ازش پرسیدم : "دوست دارے روی قبرت چی بنویسن؟"
کمے فکر کرد و گفت:
" آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟🍃
دیوانه کنے هر دو جهانش بخشے...
دیوانه ے تو هر دو جهان را چه کند؟! :)🖐🏻♥️"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی دوست شهید
در نهایت هم همین شعر روی
مزارشون نوشته شد💔✨
♡اینجا بیـتالزهــراست(:♡↯
@Misaghezuhoor
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روزےکهبابابهشهادترسیدچندسالتبود؟!
-شیشسالمبود...🙂💔👌
برادرتچندسالشبود؟!
-شیشماهشبود...🙃💔
دلتبراےباباتنگنمیشه؟
احساسدلتنگےاذیتتنمیکنهتواینسالها؟
-مگہمیشهاذیتنکنه؟!💔
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهیدانه
ـ ـ ـ ـــــــــ‹❁›ــــــــ ـ ـ ـ
🌱🌸
عاشق به جز نگار تماشا نمی كند
پس اعتنا به مردم دنيا نمی كند
#شهید_مصطفی_صدرزاده✨
#شهیدانه🌹
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
♡اینجا بیـتالزهــراست(:♡↯
@Misaghezuhoor
#شهیدانه
سخنانِمقاممعظمِ
رَهبریراحَتماگۅشکنید،
قلبِشمارابیدارمےکندو
راهِدرسترانِشانتاݧمےدهد..
#شهید_مصطفی_صدرزاده
♡اینجا بیـتالزهــراست(:♡↯
@Misaghezuhoor
❤️بسم رب الشهداء و الصدیقین❤️
🌹« و أفوض أمري إلى الله إن الله بصير بالعباد »🌹
معرفی مختصری از مدافع حرم
🌹#شهید_مصطفی_صدرزاده🌹
فرمانده ی دلاور گردان خط شکن عمار لشکر فاطمیون
با نام جهادی #سید_ابراهیم
🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂
تاریخ تولد: نوزدهم شهریور ماه 1365
محل تولد: شوشتر
وضعیت تاهل: متاهل
فرزندان نازنین به نام #فاطمه خانم 7 ساله و #محمد_علی 6 ماهه
🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂
📖 یک برگ از خاطرات دفتر زندگی ❤️#آقا_مصطفی 🌹
روزي كه #محمد_علي متولد شد، #آقا_مصطفي براي چندمين بار مجروح و در همان بيمارستان بستري شده بود. سيد ابراهيم با #شوخ_طبعي هميشگي خود و برای فرار از نگاه پرستاران كه نگران سلامت ايشان بودند و با پهلويي تير خورده نزديك هفت طبقه به سمت طبقات بالای بیمارستان قدم بر داشت. تا #محبت هميشگي خود را نثار #همسرش كند. ❤️
🌹و #شهيد قريب به هشت بار در راه دفاع از حريم اهل بيت با مجروحيت جسمش ،حريم حضرت زينب را #علمدار بود...
🌹 شهادت در تاریخ : ظهر جمعه روز تاسوعا مصادف با آبان ماه 1394
🌹محل شهادت: شهر حلب واقع در سوریه
🌹مزار شریف شهید: گلزار شهدای بهشت رضوان کهنز ( #شهریار )
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🔴 شهید مورد علاقه : #شهید_ابراهیم_هادی
🍂🍂🍂🍂🍂
🌹❤️ #شهید_صدرزاده و یک دنیا معرفت ❤️🌹
و اما چقدر از تو نوشتن #سخت است كه سرمشق از انوار الهي #معصومين داشتي.. ..شجاعت بي حد تو درس گرفته از علمداري بود كه تو فدايي #زينبش شدي. وجودت مملو از عشق و احترام به پدر عزيز و مادر مهربانت، اخلاص عجيبت در كارها و رفتار زبانزد همگان بود و در نهایت همه ي وجودت را براي #عمه_جانِ_سادات "خرج يك كاشي حرم بي بي كردي " اي #شهيد...
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🔴🔴🔴 #سيره و مرام او ...
از نگاه همرزم #شهيد: یکی از مشخصات بارز شهید تاکید بر #نماز_اول وقت بود، و مادر: تو را #ولايي معرفي كرد آنچنان كه همه ميدانستند و #خط_قرمز تو رهبر و آقاي توست...پس اين تو بودي كه مردانه جلوي فتنه گران 88 حضور داشتي و حريم ولايت و كشور را جانانه مدافع بودي...و #اخلاص در عمل را عامل به حرف #شهيد_همت هستي كه در مرام به مانندش بودي
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
⬅️ روايتي از خواب #مادر_بزرگ شهيد ...
در منزل تنها و در اتاقم حضور داشتم، مصطفی با #لبانی_خندان و سرشار از خوشحالي و با تعداد زيادي #سربند_رنگی نوشته شده، به پيش من آمد. همه سربندها روي شانه او بودن انگار که می خواست به همه، سربند اهدا كند
😔😔😔😔😔😔😔😔😔
دو بیتی که بر لبانش جاری بود
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند ..... فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی ........ دیوانه که شد هر دو جهان را چه کند
#توصیه_شهید 🌱
آدم باید هیݘ بشہ تا بہ خدا برسہ...✨
توے شعرِ یہ توپ دارم قلقلیه ے خودمون هم میگہ
"اوݪ توپ زمین میخوره بعد میره آسمون!"🕊
ما هم باید مثل توپ باشیم🍃
اوݪ باید پیش خدا زمین بخوریم تا بتونیم بریم آسمون پیش خودش!♥️🙃
#خاطره_شهید ❣
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#خاطره_شهید ♥️🎙
یکی از ویژگی های مصطفے این بود که، همین طوری حرف کسے را قبول نمی کرد...
مگر اینکه در موردش تحقیق و بحث می کرد!🖐🏻
خیلی باحوصله چه با بزرگترها و یا کوچیکترها رفتار می کرد.✨
رعایت ادب را هیچ وقت فراموش نمی کرد...
حواسش بود که خدایی نکرده دل کسی را نشکند،🍃
اگراحساس می کرد کسے از او رنجیده خاطر شده، تا ازدلش در نمی آورد آرام و قرار نمی گرفت...
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#خاطره_شهید ♥️🎙
مدتی در هتل المپیک مشغول شد...
موقع امتحانات اگر فرصت داشت می آمد پیش من وگرنه من میرفتم پیش او...
با وجود پشتوانه ای مقل دایے اش ، او را پله ای براے پیشرفت و کارش نمیدانست🖇
گاهی فقط درباره ی کار با او مشورت مےکرد...
اوایل یکے دو بار که رفتم آنجا نمیدانستم جریان از چه قرار است ، گفتم :
"اگه بخوای یه موقعیت کاری بهتر برات جور میکنم که از اینجا بیاے بیرون!"
گفت : " اینجا براے دایےمه... بابامم همین جا مشغوله ، عمومم اینجا رفت و آمد داره.
خودشون میخواستن برام یه کار بهتر درست کنن اما اگه من قبول میکردم ،
باید یه نفر که کار کشته تر و باسابقه تر از من بود ، جایے که حقش نبود مشغول میشد...💯"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#خاطره_شهید 🎙🌿
یکی از خاطرات جالب مصطفے زلزله ی بم بود که یکے از جاهاے ناشناخته ی مصطفاست...✨
مصطفے سه روز، زمان زلزلهی بم، رفت بم.
از اونجا که اومد توی ۱۲ متری کهنز، واسه بمیها پول جمع کرد.
یک بار بهم گفت جشن عاطفههاست! بیا بریم پول جمع کنیم🖐🏻
من گفتم: "مصطفے ولش کن!" ولی گفت: "بیا بریم😉"
ماه رمضان بود، رفتیم وسط ۱۲متری یه بوق گذاشتیم، با زبون روزه کلی داد و فریاد کردیم.📢
کلے هم پول جمع شد...
دیگه اون شد برامون عرف!
هر ۶ ماه یک بار این کار رو انجام میدادیم برای فقیرا🍃
جشن عاطفه هاے ما با کل ایران فرق میکرد!💯
مصطفے اصلا خجالت نمیکشید...
اون حدیثے که میگن آدم نباید یه جاهایی حیا کنه رو واقعا داشت🌸
با هم میرفتیم نماز جمعه...
یه بار داشتیم برای نماز جمعه پول جمع میکردیم، ما چون واسه مسجد خودمون پول جمع میکردیم بلد بودیم، اما یکی دوتا از بچه ها بلد نبودن.
مصطفے رفت بهشون گفت: "اینجوری داد نمیزنن، اینجوری داد میزنن☝️🏻"
و شروع کرد چند دقیقهای داد و فریاد کردن و برای نماز جمعه پول جمع کرد🗳
این که مصطفے جرات داشت این کار رو بکنه خیلی مهمه. شاید من اگر بودم این کار رو نمیکردم...
#شهید_مصطفے_صدرزاده