✍ پیر و مراد ما مرحوم آیت الله #حاج_آقا_مجتبی میفرمود:
«شخصی بود در تهران معروف به #سید_کریم_پینه_دوز، من بچه کوچکی بودم و شَبحی از او یادم هست. از اولیای خاص خدا بود که علمای بزرگ سرسپردۀ او بودند. این شخص منزل ما میآمد و همه میدانستند که خدمت امام زمان (صلوات الله علیه) میرسد. او کفش و گیوه تعمیر میکرد. درآمد زیادی هم نداشت و وضعاش خوب نبود.
من از پدرم (مرحوم آیت الله حاج میرزا #عبدالعلی_تهرانی) شنیدم که بعضی از شبهای جمعه #امام_زمان صلوات الله علیه میآمدند پیش او. خودش نقل کرده بود که یک دفعه حضرت تشریف آوردند و به من فرمودند فلانی برویم کربلا؟ گفتم بله آقا. میگوید در خدمت حضرت رفتیم کربلا و حرم امام حسین (صلوت الله علیه) را زیارت کردیم و برگشتیم. رفت و برگشتمان یک ساعت هم نشد.
.
یک تکه نباتی که ظاهراً امام زمان (صلوات الله علیه) به این شخص داده بودند را به منزل ما آورد که یک مقداری از آن نبات نصیب من شد.
بعید میدانم خداوند متعال در روز قیامت بدن من را بواسطه آن نباتی که از آن طریق به من رسیده است در آتش جهنم بسوزاند...»
.
این جریان را مرحوم حاج آقا مجتبی فرموده بود. یک بار از یکی از نزدیکان حاج آقا مجتبی شنیدم که بخش دیگری از آن نبات متبرک نصیب مرحوم آیت الله #حاج_آقا_مرتضی تهرانی شده بود.
.
عجیب نیست که مرحوم حاجآقامرتضی الآن مسافر کربلا شدهاند. ایشان بیش از پنجاه سال هر شب جمعه (شب زیارتی امام حسین) جلسه اخلاق برگزار کردند و در پایان جلسه خودشان روضه خواندند.
در این سالهای آخر بهخاطر بیماری مدام دهانشان خشک میشد و بین هر سخنرانی چندینبار آب مینوشیدند. در همان یکباری که توفیق داشتم به جلسه اخلاق ایشان بروم، این صحنه را به چشم دیدم.
شاگردانشان میگفتند یکبار هم نشده که پس از نوشیدن آب «سلامالله علیالحسین» گفتنشان فراموش شود.
.
کمتر دیدهایم یک خانواده، چند خورشید درخشان داشته باشد. رحمت و رضوان خدا بر روح مرحوم #آیت_الله_میرزا_عبدالعلی_تهرانی که این دو برادر بینظیر را برای تربیت اخلاقی جوانان امروز به یادگار گذاشت.