم: جناب شیخ! شوخی كردم. من در اوقاتی كه به دنبال كارهای شخصیِ روزمره و یا خرید لوازم خانه میروم، با این لباس هستم و قصدم هم از این كه گفتم هزینهها زیاد شده و خیلیها مسافركشی میكنند، خودم نبودم.
لبخندی زدند و گفتند:
بسیار آزرده خاطر شدم. فكر كردم واقعاً مسئله، حقیقت دارد. خدا را شكر كه تصورم اشتباه بود.
به میدان تجریش كه رسیدیم، گفتند:
به امامزاده صالح میروم. خیلی وقت است كه به زیارتِ این فرزند زهرا نیامدهام!
توقف كردم تا استاد پیاده شوند. ولی قبل از آن، پاكتی را كه در جیبم مانده بود و نمیدانم چرا، درآوردم تا تقدیم كنم. لبخندی زدند و گفتند: چوبكاری نفرمایید. من عادت به اخذ پاكت از هیچ كس ندارم!
گفتم:
این را كه میدانم، ولی محتوای این پاكت نه از وجوهات شرعیه است، نه از اموال حكومتیه! بل از تبرعاتِ سیّدیه است و بعید میدانم هدیه یكی از اولاد حضرت زهرا- سلامالله علیها- را نپذیرید كه بیشك دلش میشكند!
شیخ تا نام حضرت زهرا را شنیدند، سه بار گفتند: «حضرت زهرا سلامالله علیها» و باز گریستند و پاكت را گرفتند و گفتند:
اگر نام مادر بزرگوارت را نبرده بودی، به یقین نمیگرفتم. من زندگی ساده و طلبگی دارم و از این پاكت هم به احترام، یك تومانش را برمیدارم و بقیه را با اجازه شما به كسی میدهم كه بیشتر نیاز داشته باشد!
از درون ماشین، ریش سفیدِ اشك آلودش را بوسیدم و خداحافظی كردیم. او به سوی امامزاده صالح رفت و من به سمت منزل و به امید یافتن مسافری از نوع او، كه متأسفانه دیگر یافت نشد!
این آخرین دیدار ما بود!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پایگاه اطلاع رسانی استاد سید هادی خسروشاهی
http://t.me/sireyefarzanegan
👆👆👆👆👆
✅ چند پیام درس آموز از حیات الهی
استاد عبدالله نورانی در ایام سالگرد رحلت ایشان ...
حجت الاسلام و المسلمین استاد #عبدالله_نورانی، روحانی بیتکلف، عالم زاهد، فاضل فروتن، انسان ربانی، نسخه شناس و مصحّح ماهر و استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودند. (۱۳۰۸ نیشابور- ۱۳۹۰ تهران)
رضوان الله علیه ...
🌹🌹🌹
✅ عالم ربّانی، حکیم الهی، نابغه ی جهانی،
دانشمند کم نظیر، کوه ایمان، نادره ی دوران،
فخر زمین و زمان، افتخار طبرستان، اعتبار ایران، مرد میدان، الهی گوی کوی جانان، شکوه اسلام و شیعه، جامع معقول و منقول،
فقیه، مفسّر، متکلّم، حکیم، فیلسوف، عارف، منجّم، ریاضی دان، طبیب، شاعر و ادیب فارسی و عربی، نویسنده چیره دست و زیبانویس، خوشنویس ماهر، صاحب آثار روشنگر و نورانی و کتب و رسالات مبارک و ملکوتی،
آخرین ذخایر ملایان کتابی و عالمان مکتبی،
غوّاص قهّار علوم ظاهری و باطنی و غریبه،
جامع تدریس و تحقیق و تصحیح و تالیف،
جمال السالکین، بقیه السلف الصالحین،
جامع علم و عمل و سلوک نظری و عملی، مفسّر ظاهر و باطن قرآن، شارح کبیر ابن عربی و ملاصدرا، انسان شناس قَدَر (معرفت نفس)، مسلّط بر علوم غریبه و تسخیر شیاطین و اجنّه،
فقیر الی الله، شیفته آل الله، ناصح خلق الله،
وارسته از دنیا و ماسوا، آراسته به شهود خدا،
کاشف عالم معنا، عرش نشین خلوت گزین، سورنشین کوی آه، سحرنشین شکسته دل، غزل خوان کعبه دل، بیدار دل همیشه بیتاب،
صائم دایم رجب و شعبان و رمضان،
اقیانوس آرام و عمیق توحید و توحّد، جلیس غار حرای ایرا، سالک ساکن ملکوت، سائر مجذوب محبوب، واجد مقام عندیّت، مبتهج به لذات روحانی، صاحب مکاشفات سبحانی، منوّر به اربعینیات کلیمی، مستقیم بر ریاضات عرفانی، زاده ی عشق الهی، مست می ازلی، سوخته ی وصال الهی، شوریده ی شراب طهور قرآنی، گوهر شیدای عرشی،
عبد معتوق لاهوتی، عارف عاشق فانی،
علامه ی ذوالفنون، مصباح الهدایه،
فلک الافلاک، نجم الدین، ابوالفضائل، راحل رستگار، آیت الله حسن #حسن_زاده آملی
🌹🌹🌹