eitaa logo
کتابخانهٔ نیمه‌شب
62 دنبال‌کننده
167 عکس
154 ویدیو
8 فایل
کتابخانهٔ نیمه‌شب؛ محیطی برای بیان افکار و هجویات و واقعیات در قالب جملات و نشریات و نثریات. کوچیک شما @x_A_H_M_x ، @x_RF313 ناشناس: https://daigo.ir/secret/9919984767
مشاهده در ایتا
دانلود
عنه عليه السلام : آهِ ! مِن قِلَّةِ الزّادِ ، و طُولِ الطَّريقِ ، و بُعدِ السَّفَرِ ، و عَظيمِ المَورِدِ ! [نهج البلاغة : الحكمة 77 .]
هدایت شده از تأملات | تولايى
15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لااقل یک امشب به چند ساعت بدون «گوشی»، چند روز وصل نشدن به «اینترنت»، و مدتی تنها در خونه موندن فکر کنیم؛ به اندازه‌ای که دور و برمون رو شلوغ کردیم درون زیبایی داریم که با مشغول شدن به اون لااقل برای مدت کوتاه، از قیل و قال عالم فارغ بشیم؟ فکر کنیم به اینکه چرا حال چند دقیقه خلوت رو از دست دادیم و تمرکز یکساعت نشستن سر سجاده رو نداریم... @m_a_tavallaie
پسری که می‌گه عید عربا، عید من نیست:
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور غزلهای فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایه ابر پی توست دلش را مشکن مگذار این همه خورشید هراسان باشد مگر اعجاز جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد فکر کن فلسفه خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده از تحیر دهن غار حرا وا مانده عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست ظرف و مظروف هم اندازه یکدیگر نیست از قضا رد شدی و راه قدر را بستی رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز شاعر این سیب حکایات فراوان دارد چتر بردار که این رایحه باران دارد - حمیدرضا برقعی
تصویرنوشت: بعد از مدت‌ها رفتم کافه. کافه‌ای تو یکی از مناطق بالاشهرنشینِ همدان. طبق معمول یه شات عربیکا می‌خوردم ولی این‌بار به پیشنهاد دوستم، تصمیم گرفتیم «وایت‌چاکلت» رو امتحان کنیم. کافه‌چی پسری با ریشای فِید و شلواری گشاد بود که بالای مچ پاش به وضوح دیده میشد! جالب‌تر هم این بود که گوشواره‌ای تو یکی از گوشاش بود و من به جنسیت این بنده خدا شک کردم! برای همینم موقع سفارش، نه آقا خطابش کردم و نه خانم؛ گفتم بی‌زحمت دو تا وایت‌چاکلت. زوج جوونی میز پایین رو پر کرده بودن و مجبور شدیم بریم طبقه بالا که کافه‌چی سفارشمونو بیاره. موسیقی مبتذل و رپ‌های ریمیکسی که پخش کرده بودن به اندازهٔ کافی روزمو ساخت. مشغول گل‌گفتن با دوستم بودم که کافه‌چی سفارشمونو آورد. ظاهرش که خیلی ساده و زیبا بود. بویی هم که ازش به مشام می‌رسید بوی خوش‌مزه و قشنگی بنظر میومد. گذاشتیم یکم از حرارتش کمتر بشه بعد بخوریمش. مزه‌ش، واقعاً بی‌نظیر که نه ولی کم‌نظیر، زیبا و خوردنی بود. شیرینیِ به‌اندازه، و طعم مطبوعِ شبیه به توت‌فرنگی‌ش واقعاً لذت‌بخش بود. اما خب از اونجایی که من یکم عجله داشتم، کارتم رو به دوستم دادم که حساب کنه. وقتی پیامکش رو از موبایلم چک کردم تیری از سمت نوتیفیکیشن به سمت قلبم شلیک شد! برای یک لیوان، ۱۰۵ هزارتومان فقط پرداخت شد! قصد داشتم یه مقدارش رو بخاطر کمبود وقتم بذارم بمونه و برم؛ ولی چون هزینهٔ زیادی براش پرداخته بودم بیخیال این تصمیم غلطم شدم! خلاصه که هرچیز زیبایی هزینه سنگینی داره. و چه بهتر که قبل از حرکت به سمت چیز زیبایی، از هزینه‌ش خبردار باشیم و برایندی داشته باشیم از لذت و رنج کارمون.
کتابخانهٔ نیمه‌شب
تصویرنوشت: بعد از مدت‌ها رفتم کافه. کافه‌ای تو یکی از مناطق بالاشهرنشینِ همدان. طبق معمول یه شات عرب
حالا شاید برا یسری اعضا اینا پولی حساب نشه هاااا ولی با همین پول می‌تونم کلی کتاب باحال و خوندنی که صد برابر بیشتر از یه لیوان لذتِ خوردن ارزش دارن رو اینجا براتون معرفی کنم.
هدایت شده از کانال مهدی ابراهیمی
57_risman-e-mohabbat(Towhid.org).pdf
2.33M
❤️ ریسمان محبت بریم تو شب مبعث، مهمون تار و پود «ریسمان محبت» بشیم و با نوش جان کردن تبیین این ذکر نورانی، حجاب عادت رو تا حدی کنار بزنیم و یک نفس عمیق در هوای محبت به حضرت رحمت رو سرازیر شُش‌های خسته‌ جانمون کنیم 😉 📌صوت بالا، ارائه بخشی از محتوای این کتاب خوردنی بود، و حالا کلّ این خوشمزه کاغذی گوارای قلبتون و نوش جانتون 🤲 https://eitaa.com/joinchat/1740308553Cc8382dc76a 📚 🎁📚 📚🎁📚
خدایا..! «رجب گذشت و ما از خودمون نگذشتیم...». چرا دروغ..؟! ما که آدم نشدیم! ما که کارمون هنوز لنگه. ما که هنوز شیشه‌خورده‌هامون باقیه. ما که هنوز دلبستهٔ دنیاییم. ما که مشرک به خودِت نشدیم. ما که چنگ نزدیم به ریسمون‌ت. ما که به داعی، فرشتهٔ قشنگ و خوش‌صدای تو، لبیک نگفتیم. ما که مثل نصوح، بندهٔ مقرب تو، توبه نکردیم. ما که مثل مولود کعبه‌ت نیومدیم ندای فوز از سرِ عبودیتت سر بکشیم. ما که نتونستیم خیبرهای جانمون رو فاتح باشیم. بیا تو این ساعات آخر تو ببخش ما رو..! لیاقت بخشش‌ت رو نداریم. ولی انقدر کریم و بخشنده‌ای که «خطانکردن ما غیر ناسپاسی نیست». آقا امام سجاد قربونش بشم تو دعای «مریدین»، با عشق شما رو صدا می‌کردن و میگفتن: نکنه که از شما دور بشم و نکنه که به شما نرسم..ای دنیا و آخرت من. حالا درسته یکم بی‌ادبیم ولی باید بی‌ادبی کنیم و مثل آقامون با شما حرف بزنیم که: مشتی. نکنه از چشات بیفتم. نکنه از نگات بیفتم. نشه روتو برگردونی ازم. نشه نگام نکنی. نشه راتو ازم دورتر کنی. به عظمتت قسم، به خون امام حسینت قسم که ما فقط شیطون و نادونیم. واقعاً در حدی نیستیم که بخوایم بی‌ادبی و جسارت کنیم. ما رو ببخش.. خودتو ازمون نگیر، ما رو از خودمون بگیر. توفیق بده بهمون که بازم مهمون برکتت باشیم و اگر عمری برای رجب بعدی‌ت نداریم، بذار این ساعات آخر از شراب عشقت سیراب بشیم.
هدایت شده از رادیو توحید
10.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 مجموعه 🎬 : قسمت پنجم: او منتظر ماست دو جور توبه داریم تُبتُ اِلَیک یعنی من به سمت تو برگشتم گاهی آدم نمی‌تواند برگردد تُب عَلیَّ تو برگرد تو بیا من را ببر خدا شاهده ماندیم آنچه که این فشار سنگین را برای آدم سبک می‌کند کرامت نزدیک اوست او منتظر [است] دست‌هایش را باز کرده که دست او بیفتیم او منتظر ماست او می‌خواسته بن بست تجربه‌هایمان را احساس کنیم بفهمیم زن‌مان، بفهمیم بچه‌هامان بفهمیم علممان بفهمیم قدرتمان بفهمیم همه‌ی آنچه که از صبح تا شب دنبالش می‌دویدیم برای ما کافی نیست. بفهمیم به کفایت او رو بیاوریم خودش صدا می‌زند أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ یا کافی، یا وافی، یا معافی «تهیه کننده گروه موشن گرافیک بسیج صدا و سیما» کاری مشترک از : رادیو توحید 📻 @radio_towhid سید مصطفی موسوی @ir_tavabin و انتشارات لیلة القدر @einsad 📱اینستاگرام | تلگرام | ایتا | بله | کست باکس | کانال واتساپ | روی هر اسم بزنید تا به لینک مربوطه وارد شوید👆
من از عالم تو را تنها گزینم روا داری که من غمگین نشینم؟! -مولوی