آخ حسین جان💔

ای اهل حرم سیر ببینید پدر راااا:))

خیمه گاه بزم عشاق خدا در دشت خون تا ابد برپاست، بسم الله الرحمن الرحیم:)))

آقااین بیتُ که خوندم...

یه عرض حاجتی دارم .. 

 آقا اربعین یادت نره مارو .💔💔

یادت نره نوکرت دل تنگته:)💔

آقا ما دیگه طاقت دوری نداریم آقا:)))

. آقا دستت همیشه روی سرِ ما پیاده هاست، این اربعین به لطف خدا کربلایی ام....💔

حسین جان💔

فردا روزی کاروان میرسه کربلا...

همین که میرسن به کربلا آقا میفرماین یکی که راهو بلده بیاد بگه اینجا کجاست

یکی از پیرمردا میاد میگه اقا اینجا کربلاست..

اقا میفرماین همینجاست... کرب و بلا...میعاد گاه وصال ما همین جاست:)))) خیمه ها رو برپا کنین... زنها و بچه ها رو پیاده کنید...

کربلا کربلا شهر دل پر بلا سلام برتو💔:)

همه پیاده شدن... بی بی زینب مونده بود که پیاده بشن... اقا فرمودن همه محرما دورش جمع بشید نامخرمی این دور و بر نباشه... یکی زانو خم کرد برا بی بی.. یکی....:)

اما اقا نبودی ببینیی😭

نبودی ببینی خواهرتو با دستای بسته میبردن...

در ملع عام ناموستونو میبردن:))))

امون ای دل امون ای دل امون از غریبی💔

اقا داشتن به تک تک خیمه ها سر میزدن... به همه خیمه ها رفتن.. رفتن خیمه بی بی زینب،دیدن بی بی نیست رفتن دنبالشون...

رفتن دیدن بی بی نشستن پشت خیمه رو خاکا زانوشونو بغل گرفتن:)))))

ارباب رفتن جویای احوال بی بی شدن... چرا اینجا نشستی خواهرم؟:)

بی بی فرمودن اینجا کجاست حسین جان؟:))) از وقتی که پامو رو خاکش گذاشتم بند دلم پاره شد:))))💔

آقا فرمود پس بذار برات بگم....

با پدرم علی (ع) و برادرم حسن(ع) داشتیم از صفین برمی‌گشتیم... رسیدیم به اینجا... کمی توقف کردیم که استراحت کنیم... پدرم سرش روی پای حسن(ع) بود... یه دفعه دیدم اشک در چشمانش جمع شدن... دلیلشو جویا شدم..

وای از کربلا:))))

مولا فرمود اینجا همون جاییه که محاسنت به خون آغشته میشه...:))) اینجا کرب و بلاست....:))))

از اینجا به بعد وصف حال بی بی رو با این مداحی بشنوید:)))

اللّٰھم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج