ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ
ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ
ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ؛
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ
دو ﺑﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻔﺖ
ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻧﻤﺎ ﺷﺪ ...
ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﺁﺩﻣﻬﺎ
ﺑﺎ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﻔﺲ ﻣﯽ کشند ..
@Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🎆﷽🎆 ✅مراقب نسبت به نفوذ تدریجی انحراف و فساد ❇️نکته ی دیگری که فعالان سیاسی، مسئولان ،صاحبان قدرت
🎆﷽🎆صبر و توکل ضامن عمل و تعالی انسان
✅برادران و خواهران !
🔻در همه حال باید از خدای متعال کمک خواست . رابطه قلبی بین ما و خدا باید در حال آسایش ، در حال راحت ، در حال محنت ، در حال کرب ادامه پیدا کند؛ این ضامن حرکت تکاملی انسان است ،ضامن تعالی انسان است ؛ این است که میتواند ما را به آن هدف اصلی آفرینش برساند .
🔻 به نظر ما این توسل و تضرع ،در همه عرصههای حیات ، به عمل میانجامد . اگر این توجه به خدا باشد ، رکود ، سکون و ناامیدی ، بازگشت به عقب و توقف در عرصه عرصههای گوناگون حیات وجود ندارد نقطه لازمه عمل هم <<صبر>>و <<توکل>> است .
🔻شما هم مسئولان کشور هستید در بخشهای مختلف ؛ کارهای زیادی بر عهده شماست ؛ کارهای شما ، هم کار دنیاست ،هم کار آخرت ؛ یعنی وقتی به انجام وظیفه خود می پردازید ، هم دنیا دارید را هم داری دنیا آباد می کنید زندگی را آباد می کنید ، هم دارید باطن و درون خودتان را آباد می کنید .
🔻این عمل —که هم عمل دنیایی است ،هم عمل اخروی است— احتیاج دارد به دو عنصر: صبر و توکل.
🔻 آیه ی شریفه ی قرآن می فرماید:<< نعم اجر العاملین. الذین صبروا وعلی ربّهم یتوکّلون>>.
🔻 صبر یعنی پافشاری ، پایداری و مقاومت ایستادگی ، هدف را فراموش نکردن فرمود : در میدان نبرد ،در میدان رویارویی با دشمن، اگر صبر داشته باشید ،می توانید با این نسبت به دشمن غلبه پیدا کنید.
🔻آنچه یک ملت از این طریق و از طرق معنوی به دست میآورد، یک پشتوانه ای میشود، ذخیره ای میشود برای اینکه بتواند در همه ی میدانهای زندگی ، با اراده ی راسخ و عزم مقاوم در مقابل مشکلات پیش برود؛ بن بست ها را باز کند ، کارهای بزرگ انجام دهد .پشتوانه ی همه ی اینها، این معنویت است.
🔻 کسی مثل امام بزرگوار ما که یکتنه وارد شد و توانست به برکت عزم و اراده ی راسخ و ایمان و توکل، همه ی ملت را بسیج کند و این حرکت عظیم را راه بیندازد بیش از هر چیز متکی بود به همان جوشش قلبی معنوی، روحی ،توکل، معرفت ،عبادت.
🔻 تا آخر عمر هم این بزرگوار با وجود پیری و ناتوانی و شکستگی، نیمه ی شب بر میخاست،اشک میریخت. ما خبر داشتیم از نزدیکان ایشان که به همه خصوصیات زندگی ایشان واقف بودند، شنیده بودیم، اطلاع داشتیم؛ ایشان نیمههای شب بر میخاست، از خدای متعال استمداد میکرد—<<رهبان اللّیل>>—شب با آن حالت، آن وقت روز مثل شیر غرّآنی میآمد توی میدانها، قدرتها را شکست میداد، ضعفهای ملت را بر طرف میکرد، اراده های همه ی ما مردم را تقویت می کرد و راه میانداخت ؛و برکت آن پشتوانه معنوی.
🔻یک یک شما مردم عزیزمان— به خصوص جوان ها می توانید به همان منبع و معدن عظیم قدرت، باتوکل ،با ارادت ،متصل شوید و استفاده کنید و استفاضه کنید و نورانی شوید و نقش ایفا کنید.
📜 تحول معنوی امام خامنه ای(دفتر دوم)
@Misaagh_Amin
۶هفته...!!
۶شهر...!!
۶۰۰کشته...!!
به آمریکای قرن ۲۱...!!
بزرگترین مدعی حقوق بشر و آزادی خوش آمدید...!!
علیرضا گرائی
@Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرانجام روحانی اعتراف کرد :
اعتراف میکنم در این دولت در بخش مسکن دچار عقب ماندگی شدیم .
@Misaagh_Amin
⭕️ اعتبار نامه تاجگردون رد شد.
٢٥١ رای اخذ شده
١٠٢ موافق
١٢٨ رای مخالف
٢١ ممتنع
@Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تاجگردون در ستاد حسن روحانی:
ما باروحانی به جهنم می رویم ولی با شما به بهشت نمی رویم...!!
اولئک الذین اشتروا الضلالة بالهدي فمن ربحت .تجارتهم و ما كانومهتدين...!!
اینها کسانی هستند که گمراهی را با هدایت خریده اند ، پس معامله آنان سودی نداشت و ایشان هدایت شده نیستند...!!
🔶️قبل از مرگ (حیات سیاسی) روحانی ، تاجگردون خوراک موریانه ها شد...
@Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
⭕️ اعتبار نامه تاجگردون رد شد. ٢٥١ رای اخذ شده ١٠٢ موافق ١٢٨ رای مخالف ٢١ ممتنع @Misaagh_Amin
🍃
در جریان رد اعتبارنامهی #تاجگردون، ۱۰۲ نماینده از مجلس اصولگرا هنوز دلشان با تاجگردون بود...!!
و ۲۱ نفر هم نظر خاصی نداشتهاند...!!
اگر مجلس شفاف بود، امروز بهترین آزمون برای شناخت خودیها و ناخودیها و بیخودیهای مجلس بود....!!
@Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂 🍃خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🍂فصل هشتم قسمت هشتاد و هشت سفینه غزل 🍃د
🌿🍀🌿🍀🌿🍀🌿🍀
🍀
🍁خون دلی که لعل شد
زندگینامه مقام معظم رهبری
🍁فصل هشتم قسمت هشتاد و نه
پادگان سلطنت آباد
🍁از پلکان هواپیما پایین آمدیم ماشین ساواک جلوی پلکان منتظر ایستاده بود و ما را سوار کرد و در خیابان های تهران به راه افتاد من عقب نشسته بودم و نگاه کردن به بیرون ممکن نمی شد اما برخی خیابانهایی را که از آن ها گذشتیم شناختم.
🍁 شب بسیار سردی بود و برف می بارید به یک منطقه خالی از ساختمان رسیدیم نگرانی خفیفی به سراغم آمد چون احتمال دادم که میخواهند مرا در این جای پرت و خالی به قتل برسانند پس از مدتی ماشین ایستاد و من صدای ایست را شنیدم فهمیدم که ما به یک پادگان نظامی رسیدهایم یکی از ماموران همراه پیاده شد برگه ای را به نگهبان داد راه باز شد و ما وارد شدیم بعدا متوجه شدم که آنجا پادگان سلطنت آباد است
🍁 جلوی مرکز نگهبانی از ماشین پیاده شدیم مرا بازرسی کردند بعد افسرنگهبان مرا از ماموران همراه تحویل گرفت و آنها رفتند مرا به اتاقی تمیز و بزرگ بردند که در آن دو تخت خواب و یک بخاری بود افسر از من پرسید شام خوردهای؟ گفتم نه !برایم شام آورد شام خوردم و نماز خواندم و پس از آن به خوابی عمیق و آرام فرو رفتم
🍁چون تاریکی بیرون اتاق را احاطه کرده بود بیرون را نمی دیدم صبح بیدار شدم و فرایض را به جا آوردم بعد یک نفر آمد و گفت صبحانه میخواهی من به علت مسافرت روزه نبودم گفتم بله یک فنجان بزرگ چای با نان مخصوص ارتش که معمولاً با مقداری روغن و شکر و کمی کافور مخلوط بود و ضخامت هم داشت و بسیار خوشمزه بود برای من آورد کنار نان کمی کره هم بود من گرسنه بودم و همه اش را خوردم و لذت بردم.
📓ادامه دارد...
🍁@Misaagh_Amin
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیت الله خامنه ای:
داستان این دو جوان مربوط به ۱۰۰ سال پیش نیست...!!
مربوط به سال های ۹۴ و ۹۵ است...!!
" ما در #ماده و #معنا پیش خواهیم رفت و به توفیق الهی در ماده و معنا #استکبار را #شکست خواهیم داد و آنها را به زانو در خواهیم آورد...!!" ۹۷/۶/۱۵
@Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین✨ 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در ک
🎇°•○●﷽●○•°🎇
✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین✨
🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود.🌺
🍃 قسمت ششم
💫 محمدحسین این قدر عزیز و دوست داشتنی بود که به دنیا آمدن برادرش او را از آغوش من جدا نکرد. او از همان کودکی، آرام و خلاق بود و لبخندهای ملیح و شیرینش هنوز در ذهنم ماندگار است. محمد حسین پنج سال داشت که آخرین فرزندم « نعیمه» به دنیا آمد.
تعدد بچه ها، هیچ زمان از بار تربیتی آنها کم نمی کرد. من با جدیت به تحصیل بچه های بزرگ تر رسیدگی می کردم و از آنها می خواستم تا کوچک ترها را در انجام تکالیف کمک کنند. همچنین نسبت به آموزه های دینی آنها بی تفاوت نبودم. به دخترها از همان کودکی نظافت منزل، آشپزی، رعایت حجاب و احتراز از نامحرم را یاد دادم و آنها این امور را به شایستگی انجام می دادند.
حیاط خانه ما با وسعت و چشم اندازی بسیار زیبا و جذاب، تفرجگاه و تفریحگاه خوبی برای بچه ها بود. این امر باعث شده بود تا آنها دنبال بازی های کوچه وخیابانی نباشند و در کنار من و در محیط کنترل شده خانه رشد کنند. پسر ها فوتبال
را دوست داشتند، اما همسرم به دلیل جو نامطلوب حاکم بر فضاهای ورزشی، اجازه حضور در باشگاه و سالن را کمتر به آنها می داد.
آنها نیز کاملا از پدر اطاعت می کردند و به تصمیماتش احترام می گذاشتند. به همان حیاط خانه و بازی هایی از قبیل: هفت سنگ، گل کوچک و دوچرخه سواری قناعت می کردند و هیچ گاه اعتراض نداشتند، چون از ابتدا با همین شیوه و روش پدر عادت کرده بودند.
آنروز، من و غلام حسین لب حوض نشسته بودیم و بچه ها سرگرم بازی بودند. به او گفتم: «آقا! دقت کردی چقدر بچه ها با هم تفاوت های فردی دارند؟»
گفت: «بله! این طبیعی است. خداوند پنج انگشت را مثل هم نیافریده است. گفتم: «اما این پنج انگشت در کنار هم یک عضو واحد را می سازند. خدا کند که
دست به دست هم دهند و من و شما را سرفراز کنند.»
گفت: «الحمدلله! هیچ کدام بیراه نرفته اند.» و اضافه کرد که «فرزند اهل، هر چه بیشتر بهتر، ان شاء الله سرافراز می شوی.» |
گفتم: «در بین بچه ها، هوش و ذکاوت محمد حسین توجه مرا به خود جلب کرده است و محمدحسین را از دیگر بچه ها متفاوت تر می بینم.»
خندید: «بین بچه ها تفاوت نگذار خانم!»
گفتم: «تفاوت نیست، خدا می داند همه شان را دوست دارم، اما محمدحسین چیز دیگری است، حالا می بینی». 💫
ادامه دارد 🖋️
@Misaagh_Amin
🍃
أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
آیه ۶٢سوره یونس
آگاه باشید...!!
که دوستان خدا هرگز هیچ ترسی از حوادث آینده
عالم...!!
و هیچ حسرت و اندوهی از وقایع گذشته جهان در دل آنها نیست...!!
@Misaagh_Amin