اوج تنهایی وقتی دیدم همه #اهل _بیت و جوانان و یارانم بر زمین افتاده و جام #شهادت نوشیده اند و جز خودم و کودکان کسی باقی نمانده ، با صدای بلند یاری طلبیدم تا مگر یک نفر هم که شده از لشگر دشمن جدا شود و از #شقاوت رهایی یابد... آیا مدافعی هست که از #حریم حرم رسول خدا «ص» دفاع نماید ؟ آیا خداپرست موحدی هست که در مورد ما از خدا بترسد و به یاری ما برخیزد ؟ آیا #فریادرسی هست که به امید پاداش خداوندی به فریاد مابرسد ؟ آیا یار و #یاوری هست که به امید الطاف الهی به یاری ما بشتابد ؟ بانوان و کودکان با شنیدن #استغاثه من که حاکی از #تنهایی و #مظلومیتم بود #گریستند و صدای بلند گریه آنها به گوش رسید! 📙حسین از زبان حسین زندگی و زمانه امام حسین علیه السلام از زبان ایشان ✍محمد محمدیان @Misaagh_Amin

◼️ تازه جوانم، مرا تو جانم در جاني با اشك سردم مرا تو دردم درماني 🎤با نوای: #نزار_القطری #محرم #ما_ملت_امام_حسین @Misaagh_Amin

اهانت به امام حسین علیه السلام سخنان تکان دهنده شهید مرتضی مطهری در مورد تفریح رفتن در ایام محرم تفریح وقت زیادی دارد /هر وقت یک خطر عمیقی کشور را تهدید میکنه میان سراغ حسین (ع)!

🏴🏴 🍃دستور ابن‌زیاد برای توقف در کربلا و اصرار بر جنگ یا بیعت 🍀عبیدالله در نخستین نامه‌اش به حر بن یزید، از او خواست امام حسین را در جایی نگاه دارد که آب و آبادی نباشد. درضمن،وی حامل نامه را مسئول کرده بود تا مراقب اجرای فرمان او باشد. امام اجازه خواست تا در قریه #نینوا یا غاضریه توقف کند، اما حر اجازه نداد. 🍀آن‌ها سرانجام در دوم محرم به کربلا رسیدند؛جایی که به آن #نینوا می‌گفتند. زهیر از امام خواست تا جمعیت دشمن اندک است، جنگ را آغاز کنند، اما امام فرمود: ما شروع کننده نخواهیم بود. 🍀زمانی که ابن‌زیاد خبر توقف امام حسین در کربلا را شنید،به آن حضرت نامه‌ای بدین مضمون نوشت: ای حسین! امیرالمؤمنین به من دستور داده خوب نخوابم و سیر نخورم، تا آنکه تو را بکشم، یا این‌که تسلیم دستور یزید کنم . 🍀وقتی نامه به امام رسید، آن را دور افکند و سپس فرمود: کسانی که رضای مخلوق را به بهای خشم خالق می‌خرند، رستگار نخواهند شد. 1⃣

🏴 🍀عبیدالله از این عمل امام حسین سخت برآشفت. ازاین‌رو، وی عمربن‌سعد را که قرار بود بر #ری و همدان حکومت کند -و آماده رفتن بود- مأمور نمود تا با امام حسین رودررو گردد. وی ابتدا نمی‌پذیرفت، اما وقتی قرار شد و حکم حکومت ری و همدان را به دو بازپس گرداند،با وجود مخالفت طایفه‌اش( بنی زهره) آن را پذیرفت. 🍀 عبیدالله که بر جنگ اصرار داشت او آگاه بود که امام حسین بیعت نخواهد کرد، سپاهیان بیشتری را به کربلا فرستاد. ابن‌زیاد #مبالغ هنگفتی به رؤسا و اشراف داد تا برای پیوستن به سپاه عمربن‌سعد و کمک به او آماده باشند. بدین ترتیب، لشکر کفر به طور کامل در روز ششم محرم در کربلا حاضر شد. 2⃣

🏴 🍀طی پنج روز از زمانی که امام حسین به کربلا آمد،تا روزی که لشکر عظیم کوفه به کربلا رسید،شیعیان کوفه بلاتکلیف مانده بودند، بی‌آن‌که قدرت تصمیم‌گیری متمرکز داشته باشند؛همان مشکلی که در زمان حضور مسلم‌بن‌عقیل در کوفه نیز داشتند. از سویی #ترس از شمشیر عبیدالله نیز آنان را خانه نشین کرده بود تا هم جان خود را در امان دارند و هم مجبور نشوند در سپاه کوفه حاضر شوند و در برابر امام حسین بایستند. شمار زیادی از کسانی که در شرایط عادی می توانستند در سپاه امام باشند، به‌اجبار در سپاه کوفه حاضر شدند. اینان بر آن بودند تا از این سپاه فاصله گرفته، بگریزند.به همین دلیل، گاه یک فرمانده با هزار نفر اعزام می‌شد، اما تنها با سیصد چهارصد نفر یا کمتر از آن به کربلا می رسید. 🍀یکی از کسانی که در روزهای آخر به امام پیوست، #عبدالله بن عمیر کلبی بود که پیش‌تر در جبهه‌های جنگ با کفار حضور داشت. #حبیب ابن مظاهر از شیعیان برجسته کوفه، در همین ایام به امام حسین پیوست. او کوشید تا شماری از طایفه بنی‌اسد را که آن نزدیکی بودند، به امام حسین ملحق سازد. وی آنان را راضی کرد،اما سپاه ابن‌زیاد مانع شد. نمونه دیگر، #مسلم بن عوسجه بود که از شیعیان مقیم کوفه به شمار می‌رفت.دراین‌میان حتی شماری از آنان با سپاه کوفه به کربلا آمدند و در آن‌جا به امام حسین پیوستند. از آن جمله #عمار بن ابی سلامه دالانی است که کوشید تا در نخیله عبیدالله را ترور کند،اما نتوانست. پس از آن به سرعت گریخت و در راه با سپاه زحربن قیس که به کربلا می‌رفت،روبرو شد. وی در آن‌جا با رشادت جنگید و در حال جنگ به کربلا رفت و به امام حسین پیوست. 3⃣ 📗گزیده حیات سیاسی و فکری امامان شیعه،رسول جعفریان

📹 ببینید| ماجرای شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام به روایت امام خامنه ای ✅هر وقت که دل امام حسین (ع) براى پیامبر(ص) تنگ مى‌شد، به حضرت علی اکبر(ع) نگاه مى‌کرد.

#کشتی_نجات 📚فروغ شهادت مرحوم آیت الله سعادت‌پرور را بخوانید، مخصوصا کلمات و سخنان امام، اصحاب و اهل بیت ایشان را. روی جملات خیلی دقت کنید چون #نکات_تربیتی_و_توحیدی خیلی خوبی دارد. 🍃کلام زهیر را بخوانید که فرمودند: من حاضرم برای شما اهل بیت، هزار بار تکه تکه شده و زنده شوم. 🔻از این‌ها زود رد نشوید، اینها #گنجینۀ بزرگی است، از جناب زهیر کمک بخواهید. 🔸چقدر انسان باید پاک باشد، آن هم با اینکه چند جلسه بیشتر خدمت حضرت نرفته است، در این مدت چنان #مسائل_معنوی برایش حل شده که زجر و شکنجه و قتل و از دنیا گذشتن برایش آسان می‌شود، آن هم نه برای آخرت و بهشت! صحبت آخرت نیست که مثلا بگوییم آنجا باقی است و اینجا فانی،نه! ❓اگر ما آنموقع بودیم، آیا حاضر بودیم که این دنیایی که باقی نیست را، این دنیای فانی را با راحتی و خوشی و همۀ امکاناتش رها کنیم؟ ⁉️ این چه #معرفتی است؟ زهیر چه فهمیده؟ زهیر غیر از رضوان من‌الله‌اکبر، ملاقات الهی و ملاقات امام و خدمت امام بودن، چه چیزی را درک کرده؟ از لحاظ #روحی چه رشدی کرده؟ 🔹زهیر دوسه روز هم بیشتر در خدمت امام نبوده، اوائل سعی میکرد نزدیک امام نشود، خیمه‌اش را دور از خیمه امام میزد که نزدیک نشود! حضرت مدام طرف او میرفتند، معلوم میشود که پاک بوده، اگر اشتباهی در #تشخیص داشته و امام را هم نمی‌شناخته، اما آن تقوای اولیه را داشته. 🔸اگر انسان تقوای اولیه یعنی همانی که تشخیص میدهد گناه نکند و دنبال نفس و شیطان نرود را داشته باشد نتیجه این میشود که زهیر شود. 🍃خداوند کمک کند که ما هم اینطور شویم، گاهی ممکن است یک لحظه برای انسان این #حالات پیش بیاید ولی کافی نیست که انسان، پیش خدا بودن، پیش امام بودن و در خدمت امام بودن را ترجیح بدهد ولو به قیمت سختی و شکنجه و محروم ماندن از مادیات. 🔹خدا که در #حجاب نیست، ائمه که در حجاب نیستند، ما یک حجاب‌هایی درست کرده‌ایم! الان هم حضرت حضور دارند، الان هم همینکه انسان این ایام را می‌بیند، آسمان را می‌بیند، ممکن است در یک لحظه چنان پاک شده و انقلابی در درونش ایجاد شود که...! بله «سفینهُ الحسین أسرع». 🍃نشر مطالب، بلامانع است https://eitaa.com/daftaremarefat https://sapp.ir/bargiazdaftaremarefat

همین که گریه میکنم برام بسه.... •|سیـدرضانریمانی #محرم #امام_حسین #ما_ملت_امام_حسينيم

⭕️ وداع عجیب پدر با پسر من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود . برای تجسم روضه ی آقا علی اکبر(ع) وداع شهید مدافع حرم حسین حریری رو با پدر ببینید. #الحسین_یجمعنا #Hussain 👤 mahdi🏴

🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 🥀خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀فصل دوازدهم قسمت صد و سی و پنج اسم رمز 🥀در یک شب گرم تابستانی سال ۱۳۵۰ دچار احساس دلتنگی شدم و علتی هم برای آن نمی یافتم به خدا پناه جستم و به مطالعه روی آوردم اما ناگهان برق قطع شد .در آن سال‌ها بیشتر روزها این وضعیت پیش می آمد غم در غم افزود و غم ها روی سینه ام سنگینی کرد 🥀 خواستم از خانه بیرون بروم اما دیدم میلی به بیرون رفتن ندارم در خانه چراغی آماده نبود تا بی برقی را جبران کند راستی در این تاریکی چه باید می کردم ؟درهمان حال ناگهان در خانه را زدند بنابراین عادت بدون آنکه بپرسم چه کسی در میزند شخصاً رفتم تا در را باز کنم دیدم یکی از دوستان تهرانی من است به خاطر این دیدار به موقع از ته دل شاد شدم از او با خوشحالی استقبال کردم اما دیدم او در مقابل خوشحال نیست 🥀توجهی نکردم و از او خواستم داخل بیاید متوجه شدم که دوستم در یک حرکت ناگهانی دستش را در جیبش برد و چیزی از آن بیرون آورد این حرکت کلمه رمز میان من و یک سازمان مبارزاتی مسلحانه مخفی بود که من با رئیس و یکی از اعضای آن در تماس بودم نشریه ها و بیانیه هایی را که آن سازمان منتشر می کرد پیش از توزیع میدیدم تا از درستی جهت گیری ها و گرایش های آن اطمینان یابم. ادامه دارد.... @Misaagh_Amin

ابوالفضل من علمدار من امیدم به دست توعه پهلوون یادت باشه کار به هر جا رسید تا آخر کنارحسینم بمون @Misaagh_Amin