سخنی از ملکوت👇
سه چشم كه در قيامت گريان نيستند
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) : در حدیث آمده است تمامی چشم ها روز قيامت گريان است، به جز سه چشم:
❶ چشمی که نامحرم را ندیده باشد.
من پریروز به خانواده ام می گفتمکه ما پنجاه سال پیش به مدت شش سال در یک خانه مستاجر بودیم، در این مدت هرگز من زن صاحبخانه را ندیدم، نه عمداً و نه سهواً شما هم باید این طور باشید. اگر در خانه ای نامحرم هست ،دقت کنید.
❷ چشمی که در راه اطاعت خدا شب زنده دار است. «سحرها از خواب بر می خیزد ، نماز شب می خواند ، و... چنین چشمی در روز قیامت گریان نیست. و لو اينكه سحر پا شده است و خوابش نبرده نشسته و چاي خورده است، همين خوب است. لازم نيست حتماً دعا بخوانيد؛ نه، خود بيداري شب، اثري دارد»
❸ چشمی که در دل شب، از ترس خدا گريه کند. حاج میرزا علی موذن زاده بر روی منبر می گفت ما در نجف از صدای هق هقِ گریه حاج شیخ عباس قمی از خواب بلند می شدیم.
@Meshkat_114
🎆شنیدن مناجات شیرین #امام_زمان (علیه السلام) توسّط سیّد بن طاووس
از ابن طاووس منقول است که او شنید در سحر در سرداب مقدّس از صاحب الامر (علیه السلام) که آن جناب می فرمود:
«اللهم انّ شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا وبقیّة طینتنا وقد فعلوا ذنوباً کثیرة اتّکالا علی حبّنا وولایتنا فان کانت ذنوبهم بینک وبینهم، فاصفح عنهم فقد رضینا وما کان منها فیما بینهم، فاصلح بینهم وقاصّ بها عن خمسنا وادخلهم الجنّة وزحزحهم عن النّار ولاتجمع بینهم وبین اعدائنا فی سخطک».
💫(یعنی: خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیّه طینت ما خلق کرده ای، آنها گناهان زیادی به اتّکاء بر محبّت به ما و ولایت ما کرده اند، اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با تو است از آنها بگذر که ما را راضی کرده ای و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست، خودت بین آنها را اصلاح کن و از خمسی که حقّ ما است به آنها بده تا راضی شوند وآنها را از آتش جهنّم نجات بده وآنها را با دشمنان ما در خشم و سخط خود جمع نفرما».
📗انیس العابدین
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🏴
@Meshkat_114
#لحظات_آخر_عمر_یک_عارف
✍در باره آخر عمر علامه طباطبایی گفته اند که حالت معنوی شدیدی بر زندگی زمینی ایشان غلبه کرده بود ، به طوری که احساس نمی کردند در این دنیا هستند ، لبانشان از تشنگی خشک می شد ، لیوان را می گرفتند که آب بخورند ، یک مرتبه باز می رفتند در آن عالم. به ایشان می گفتند : حاج آقا آب بخورید ، آن وقت آب می خوردند. چون در آخر عمر روح اولیاء خدا می خواهد بپرد. بدن کمی هنوز قدرت جذب دارد ، ولی روح آنها بیشتر در آن دنیا زندگی می کند.
@Meshkat_114
☀️ حضرت علي عليه السلام فرمودند:
🔸 از كفّاره گناهان بزرگ، به فرياد مردم
رسيدن، و آرام كردن مصيبت ديدگان است.
📚 نهج البلاغه حكمت ٢٤
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸
🕊 #نهج_البلاغه_ای_شویم
@Meshkat_114
*اربعینیها*
یادتان باشد که ستون به ستون ، مدیون قطره قطره خون شهیـــــــدانید
*اربعینیها*
وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد ، یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهنهایشان مینوشتند :
*یا زیارت یا شهادت*
*اربعینیها*
میانِ هرولههای بینالحرمین ، یاد کنید از شهـــــــدایی که در آرزوی زیارتِ شش گوشهی اربابـــــ پرپر شـــدند
اربعینیها
نمیدانم از کدام مرز میگذرید اما ؛ یاد کنید از شهـــدای مفقودالاثر در مرزهای
خسروی... مهران… چذابه… حاج عمران…شلمچه…
*اربعینیها*
*التمــــــــــــــاسِ دعا*
@Meshkat_114
✍امام محمد باقر ( ع) فرمودند:
هر کس خوش نيت باشد،
روزیاش افزايش میيابد ..
و هر كس با خانوادهاش خوشرفتار
باشد، بر عمرش افزوده میگردد ..
هر كس بر خدا توكل كند،
مغلوب نمیشود ..
و هر كس از گناه به خدا پناه برد،
شكست نمیخورد ..
افزايش نعمت از جانب خداوند
قطع نمیشود، مگر اينكه
شكر از جانب بندگان قطع گردد ..
📚بحارالانوار، ج ۶۸، ص۵۴"
🖤
@Meshkat_114
مشڪاٺ¹¹⁴
السّلامُ عَلَیک یا حَسَنِ بنِ عَلی♡ @Meshkat_114
از هر کوچه ی تنگی که
میگذشت رو می گرفت...💔
به روی نوک پا ایستادولی
قدش نرسید تا دست نجس
به گونه ی پاک مادرنرسد...🥀
🍂@Meshkat_114
🚨💔 ماجرای نبش قبر حضرت رقيّه سلام الله علیها در سال 1242
◆ ملا محمدهاشم خراسانی(ره) حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آبگرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل میکند:
◆ جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقی كه نَسَبش به سيّد مرتضی علمالهدی منتهی ميشد بعد از نبش قبر حضرت رقیه، مدام از شدت گریه و غصه غش میکرد. چون به هوش میآمد، قضیه کبودی را برای مردم تعریف میکرد
◆ می گفت بدن مطهّر ایشان در پارچه سیاهی (چادر یا لباس سیاه) پیچیده و کفن شده بود. بخشی از صورت منّور ایشان را دیدم که هنوز از آثار سیلی ، کبود و مجروح بود. سپس به همراه شیون ایشان، صدای ضجه و زاری از مردم بر میخواست.
📝 و اما حکایت:
◾️ قبر دچار آب گرفتگی شده بود و علما شیعه درخواست تعمیر قبر مطهر را داشتند.
والي به علماء و صلحاء شام از شيعه و سنّي امر كرد كه غسل كنند و لباسهاي پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودي حرم مطهّر باز شد، همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند، پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند.
◾️ صلحاء و بزرگان از شيعه و سنّي در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچ كس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد، و چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم.
◾️حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند. ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلامالله عليها، ميان لحد و كفن صحيح و سالم است اما آب زيادي ميان لحد جمع شده است.
◾️ سيّدابراهیم در قبر رفت، همين كه خشت بالاي سر را برداشت ديدند
سيّد افتاد. زير بغلش را گرفتند،
هي ميگفت: «اي واي بر من.. واي بر من..
به ما گفته بودند يزيد لعنةالله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده
ولي اکنون فهميدم دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نميكنم، ميترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
◾️ سيّد بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد و بر روي زانوي خود نهاد و سه روز بدين گونه بالاي زانو خود نگه داشت و گريه ميكرد تا اينكه قبر را تعمير كردند.
◾️ وقت نماز كه مي شد سيّد بدن حضرت را بالاي جايی پاكيزه ميگذاشت. پس از فراغ از نماز برميداشت و بر زانو مينهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن را دفن كرد.
◾️ از معجزه آن حضرت اين كه سيّد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسري به او عطا فرمايد.
دعاي سيّد به اجابت رسيد و در سن پيري خداوند پسري به او لطف فرمود که نام او را "سيّد مصطفي" گذاشت.
آنگاه والي واقعه را به سلطان عبدالحميد عثماني نوشت؛ او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيد ابراهيم واگذار کرد.
◾️ اين قضيه در سال 1242 هجري شمسي رخ داده و در کتاب «معالي» هم اين قضيّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است:
« آن سيّد جليل وارد قبر شد و پارچه اي بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكي بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زيادي ضربات مجروح بود.»
◾️ پس از درگذشت سيّد ابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيّد مصطفي و بعد از او به فرزندش سيّد عبّاس رسيد.فرزندان سيّد ابراهيم دمشقي معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه هستند
📚
منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸.
اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦.
مقتل جامع مقدم، جلد ۲، صفحه ۲۰۸.
تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه ۱۰۳
@Meshkat_114
یا حسین❤️🩹:
💕 #امام_صادق علیه السلام:
🍃هر که به یک زندگی ساده از خدا راضی باشد
خدا هم به عمل اندک او راضی شود.🌻
📚کافی، ج۲، ص۱۳۸🌱
🔸🔹🍃🌸🍃🔹
@Meshkat_114
1_1593502859.mp3
5.28M
اگه دنیا به کامم بود
الان شاید حرم بودم...🥀
#پیشنهاد_دانلود
@Meshkat_114
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جــــانَمْـ_مےرَوَد
💠 قسمت #اول
رژ لب قرمز💄 را بر لبانش💋 کشید
و نگاه دوباره ای به تصویر خود در آیینه انداخت با احساس زیبایی چند برابر خود لبخندی زد
شال مشکی را سرش کرد
و چتری هایش را مرتب کرد...باشنیدن صدای در اتاق خودش را برای یک جروبحث دوباره با مادرش آماده کرد...
زود کیفش👜 را برداشت و به طرف در خروجی
خانه رفت
«مهلا خانم» نگاهی به دخترکش کرد
ــ کجا میری مهیا😕
ــ بیرون 😌
ــ گفتم کجا
مهیا کتونی هایش👟 پا کرد نگاهی به مادرش انداخت
_گفتم کہ بیرون
مهلا خانم تا خواست با اون بحثی کند با شنیدن صدای سرفه هاے همسرش😣 بیخیال شد
مهیا هم از فرصت استفاده کرد و از پله ها تند تند پایین آمد
در خانه را بست که با دیدن پسر همسایه
(ای بابایی) گفت...
نگاهی👀 به آن انداخت
پسر سبزه ای که همیشه دکمه اخر پیراهنش بسته است و ریشو هم هست نمیدانست چرا اصلا احساس خوبی به این پسره ندارد
با عبور ماشین💨🚙 پسر همسایه از کنارش به خودش آمد
🍃ادامہ دارد....
#نـویسـنده_فـاطمہ_امـیرے
@Meshkat_114
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جــــانَمْـ_مےرَوَد
💠 قسمت #دوم
به سرکوچه نگاهے👀 انداخت با دیدن 🔥نازی🔥 و زهرا 👭دستی برایشان تکان داد😍👋 و سریع به سمتشان رفت
نازی _به به مهیا خانوم چطولے عسیسم
مهیا یکی زد تو سر نازی
_اینجوری حرف نزن بدم میاد
با زهرا هم سلام و احوالپرسی کرد زهرا تو اکیپ سه نفره اشان ساکترین بود 😊و نازی هم شیطون تر و شرتر
_خب دخترا برنامه چیه کجا بریم ??
زهرا موهای طلایشو که از روسری بیرون انداخته بود را مرتب کرد و گفت
_فردا تولد مامان جونمه میخوام برم براش ✨چادر نماز✨ بگیرم😌
تا مهیا خواست تبریک بگه نازی شروع کرد به خندیدن
_اخه دختره دیوونه چادر نماز هم شد کادو چقد بی سلیقه ای
زهرا ناراحت ازش رو گرفت 😒مهیا اخمی به نازی کرد😠 و دستش را روی شانه ی زهرا گذاشت
_اتفاقا خیلی هم قشنگه بیا بریم همین مغازه ها یی که پیش مسجد هستن اونجا پیدا میشه😎
با هم قدم می زدند و بی توجه به بقیه می خندیدند😄😀😁 و تو سر و کله ی هم می زدند
وارد مغازه ای شدند که یک پسر بسیجی پشت ویترین ایستاده بود که به احترامشون ایستاد
نازی شروع کرد به تیکه انداختن😏 زهرا هم با اخم خریدش را می کرد مهیا بی توجه به دخترا به سمت 💚تسبیح ها💚 رفت یکی از تسبیح ها که رنگش فیروزه💙 ای بود نظرش را جلب کرد با دست لمسش کرد با صدای زهرا به خودش امد
_قشنگه😍
_اره خیلی☺️
زهرا با ذوق رو به پسره گفت همینو میبریم 💙
🍃ادامہ دارد....
#نـویسـنده_فـاطمہ_امـیرے
@Meshkat_114
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۴ شهریور ۱۴۰۱
میلادی: Monday - 05 September 2022
قمری: الإثنين، 8 صفر 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹رحلت سلمان فارسی رحمة الله علیه، 36ه-ق
📆 روزشمار:
▪️12 روز تا اربعین حسینی
▪️20 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️22 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️27 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
▪️30 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیقامُ بردی کربُبَلا
پس من چی؟...💔
🍂@Meshkat_114