⌟ به نام او...🌿 ⌞
گریه امونمو بریده بود!
دیگه توان دوییدن نداشتم
نگاهم به چشماش بود...
چشمای رنگ شبش ک این بار بجای عشق توشون رو سردی و بی حسی پر کرده بود
با این چشاش نمیدید سوختن منو تو آتیش عشقش؟
نمیدید شده همهی زندگیم؟
نمیدید داره زندگیمو ازم میگیره؟
با اخرین جونی که تو تنم بود... اسمشو با تمام وجود جیغ کشیدم
....
ادامه رمان در کانال زیر...
روزی² الی ³ بار پارت میزاره زود عضو شو بقیه رمان بیبیننن🖤🕊
پی دی اف رمان هم میزاره🙂🍂
#رَهـاییــے
https://eitaa.com/joinchat/2422538400C700f32b9e5