eitaa logo
مصباح‌الهدی‌چراغ‌جبهه‌ی‌مقاومت1🚩🏴
2.1هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
11هزار ویدیو
99 فایل
مکتوب علی یمین عرش الله ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة⚘️ لینک کانال @MesbaholHuda1 ارتباط با ادمین👇 @Yaalimadad50 ادمین تبلیغات 👇 @Mesbah_mhdaviat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 حاصل چهل و سه سال عمر انقلاب 🇮🇷 این روزها مردم می پرسند حاصل چهل و سه سال ایستادن پای چه بوده؟! به مناسبت چهل وچهارمین سالگرد انقلاب اسلامی اسلامی خصوصا در مقیاس های جهانی قابل تامل است: 🔰دستاوردهای علمی _ آموزشی 1. رتبه 16 تولید جهان (2018) و رتبه اول شتاب علمی جهان (2017) 2. سرعت پیشرفت علم در ایران ۱۱ برابر دنیا 3. رتبه چهارم تولید علم در جهان 4. رتبه اول آسیا و پنجم جهان در فناوری 5. رتبه هفتم ریاضیات جهان 6. ایران در رتبه 47 کشورهای جهان (گزارش بلومبرگ 2019) 7. تدریس ۲۱هزار عضو زن در دانشگاهها (قبل از انقلاب تنها 100 زن استاد دانشگاه بوده اند) 8. 208 ایرانی در جمع یک درصد دانشمندان برتر جهان 9. 23 دانشگاه ایران در زمره یک درصد دانشگاه‌های برتر جهان (ایران دارای 2540 دانشگاه است که قبل از انقلاب تنها 223 واحد بود) 10- ایران رتبه 11 جهان در رشته مهندسی و هفتمین کشور دارنده چرخه کامل پرتاب ماهواره 11. ایران نهمین کشور دارای چرخه کامل تکنولوژی هسته ای 12. ایران رتبه 11 جهان در تولیدات علمی رشته 13. ایران رتبه 19 جهان در رشته 14. رشد در ایران 3 برابر میانگین جهانی( 38 درصد بیسوادی جهانی) اینک در ایران 93 درصد جامعه باسواد است. 🔰دستاوردهای درمانی 15. ایران رتبه 10 جهان در تولید و صادرات (96% داروها تولید داخل) 16. دومین کشور دارای توانایی ساخت دریچه (ایران پس از آمریکا دومین کشور جهان در زمینه این توانایی است.)و سومین کشور دنیا در پیوند اعضا 17. دومین کشور درمان با شیوه پیوند مغز استخوان 18. رتبه 15 جهان در پزشکی، رتبه دوم جهان در درمان سرطان با ژن درمانی 19. رتبه چهارم جهان در تولید علوم و درمان 🔰دستاوردهای نظامی 20. ایران سیزدهمین جهان (شاخص Global Firepower 2018) 21. ایران سومین قدرت جهان (موشکهای هایپر سونیک و انواع بالستیک و کروز شامل : فاتح، سجیل، خلیج فارس، قدر، فکور، قیام، خرمشهر، ذوالفقار، عماد، هویزه وهمچنین سومین کشور قدرتمند در سامانه های دفاع موشکی 22. تنها کشور خاورمیانه در تولید و اژدر و انواع ناوچه 23. دومین کشور دارای فناوری تولید رادار گریز در نمونه های متعدد 24. ایران جزء ترین کشورهای جهان ( رتبه ۷۷ ) و امن‌تر از کشورهایی چون روسیه، چین، هند، ترکیه و.. (رده‌بندی ۲۰۱۹ Global Finance) 🔰دستاوردهای اجتماعی و ورزشی خصوصا در حوزه زنان 25. ایران رتبه 17 جهان در آخرین (پرافتخارترین ورزش های ایران: کشتی و وزنه برداریو والیبال) 26. افزایش 80 برابری فضای ورزشی 27. رشد تعداد نویسندگان: بیش از 60 هزار مرد (قبل از انقلاب تنها 388 نویسنده)، بیش از ۲۸هزار نویسنده زن (قبل از انقلاب تنها 11 زن) 28. رشد تعداد و تحصیلکردگان دانشگاهی: (تعداد دانشجویان از 170 هزار قبل از انقلاب به بیش از 4 میلیون در هر سال رسیده و بیش از 50% دانشجویان را تشکیل میدهند. 29. رشد تعداد زن: 30 هزار پزشک متخصص زن (قبل از انقلاب تنها 590 پزشک متخصص زن) 30. تعداد وکلای زن: از ۳۹ زن به بیش از ۲۵۰۰۰ زن وکیل رسیده 31. تعداد قضات زن: از ۳۰ نفر به ۱۰۰۰ نفر رسیده؛ 32. سازمان‌های غیردولتی زنان از ۱۰ به ۲۰۰۰ رسیده 33. شمار کارکنان زن عالی رتبه از ۱۱ درصد به ۴۲ درصد رسیده 34. در حوزه سینما :تعداد های ساخته شده قبل از انقلاب، از ۶۲ عنوان به ۱،۱۵۰ عنوان به رشد ۱۸ برابری در پس از انقلاب رسید و صدها فیلم بلند و تاثیر گذار ساخته شد. 35. ایران رتبه 14 جهان در توسعه راه و آب و بر 🔰دستاوردهای اقتصادی و رفاهی 36. رتبه و انسانی ایران: 60 از بین 189 کشور (توسعه یافته تر از کشورهایی چون ترکیه و برزیل و آرژانتین و..) (دفتر برنامه توسعه سازمان ملل متحد 2018) 37. ایران رتبه 47 جهان در برابری درآمد و اقتصادی علی رغم تحریم های نفس گیر غرب (بهتر از آمریکا، ترکیه و...) و نصف شدن بعد از انقلاب 38. مردم ایران در رتبه 18 جهان (آمار بانک جهانی و صندوق بین المللی پول) 39. افزایش 25 سال در ایران پس از انقلاب. (رتبه 62 جهان) 40. ایران رتبه 13 خودکفایی درتولید محصولات در جهان ؛ ایران در رتبه 19 جهان در تولید 41 و 42. و آزاد؛ از مهمترین دستاوردهای انقلاب، استقلال سیاسی و اجتماعی و برگزاری انتخابات است. مردم خود حاکمان را انتخاب میکنند. 43.دومین تولید کننده توربین های نیروگاهی. ✅تحریمهای ظالمانه غرب و کوچک شدن سفره مردم باعث نشود که این همه پیشرفت را نبینیم 🌺 مبارک🌺 #
🛑 ♻️ مروری بر برخی واقعیت های افتخارآفرین ..... درکنار صدها شاخصه که ایرانی بودن را یک ارزش می‌کند، افتخار داریم که کشور عزیزمان ایران: 🔹اولین جایگاه جهان در: ۱- تولید داروی گیاهی مقابله با ایدز ۲- داروی گیاهی درمان روماتیسم ۳- داروی گیاهی زخم پای دیابتی ۴- ساخت پروتز عصبی ۵- پیوند نای و زیست مصنوعی تک‌مرحله‌ای ۶- تولید پودر استخوان ۷- تولید ایمپلنت چشمی ۸- تولید قطعه تلسکوپ رصدخانه ۹- تولیدکننده میتونین ۱۰- حوزه فناوری نانو ۱۱- راه‌انداز شیره چهارراه نفت 🔹اولین جایگاه منطقه : ۱- در ساخت تانک ۲- ساخت استارتر هواپیما ۳- پژوهش‌های هسته‌ای ۴- تولید پرینتر سه‌بعدی میکروسکوپی مقام اول خاورمیانه ۵- رتبه علمی و پژوهشی و ثبت اختراع در میان کشور‌های اسلامی ۶- تولید افشانه پاک در آسیا ۷- لوله‌های چدنی ۲ هزار میلیمتری در آسیا. 🔹دومین جایگاه جهان در: ۱- تولید هواپیما‌های استراتژیک خورشیدی ۲- تکنولوژی بیودیزل ۳- پهپاد رادارگریز ۴- فناوری تشخیص هویت از روی چشم ۵- ساخت دریچه قلب ۶- درمان تالاسمی با پیوند مغز و استخوان ۷- تولید کارتریج‌های نامرئی ۸- تولید نانودارو در جهان ۹- تولید داروی تزریقی ضدسرطان ۱۰- ساخت کیت ارزان و سریع برای درمان بیماری‌های لثه 🔹سومین جایگاه جهان در: ۱- تولید دکل انتقال برق ۲- دانش تبدیل گاز به بنزین ۳- فناوری ساخت نیروگاه خورشیدی ۴- استخراج سلول‌های بنیادی از دندان شیری ۵- درمان نازایی ۶- تولیدکننده داروی بیماری ام‌اس 🔹چهارمین جایگاه جهان در: ۱- تولید و ساخت موشک‌های دوربرد ۲- فناوری نوین درمان ناشنوایی ۳- تولیدکننده بیواتانول ۴- دارو‌های بیوتکنولوژیک 🔹پنجمین جایگاه دنیا در: ۱- المپیاد‌های جهانی ۲- تولید داروی انعقاد خون ۳- سازنده روبات انسان‌نما ۴- ارتش سایبری ۵- در مسابقات علمی ۶- دستیابی به فناوری و دانش کامل چرخه سوخت هسته‌ای ۷- تعمیرکابل‌های فیبر نوری در اعماق دریا 🔹ششمین جایگاه جهان در تولید زیردریایی 🔹هفتمین جایگاه جهان در: ۱- حوزه نانوتکنولوژی ۲- منعقدکننده‌های موضعی خون برای متوقف کردن خونریزی در کوتاه‌ترین زمان ممکن 🔹هشتمین جایگاه جهان در: ۱- قدرت‌های فضایی دنیا ۲- تولیدکننده اورانیوم ۲۰ درصد 🔹نهمین جایگاه جهان در چرخه کامل فضایی 🔹دهمین جایگاه جهان در: ۱- صاحب بزرگ‌ترین تلسکوپ‌های جهان‌ ۲- در انجماد و نگهداری سلول‌های بنیادی جنسی ۳- فناوری لیزر ۴- ساخت توربین ۵- پیوند ریه ۶- تولیدکننده دستگاه پیشرفته تصویربرداری دیجیتال اشعه ایکس 🔹یازدهمین رتبه جهانی تولید علم در: ۱- رشته مهندسى هوا فضا ۲- رشته انرژى اتمى ۳- رشته شیمى 🔹چهاردهمین رتبه جهانی تولید علم در رشته بیوتکنولوژى 🔹شانزدهمین رتبه جهانی در: ۱- ثبت مقاله علمی ۲- تولید علم در رشته نانو و نانو تکنولوژی 🔹نوزدهمین رتبه جهانی تولید علم در: ۱- رشته پزشکى ۲- رشته فیزیک و نجوم 🔹به عنوان یک ایرانی به خودم می‌بالم که کشورم یکی از: ۱- کشور‌های سازنده کشتی اقیانوس‌پیما ۲- طراح و تولیدکننده ماهواره‌بر ۳- طراح و تولیدکننده توپ دریایی، توانمند در تولید رادیودارو ۴- طراح و تولیدکننده موشک دوش‌پرتاب ۵- طراح و تولیدکننده خودروی تاکتیکی در حوزه نظامی ۶- طراح و تولیدکننده سلاح ملی خیبر ۷- طراح و تولیدکننده مسلسل، خمپاره‌انداز، تیربار، نفربر و تانک ۸- پیشگام مهندسی ژنتیک ۹- مجهز به آزمایشگاه جنگنده، متخصص در پیچیده‌ترین جراحی‌های مغز ۱۰- متخصص در سخت‌ترین عمل‌های جراحی و اورولوژی ۱۱- متخصص در سخت‌ترین عمل جراحی رفع نقص مادرزادی ۱۲- متخصص در اجرای پیوند سلول‌های بنیادی قرنیه چشم ۱۳- تولیدکننده خودروی بدون سرنشین ۱۴- تولیدکننده موشک بالستیک ۱۵- تولیدکننده ناوشکن ۱۶- تولیدکننده جنگنده ۱۷- تولیدکننده بالگرد شکاری‌ ۱۸- تولیدکننده زیردریایی ۱۹- متخصص در کشف ژن نابینایی ۲۰- تولیدکننده روبات هوشمند دستیار جراح ۲۱- تولید دستگاه حفاری نفت و گاز ۲۲- سازنده توربین نیروگاه برقابی ۲۳- خودکفا در تولید کیک زرد ۲۴- تولیدکننده سریع‌ترین اژدر رادارگریز ۲۵- بزرگ‌ترین حوضچه تعمیر و ساخت کشتی در خاورمیانه ۲۶- توانمند در ارسال موجود زنده به فضا ۲۷- تولید لباس‌های فضانوردی ۲۸- مجهز به تکنولوژی انحراف موشک کروز ۲۹- تولید قایق پرنده رادارگریز با سرعت ۸۵۱ کیلومتر ۳۰- جزو ۱۴ سازنده توربین‌های بادی بزرگ در دنیا هست 🔴 همه این رتبه‌های پیشرفت، محصول انقلاب شکوهمند اسلامی و افتخارآمیز است اما از همه مهم‌تر این است که ایران اسلامی عزیز و مقتتدر، تنها و تنها کشوری است که در طول ۴۴ سال گذشته ، تحت هیچ شرایط به هیچ کشوری زور گفته است و زیربار حرف زور نیز نرفته است ؛ در ۴۴ سال گذشته در دهان نظام سلطه همانند آمریکا زده و به ملت‌های مورد ستم دنیا نشان داده که بدون پذیرش سلطه، نه تنها می‌شود زندگی کرد ، بلکه تنها راه پیشرفت هم استقلال است. 👤✍ : حمید رسایی
🔻حجاب بانوان در ایران باستان «...جز دو دست ، بازگذاشتن هر کدام از قسمت‌های بدن را خلاف ادب می‌شمردند، سر تا به پای ایشان با سربند و کلاه یا پاپوش پوشیده بود و...» 📔تاریخ تمدن ویل دورانت، صفحه292 نسخه دیجیتال، ترجمه احمد آرام و دیگران. پ.ن: بر پايه متون تاريخي، در تمدنها و اديان پيشين جهان، به ويژه در سلسله‌های مختلف ايران باستان، در دوره ماد، هخامنشی، اشكانی و ساسـانی، حجـاب درميـان زنـان معمول بوده است؛ و←اين حقيقت روشن است كه با ورود اسلام به ايران حجاب وارد ايران نشده است؛ بلكه←بانوان ايراني از دوران باستان حجاب داشته‌‌اند و حجاب آنان با توجه به شرايط اقليمي، اجتماعي، كـار و پيشـه، سـبك و اسـلوب خاصـي داشت؛ آنچه بر صحت اين ادعا گواهی‌ دارد←نوع پوشش آنها است كه ميتـوان آن را در دوران باستان از روی كتيبه‌های به‌جامانده در مكانهای باستانی (نقش رسـتم، تخت جمشيد، نقش رجب و ...)، ظروف، تنديسها و مجسمه‌های محافظـت شـده در موزه‌ها، و در دوران بعد از اسلام از طريق منـابع وكتـب معتبـر ماننـد شـاهنامه ـ كه آینهٔ تمام‌نمای فرهنگ ايران‌ زمين است ـ مشاهده كرد. @nahj_balaq
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺗﻨﻬﺎﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ 🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴 @majmaemahdiaran 🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
گاهی خدا را صدا بزن بی آنکه بخواهی از اوگله کنی بی آنکه بگویی چرا؟ ای کاش و بی آنکه نداشتن ها و نبودن ها را به او نسبت بدهی گاهی خدا را به خاطر خدا بودنش صدا بزن ...
تکبیر شب ۲۲ بهمن امسال، متفاوت از سال‌های قبل است. برای این سنت ملی و مذهبی ۴۴ ساله از الان برنامه‌ریزی کنید.... با معنی پیدا می‌کند✌️✌️✌️
🌿🌳💧 🌿ﺍﮔﺮﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﮏ ﺑﺮﮒ ﺍﺳﺖ، 🌳ﻣﻦ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭﻣﯿﮑﻨﻢ! 💧 ﺍﮔﺮ ﺍﻣﯿﺪ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺳﺖ، 🌊ﻣﻦ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ! 🌺ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﺳﺖ، ❤️ﻣﻦ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭﻣﯿﮑﻨﻢ 🌿🌳💧🌊🌹❤️🌿🌳 🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴 @majmaemahdiaran 🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍💎ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ، ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ؛ ﺩﺭ ﺩﯾﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ؟ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ؟ ﺣﺲ ﺗﻨﻬﺎﯼ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﮔﻮﯾﺪ: ﺑﺸﮑﻦ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ، ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻧﺖ ﺩﺍﺭﯼ! ﭼﻪ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﺗﻮ " ﺧﺪﺍ " ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ... ﻭ " ﺧﺪﺍ " ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁخر ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ... سهراب سپهری
دردهایت را دورت نچین که دیوار شوند زیر پایت بچین که پله شوند هیچوقت نگران فردایت نباش خدای دیروز و امروزت فردا هم هست مااولین دفعه است که تجربه زندگی داریم ولی او قرنهاست که خداست @MesbaholHuda
z: ••🌸 ولی ترسیدم که باعث سست شدن اراده‌اش بشم...گفتم: _وحید،خونت مفیدتر از جونت شده؟ -نمیدونم.من فقط میخوام به وظیفه ام عمل کنم. -پس مثل مأموریت های قبل دیگه،پس چرا مثل همیشه نیستی؟ یه کم مکث کرد.لبخند زد و گفت: _تو باید بازجو میشدی.خیلی باهوشی ولی نه بیشتر از من.الان میخوای اطلاعات فوق سری رو بهت بگم؟ خنده ام گرفت.ولی وحید دوباره ناراحت نگاهم میکرد.دیگه نتونستم طاقت بیارم. بلند شدم و رفتم تو اتاق... نماز میخوندم و از خدا میخواستم به من و وحید کمک کنه... هر دومون میدونستیم کار درست چیه ولی هر دو مون همدیگه رو عاشقانه دوست داشتیم.سه سال با هم زندگی کردیم. مأموریت زیاد رفته بود ولی اینبار فرق داشت... وحید هیچ امیدی به برگشت نداشت.منم مطمئن شدم برنمیگرده. خیلی برام سخت بود... خیلی سخت تر از اون چیزی که فکرشو میکردم. رفتن وحید برای من خیلی سخت تر از رفتن امین بود.چون هم خیلی بیشتر دوستش داشتم هم حالا فاطمه سادات هم داشتم... فاطمه سادات عاشق پدرش بود.حق داشت. وحید واقعا پدر خیلی خوبی بود براش. نگران آینده نبودم،.. نگران فاطمه سادات نبودم،.. ناراضی نبودم،... تمام سختی و گریه هام فقط برای دوست داشتن و دلتنگی بود. وقتی نمازم تموم شد،گفت: _بعد از من تو چکار میکنی؟ پشت سرم،کنار در نشسته بود.بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: _از یادگارت نگهداری میکنم. هیچی نگفت.برگشتم نگاهش کردم.به من نگاه میکرد.گفتم: _انتظار داشتی بگم سکته میکنم؟.. میمیرم؟ فقط نگاهم میکرد.طوری نشستم که نیم رخم بهش بود.گفتم: _وقتی با امین ازدواج کردم، میدونستم خیلی زود شهید میشه.بار آخر که رفت مطمئن بودم دیگه برنمیگرده.وقتی سوار ماشین شد و رفت به قلبم گفتم بسه، دیگه نزن..همون موقع بود که سکته کردم... -چی شد که برگشتی؟ -مادر امین رو دیدم.گفت اگه بخوای میتونی بیای ولی اونوقت امین از غصه ی تو میمیره.منم بخاطر امین برگشتم. به وحید نگاه کردم.هنوز هم به من نگاه میکرد. گفتم: _من قبلا یه بار به دل خودم رفتم و برگشتم. برای دوباره رفتن فقط به خدا فکر میکنم.اگه شما بری نمیگم میمیرم، نمیگم سکته میکنم ولی اون زندگی دیگه برام زندگی نیست؛غذا خوردن، نفس کشیدن و کار کردنه.تا وقتی خدا بخواد و نفس بکشم فقط با یاد شما زندگی میکنم، با عشق شما،با خاطرات شما،با یادگاری شما. وحید چیزی نگفت و رفت تو هال. فردای اون شب... به پدر و مادرش گفت مأموریت جدید و طولانی میره.اونا هم ما و خانواده منو شام دعوت کردن. مادروحید هم خیلی نگران بود.نگرانیش از صورتش معلوم بود. همیشه حتی تو مهمانی ها هم وحید کنار من می نشست ولی اون شب با چند نفر فاصله از من نشست!!... همه تعجب کردن ولی من بهش حق میدادم... منم ترجیح میدادم خیلی بهش نزدیک نشم تا مبادا اراده اش سست بشه. نجمه به من گفت: _زن داداش دعواتون شده؟!! خنده ام گرفت.گفتم: _قشنگ معلومه مدت هاست منتظر همچین روزی هستی. همه خندیدن.آقاجون گفت: _وحید،زهرا رو عصبانی کردی،بعد زهرا کاراته بازی کرده؟ دوباره همه خندیدن.محمد گفت: _وحید،وای بحالت به خواهرمن کمتر از گل گفته باشی. وحید بالبخند نگاهش کرد و گفت: _مثلا چکارم میکنی؟؟ محمد هم خنده اش گرفت.گفتم: _مأموریت طولانی میفرستت. محمد و وحید خندیدن. وحید بلند شد، اومد پیش من نشست. یه کم گذشت.وحید آروم به من گفت: _زهرا نگاهش کردم.گفت: _اگه تو بهم بگی نرم... با اخم نگاهش کردم. ساکت شد.علی گفت: _زهرا میخوای ادبش کنم؟ سرمو انداختم پایین.بعد به علی نگاه کردم، بالبخند گفتم: _قربون دستت داداش.یه جوری ادبش کن که دیگه از این فکرها به سرش نزنه. علی گفت: _از کدوم فکرها؟ به وحید نگاه کردم و گفتم: _خودش خوب میدونه. وحید فقط نگاهم میکرد.علی خواست بلند بشه، محمد گفت: _شما بشین داداش.خودم ادبش میکنم. همونجوری که نشسته بود،وحید صدا کرد.وحید به محمد نگاه کرد.محمد با اخم به وحید نگاه میکرد. چند دقیقه گذشت ولی محمد با اخم به وحید فقط نگاه میکرد.مثلا با ترس و التماس گفتم: _وای داداش بسه دیگه.الان شوهرمو میکشی ها.ادب شد دیگه.بسشه. یه دفعه خونه از خنده منفجر شد... حتی بابا و آقاجون هم بلند میخندیدن. نگاه وحید رو احساس میکردم ولی نمیخواستم بهش نگاه کنم... فاطمه سادات صدام کرد. از خدا خواسته بلند شدم و رفتم پیشش.با بچه ها بازی میکردن.منم همونجا تو اتاق موندم. قبل از شام پیامک اومد برام.وحید بود.نوشته بود... ادامه دارد... کپے پارت هآے ࢪمان ممنو؏❌😊🖐🏾 •┈••✾•✨🌹🍃✨•✾••┈• •┈••✾•✨🌹🍃✨•✾••┈
z: ••🌸 نوشته بود.. _فقط میخواستم ببینم چقدر دوستم داری. فهمیدم خداروشکر خیلی دوستم نداری. تو دلم گفتم.. خیلی دوست دارم..خیلی. حتی نمیتونی فکرشو بکنی نبودنت چه بلایی سرم میاره. اشکهام میریخت روی صورتم... مریم برای شام صدامون کرد.سرم پایین بود. گفتم: _الان میام. چیزی نگفت و رفت... من و فاطمه سادات آخرین نفری بودیم که سر سفره نشستیم.برای ما کنار وحید جا گذاشته بودن.وحید به من نگاه کرد.نگاهش عجیب بود برام،نگاهش هیچ حسی نداشت. به فاطمه سادات گفت: _بیا دخترم. فاطمه سادات رفت بغل وحید.منم کنارش نشستم.وحید مثل همیشه برام غذا کشید،بهم خورشت داد،مثل همیشه حواسش بهم بود.محمد بالبخند گفت: _خوب ادب شده؟ به زور خندیدم.گفتم: _آره داداش.فکر نکنم دیگه دست از پا خطا کنه. همه خندیدن... بعد از شام رفتم تو آشپزخونه کمک کنم.بعد از تمام شدن کارها با خانم های دیگه رفتیم تو هال.وحید کنار بابا و آقاجون نشسته بود.منم رو به روی وحید نشستم... کسی حواسش به من نبود.دوست داشتم خوب نگاهش کنم. بعد چند دقیقه وحید هم به من نگاه کرد.لبخند زد. دلم برای لبخندش تنگ شده بود.منم لبخند زدم. علی گفت: _بلند بگین ما هم بخندیم. دیدم همه دارن به ما نگاه میکنن.گفتم: _هیچی....به وحید نگاه کردم...دیدم نور بالا میزنه.. دقت کردم..دیدم نه...خبری نیست... فقط...پای چپش نور بالا میزنه..اونم....ساق پاش. وحید خندید. قیافه مو مثلا یه کم دقیق کردم.گفتم: _یه کمی هم...دست راستش... نه... بازوش... آره.. بازوش هم یه کم نور داره،اونم نه زیاد،خیلی کم. خودم هم خنده ام گرفته بود. گفتم: _پاشو وایستا. وحید بالبخند ایستاد.گفتم: _چند تا نور کوچولو...مثل این لامپ‌های کم نور کوچولو هستن...چند تا پراکنده... شکمش هم نور داره. اینو که گفتم همه بلند خندیدن. محمد به وحید گفت: _بچرخ. وحید یه کم چرخید.پشتش به ما بود. محمد به من گفت: _پشتش چی؟ احیانا پشتش لامپ نداره؟ منم با خنده قیافه مو جمع کردم،اخم کردم مثل کسیکه میخواد به یه چیزی دقیق بشه نگاه کردم،گفتم: _نه،تاریکه. دوباره همه بلند خندیدن. مادر وحید گفت: _زهرا،این چه حرفهاییه میگی؟! بجای اینکه بگی ان شاالله سالم برگرده میگی زخمی میشه؟!! خنده‌مو جمع کردم. مادر وحید واقعا ناراحت شده بود.رفتم پیشش،بغلش کردم.گفتم: _الهی قربونتون برم،من شوخی کردم.مگه به حرف منه که هرچی من بگم همون بشه. مادروحید گفت: _میترسم داغ این پسرم هم بمونه رو دلم. لبخند زدم و گفتم: _غصه نخور مامان جون.این پسرت تا منو دق نده چیزیش نمیشه.منم که فعلا قصد ندارم دق کنم. مادر وحید لبخند زد و گفت: _خدا نکنه دخترم. دوباره بغلش کردم و بوسیدمش. نجمه سادات گفت: _اه..این عروس و مادرشوهر داغ یه دعوا رو به دل ما گذاشتن ها. همه خندیدن. اون شب هم به شوخی و خنده گذشت ولی دل من آروم و قرار نداشت.... داشتیم برمیگشتیم خونه.تو ماشین همه ساکت بودیم.فاطمه سادات صندلی عقب نشسته بود. به فاطمه سادات نگاه کردم، خوابش برده بود.وحید به من نگاه کرد بعد به فاطمه سادات.من هنوز به فاطمه سادات نگاه میکردم. وحید گفت: _زهرا بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: _بله دوباره ناراحت گفت: _زهرا!! برای اولین بار از با وحید بودن میترسیدم. نگران بودم. میترسیدم آخرش کم بیارم. ماشین رو نگه داشت.به من نگاه کرد. -زهرا نگاهم کن صداش بغض داشت.منم بغض داشتم. نمیخواستم از چشمهام حال دل مو بفهمه.کلافه از ماشین پیاده شد. یه کم جلوی ماشین،پشت به من ایستاد. بعد اومد سمت من.درو باز کرد.گفت: _زهرا به من اعتماد کن.درسته که خیلی دوست دارم...درسته که دل کندن از تو برام خیلی سخته...ولی من میرم زهرا.تحت هر شرایطی میرم. حتی اگه التماس هم کنی نمیتونی باعث بشی که نرم.خیالت از من راحت باشه.بذار این ساعتهای آخر مثل همیشه کنارهم خوش باشیم. نگاهش کردم،به چشمهاش.گریه‌ام گرفته بود ولی لبخند زدم و گفتم: _منو بگو فکر کردم بخاطر من هرکاری میکنی. خنده اش گرفت.گفت: _منم فکر میکردم تو بخاطر من هرکاری میکنی. وقتی فهمیدم متوجه شدی دیگه برنمیگردم گفتم الان زهرا التماسم میکنه نرم. دو تایی خندیدیم با اشک.. گفت: _میشه تو رانندگی کنی؟ سرمو به معنی آره تکان دادم.وحید هم نشست. فقط به من نگاه میکرد. نگاهش رو حس میکردم ولی من نگاهش نمیکردم. به وحید اعتماد داشتم ولی به خودم نه. میترسیدم کم بیارم و آرزوی مرگ کنم. هر دو ساکت بودیم. رسیدیم خونه.... ادامه دارد... کپے پارت هآے ࢪمان ممنو؏❌😊🖐🏾 •┈••✾•✨🖤✨•✾••┈• •┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
z: ••🌸 رسیدیم خونه.... وحید،فاطمه سادات رو برد بالا و گذاشت رو تختش.فاطمه سادات بیدار شد،رفتم پیشش. وحید هم رفت اون اتاق... وقتی فاطمه سادات خوابید،رفتم پیش وحید. داشت نماز میخوند.پشتش نشستم و ساکت نگاهش میکردم. خدایا بدون وحید چجوری زندگی کنم؟!! کمکم کن. وحید برگشت سمت من.سریع اشکهامو پاک کردم. وحید هم گریه کرده بود. گفتم: _مادرت طاقتشو نداره. گفت: _خدا صبرش میده.بابا هم هست،تو هم هستی، میتونید آرومش کنید. -وحید...برای سالم برگشتنت دعا کنم؟ -من تو هیچکدوم از مأموریت هام نگفتم خدایا شهید بشم یا خدایا زنده بمونم. همیشه گفتم خدایا هر چی تو بخوای.تو بهتر میدونی چی بهتره....زهرا،تو خودت باید ببینی چکار کنی خدا ازت راضی تره. مدتی ساکت به هم نگاه میکردیم.وحید گفت: _زهرا،اگه برگردی به گذشته دیگه با من ازدواج نمیکنی؟ لبخند زدم و گفتم: _من کنار شما خوشبختم. -وقتی من نباشم چی؟ -عشقت که هست.من وقتی عاشقتم خوشبختم. دوباره مدتی ساکت بودیم.وحید گفت: _زهرا،تو احتمالا میتونی تو بهشت انتخاب کنی با من باشی یا با امین...تو دوست داری با کی باشی؟ داشتم به حرفش فکر میکردم که یعنی چی؟ چی میگه؟ وقتی دید ساکتم... گفت: _من همیشه میخواستم با کسی ازدواج کنم که بهشت هم با من باشه. چون به نظرم این دنیا اونقدر کوتاهه که حتی ارزش نداره آدم بخاطر دنیا لحظه هاشو با کسی شریک بشه. به شوخی گفتم: _باید ببینم مقام کدومتون بالاتره،قصر کدومتون قشنگتره. باناراحتی نگاهم میکرد. کلافه شد.بلند شد، گفت: _میخوای با امین باشی راحت بگو. رفت سمت در.گفتم: _وحید. ایستاد ولی برنگشت سمت من. -قبلا بهت گفته بودم وقتی اومدی خاستگاریم از خدا خواستم یا فراموشم کنی یا عاشقت بشم، خیلی بیشتر از عشقی که به امین داشتم.ولی شما هنوز هم باورم نمیکنی. نمیبینی فقط دارم حفظ ظاهر میکنم که بخاطر من از وظیفه ات کوتاهی نکنی.وگرنه مگه من میتونم بدون شما... گریه ام گرفته بود... روی سجاده،جای وحید به حالت سجده افتادم و فقط گریه میکردم. از خدا میخواستم کمکم کنه.قلبم درد میکرد،به سختی می تپید.. خدایا دعا کنم که دیگه قلبم نزنه؟.. ازت بخوام که دیگه بمیرم؟... نه،من زهرای سابق نیستم.خدایا کمکم کن.دارم کم میارم. خیلی گذشت.با خودم گفتم نکنه وحید منو اینجوری ببینه. سریع بلند شدم.وحید بالا سرم نشسته بود و به من نگاه میکرد.صورتش خیس اشک بود. سریع اشکهامو پاک کردم. گفتم: _تو بهشت منتظر من نمون.من اوضاعم خیلی خرابه.اگه جهنمی هم نباشم،لایق شما هم نیستم. مکث کردم و بعد بالبخند گفتم: _با حوریه هات بهت خوش بگذره. خودم از حرفم خنده ام گرفته بود ولی وحید ناراحت نگاهم میکرد. بلند شدم رفتم به صورتم آب بزنم.وقتی از دستشویی اومدم بیرون دیدم وحید پشت در منتظر من ایستاده.گفتم: _چیزی شده؟!! گفت: _دنیا با تو برام بهشته.بهشت بی تو برام قفسه... زهرا،تنهام نذار. بعد رفت تو اتاق... اون شب وحید تو اتاق نمازشب میخوند و من تو هال.... هردومون حال و هوای عجیبی داشتیم. هردومون میخواستیم با خدا تنها باشیم. ولی وقتی اذان شد رفتم تو اتاق تا برای آخرین بار نمازمو پشت سرش به جماعت بخونم... مدام از خدا کمک میخواستم. صبح میخواستم فاطمه سادات رو بیدار کنم تا برای بار آخر باباش رو ببینه ولی وحید نذاشت... همونجوری که خواب بود،نگاهش میکرد. حدود یه ربع فقط نگاهش کرد.آروم گفتم: _وحید نگاهم کرد... -بیا،دیرت میشه. -الان میام. آروم فاطمه سادات رو بوسید و اومد. وحید سرش پایین بود و صبحانه میخورد. فقط نگاهش میکردم. وقتی صبحانه شو خورد، سرشو آورد بالا... چشمهای هردومون پر اشک شد. اینبار من سرمو انداختم پایین و صبحانه میخوردم؛ با بغض. وحید فقط نگاهم میکرد. نمیدونم چقدر گذشت.وحید صدام کرد: _زهراجانم نگاهش کردم..... ادامه دارد... کپے پارت هآے ࢪمان ممنو؏❌😊🖐🏾 •┈••✾•✨🖤✨•✾••┈• •┈••✾•✨🖤✨•✾••┈•
میدانيد آخرين زنگ زندگی تان کی ميخورد!؟ خدا ميداند، ولی... آن روز که آخرين زنگ دنيا میخورد، ديگر نه ميشود تقلب کرد و نه ميشود سر کسی کلاه گذاشت! آن روز تازه می فهميم که دنيا با همه بزرگی اش از يک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود؛ و آن روز تازه می فهميم که زندگی عجب سوال سختی بود! سوالی که بيش از يک بار نمی توان به آن پاسخ داد. خدا کند آن روز که آخرين زنگ دنيا ميخورد، روی تخته سياه قيامت، اسم ما را جزءِ خوب ها بنويسند ... خدا کند حواسمان بوده باشد که زنگ های تفريح آنقدر در حياط نمانده باشيم که ((حيات=زندگی)) را از ياد برده باشيم. خدا کند که دفتر زند گی مان را زيبا جلد کرده باشيم و سعی ما بر اين بوده باشد که نيکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنيم و بدانيم که دفتر دنيا، چک نويسی بيش نيست؛ چرا که ترسيم عشق حقيقی در دفتر ديگر است 🌷✨🌷✨🌷🌺🌷 🪴🪴🪴🪴🪴🪴 @majmaemahdiaran 🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ گزارشی از رونمایی از پایگاه هوایی زیرزمینی نیروی هوایی ارتش 🔻 از ویژگی های این پایگاه غیرقابل نفوذ بودن در برابر بمب های سنگرشکن میباشد. 🔻 همچنین این پایگاه زیرزمینی امکان تغذیه جنگنده های خود تا ماه ها را دارد.
چندروز پیش موقع زلزله ایشون چنین توییتی زده😅 بهش نگین ترکیه زلزله اومده اگه گفتین عکس و فیلم زلزله و اوضاع مردم را نشونش ندین، گناه داره
z: این پازل را با دقت دنبال کنید اول فتنه مهسا امینی و اسم رمز گشت ارشاد بعدا کشف حجاب گسترده سپس مماشات با بی حجابا رسانه ای شدن فحشا مطالبه مجدانه مذهبیا و در اخر ورود سیستم اعتبار سنجی اجتماعی به ایران و شروع بردگی دیجیتالی چه زیبا😐
👈 استاد واقعی علم و فکر و روح 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: امام(ره) يک فرد جاافتاده‏‌ى علمى در حوزه‌‏ى علميّه‏‌ى قم بودند و اطراف ايشان را جمعى از جوانان لايق و مؤمن احاطه كرده بودند. با قشرهاى ديگر هم ايشان ارتباط داشتند. امام با پيامهاى خود، با بيان‌هاى خود، به معناى حقيقى كلمه، انسان‌ها را تربيت و تصحيح می‏كردند؛ هم تربيت فكرى، هم تربيت روحى و اخلاقى.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ منست 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
Khalabanan-SoftGozar.com.mp3
4.02M
نوزدهم بهمن ماه؛ سالروز بیعت دلاور مردان نیروی هوایی با امام امت گرامی باد.
اونجاڪہ‌خدا‌میگہ‌: «قالَ‌لا‌تَخافاً،إنَّنِي‌ مَعَكُما‌أسمَـعُ‌وأري» «نترسید؛خودم‌هواتونو‌دارم..!» چقدر‌قشنگ‌دل‌ادم‌روقر‌ص‌میکنہ(:🌿!
4_5983245238418803815.mp3
11.09M
🎙 حامد زمانی در واکنش به شروین حاجی پور که گفته بود « ما بردیم » این آهنگ رو به اسم «ما برده‌ایم» بارگذاری کرد. 🔰