eitaa logo
میثاق
115 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
33 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽✍پیش بینی ها امید ها و نوید های بسیار عجیب از جنس وعده های ، در کلام 🔹چند سالیست ، که حضرت ، برخی رویدادها را به صورت پیش بینی به اطلاع عموم می رساند ، پیش بینی هایی که همه در حال اتفاق افتادن است و این بسیار عجیب است ودر عین حال نشانه !! 🔸در طول تاریخ تعیین مصادیق رویدادهای آتی ، فقط از لسان انبیا و خاص خداوند جاری می شد 🔹آنگاه که : نبی ع : خبر از وقوع طوفانی بزرگ را به مردم می داد ، چه کسی در آن زمان این اتفاق را باور می کرد ولی رخ داد... 🔸انگاه که : حضرت ع نوید شکست بت پرستان و نابودی نمرود بزرگ را می داد، چه کسی در آن زمان این اتفاق را باور می کرد ، ولی رخ داد... 🔹 آنگاه که : حضرت ع : نوید آزادی قوم یهود پس از ۶۰۰ سال اسارت از دست فرعونیان را می داد ، چه کسی در آن زمان این اتفاق را باور می کرد ، ولی رخ داد... 🔸آنگاه که : مکرم اسلام : نوید فتح کسری و رم را می داد،چه کسی در آن زمان این اتفاق را باور می کرد ، ولی رخ داد... 🔹 وآنگاه که : امام موسی ع : فرمودند : مردی از قم به پا خواهد خواست و طاغوت را سرنگون خواهد ساخت ، چه کسی در آن زمان این اتفاق را باور می کرد ، ولی رخ داد... 🔸و آنگاه که : امام ره : فرمودند : این انقلاب پیروز خواهد شد و شاه خواهد رفت ، چه کسی در آن زمان این اتفاق را باور می کرد ، ولی رخ داد... 🔹آنگاه که : حضرت امام : همچون امام خمینی فرمودند : آمریکا هیچ غلطی نخواهد کرد ، وبعد از انهمه هیاهوی حمله نظامی به ایران توسط امریکا در ۲۰ سال گذشته ، همه دیدند هیچ غلطی نتوانست بکند . چه کسی در آن زمان این اتفاق را باور می کرد ، ولی رخ داد... 🔸آنگاه که : به سید حسن نصرالله فرمودند : در مقابل اسراییل پیروز خواهید شد اگر استقامت کنید ، به اذن الله و این امر محقق شد ودر ۳ جنگ متوالی اسراییل شکست خورد ، چه کسی در آن زمان این اتفاق را باور می کرد ، ولی رخ داد... 🔹آنگاه که فرمودند : سوریه و عراق سقوط نخواهد کرد و داعش شکست می خورد وبشار اسد نیز خواهد ماند واکنون پس از چند سال همه دیدیم که شد ، چه کسی در آن زمان این اتفاق را باور می کرد ، ولی رخ داد... 🔸آنگاه که فرمودند : ما پیشرفت در همه ابعاد خواهیم کرد و شد ،ساخت ماهواره ، رادار ها ، موشک ها ، پهباد ها ، هسته ای ، علوم گوناگون که در رتبه بالای دنیا هستیم و... ...چه کسی در آن زمان این اتفاق را باور می کرد ، ولی رخ داد... 🔹آنگاه که : خطاب به عربستان در حمله به یمن فرمودند : شما یقینا در مقابل مجاهدان یمنی شکست خواهید خورد وحال پس از چند سال تجاوزگری عربستان ، همه فضاحت شکست ارتش عربستان و ائتلافش را مشاهده می نمایند . چه کسی در آن زمان این اتفاق را باور می کرد ، ولی رخ داد... 🔸و اما : درحال حاضر امام برای آینده ایران و منطقه نیز پیش بینی هایی را علنا اظهار فرموده اند : ایشان فرمودند : تا ۲۵ سال آینده را نخواهد دید . در مقابل ایران به زانو در خواهد امد . به دست مجاهدان راه خدا خواهد افتاد . قله های عظیم دنیا را فتح خواهد کرد 🔹وعده ها وعده های عجیبی است ، وبسیار بزرگ ،وعده ها از جنس پیش بینی تحلیل گران استراتژیک نیست ، وعده ها از جنس وعده های است ، و از آینده خبر می دهد ، از آینده ای با عظمت و بزرگ برای ما ایرانیان و ملتهای مسلمان !! 🔸باور کنیم وعده های الهی را ، که از لسان این خارج می شود . امام خامنه ای از اولیابزرگ خداست . هیچ خدعه و نیرنگی قادر نیست که به صورت این ذخیره عظیم الهی بر روی زمین ، چنگ زند . تمامی دستها و چنگهای شیطان و شیطانکها در مقابل او ، مختوم به شکست است ، به اذن الهی ... 🔹لذا آماده باشیم که ان شاء الله رستاخیز ی بزرگ در حال وقوع است که این دارد . یکی به یکی آنها را به ما می گوید و وعده می دهد . باور کنیم به یاری خداوند . خبری در راه است . والعاقبه للمتقین @Misaq_h7
شهید ابراهیم هادی دوست امام زمان عج بود ... 🌿ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود ؛ پرسیدم چیزی شده ؟ گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشا الله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. 🌹تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده... هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد ... و نیمه های شب برگشت ؛ آنهم خوشحال و سرحال ...! مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر ... سریع بیا، ما شاالله زنده است! 🌿بچه ها خوشحال شدند ... مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب... ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر ... رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آنهم نزدیک سنگر عراقی ها ... اما وقتی رفتم انجا نبود ... کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن!!! 🌹بعد ها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم... عراقی هاهم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم ... زیر لب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی 🌿هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیماونورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد ... و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمی کردم. 🌹آن آقا کلی با من صحبت کرد؛بعد فرمودند کسی میآید و شما را نجات می دهد. او دوست ماست! 🌿لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد ؛خوشابه حالش... 📚منبع:کتاب سلام بر ابراهیم