امسال علاوه بر من، یه دخترِ دیگه هم تو خونمون داریم؛
که برای اون بیشتر از خودم ذوق دارم.
خیلی حس خوبیه که تو خونمون به جز من، به خواهرمم تبریک میگن(:
امسال اولین سالیه که تو خونمون جشنِ #روز_دختر برا دونفره❤️
الحمدلله علی هذه النعمه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوس نداشتم روز عید این ویدئو رو بذارم،
پس صبر کردم ازش بگذره ..
#روز_دختر ، به دخترِ پدری که پدرِ بندههای خداست، هزاران بار تبریک ..
ای کاش قسمتم باشه یه روز روز دختر رو تو حرمتون جشن بگیرم خانوم سهساله❤️🩹
✍🏻 خانومعکاس
|خانومعکاس📷|
دوس نداشتم روز عید این ویدئو رو بذارم، پس صبر کردم ازش بگذره .. #روز_دختر ، به دخترِ پدری که پدرِ ب
Najm Al Sagheb - Nazanin Roghaye.mp3
10.01M
من دختر شاهم و دنیا واسه بابای منه :))
|خانومعکاس📷|
|❤️🩹|
ماهرمضون مشهد که بودیم،
سحرا میرفتم حرم..
تفتیش..
خلوتترین حالتِ ممکن..
خادم شروع کرد به گشتنِ کیفم.
ازم خواست کیفپولم رو باز کنم.
کارت اتوبوسمو دید و با چشمایی که سعی داشت اشکشو نگه داره پرسید:
[ از قم اومدی؟ ]
سرتکون دادم که بله..
دستی به چشماش کشید و گفت:
[ من تا حالا هیچوقت قم نرفتم.. ]
لبخند زدم..
لبخندِ پر از بغض.
نمیدونستم چی بگم که بتونم دلِ تنگشو آروم کنم.
فقط گفتم: [ انشاءالله تشریف میارین.. قدمتون رو چشمامون.. ]
لبخند زد.
لبخندِ پر از مهربونی.
دست چپشو کرد تو جیبش و یچیزی دراورد.
با دستِ راستش دستمو گرفت و یه تسبیح توش گذاشت.
دستاش گرم بود.. خیلی..
نگاهم کرد و گفت:
[ این برایِ تو
ببرش قم
هرموقع باهاش صلوات فرستادی دعا کن منم حرمِ خانومو ببینم.
حتی واسه یکبار قبل از مرگم. ]
گریم گرفت.
تسبیحِ قشنگمو بوسیدم و رویِ قلبم فشار دادم.
اشکایِ خادمِ مهربون رو تو یه اتاق از قلبم جا دادم، تا برایِ خواهرِ امامرضا ببرم..
تسبیح رو نگاه کردم.
روش یه کاغذ زده بود.
[نذرِ فرج]
حالا با تسبیحی که بهم هدیه داده بود اومدم حرمِ خانوم.
براش دعا کردم، خیلی...
کاش یکروزی میزبانِ خادم مهربون باشم...
✍🏻 خانومعکاس
|خانومعکاس📷|
_
همسايه سايه ات به سرم مستدام باد
لطفت هميشه زخم مرا التيام داد
وقتي انيس لحظه ي تنهايي ام توئي
تنها دليل اينکه من اينجايي ام توئي
هر شب دلم قدم به قدم ميکشد مرا
بي اختيار سمت حرم ميکشد مرا
با شور شهر فاصله دارم کنار تو
احساس وصل ميکند آدم کنار تو
حالي نگفتني به دلم دست ميدهد
در هر نماز مسجد اعظم کنار تو
با زمزم نگاه دمادم هزار شمع
روشن کننند هاجر و مريم کنار تو
تا آسمان خويش مرا با خودت ببر
از آفتاب رد شده شبنم کنار تو
در اين حريم، سينه زدن چيز ديگريست
خونين تر است ماه محرم کنار تو
مادر کنار صحن شما تربيت شديم
داريم افتخار که همشهري ات شديم
ما با تو در پناه تو آرام مي شويم
وقتي که با ملائکه همگام مي شويم
بانو! تمام کشور ما خاک زير پات
مردان شهر نوکرو زنها کنيز هات
زيبا ترين خاطره هامان نگفتني ست
تصوير صحن خلوت و باران نگفتني ست
باران ميان مرمر آيينه ديدنيست
اين صحنه در برابر آيينه ديدنيست
مرغ خيال سمت حريمت پريده است
يعني به اوج عشق همين جا رسيده است
خوشبخت قوم طايفه، ما مردم قميم
جاروکشان خواهر خورشيد هشتميم
اعجاز اين ضريح که همواره بي حد است
چيزي شبيه پنجره فولاد مشهد است
من روي حرف هاي خود اصرار ميکنم
در مثنوي و در غزل اقرار ميکنم
ما در کنار دختر موسي نشسته ايم
عمريست محو او به تماشا نشسته ايم
اينجا کوير داغ و نمک زار شور نيست
ما روبروي پهنه ي دريا نشسته ايم
قم سالهاست با نفسش زنده مانده است
باور کنيد پيش مسيحا نشسته ايم
بوي مدينه مي وزد از شهر ما،بيا
ما در جوار حضرت زهرا نشسته ايم
از ما به جز بدي که نديدي ببخشمان
از دست ما چه ها که کشيدي ببخشمان
من هم دليل حسرت افلاک مي شوم
روزي که زير پاي شما خاک مي شوم...
|خانومعکاس📷|
یه گوجه خوشمزه داریم اینجا 🙃😂
امروز صبح با صدای انیمیشن دیدنِ برادران گرامی بیدار شده، درست نخوابیده
الان که بیحوصلهس انگار خونمون بیروحه 🥲
|خانومعکاس📷|
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
برات تعریف میکنم این روزا چقدر سخت گذشت ...
آقا جان...
برگرد که بر بهارمان میخندند...
یک عده به حالِ زارمان میخندند...
آنقدر نبودنت به طول انجامید!
دارند به انتظارمان میخندند 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه درس میخونن، منم همینطور:
|خانومعکاس📷|
همه درس میخونن، منم همینطور:
یه قسمتی از مریضی که خیلی آزارم میده، بغل نکردن خواهرمه
دیروز از دکتر برگشته بودیم اومده بود جلو درِ اتاق بالا پایین میپرید من بغلش کنم هی بهم ذوق میکرد بچم🥺💔
انقدر دلم براش تنننگ شده که حد نداره
دوس دارم سفت بغلش کنم فشارش بدم
یه عالمه بوسش کنم🥲
|خانومعکاس📷|
تو در جنگلهای ورزقان ، در نقطه
صفر مرزی چه کار میکنی مرد ؟
صندلی نهاد ریاست جمهوری خار
داشت که پشت آن ننشستی تا این
شب عیدی ، پیام تبریک برای این
و آن ارسال کنی ؟ میخواستی
مثلا بگویی مردمی هستی ؟
خب سوار تویوتا لندکروز ضدگلوله
میشدی و چند نفر آدم را پیدا
میکردی و از بینشان ردی میشدی
و صدای شاتر دوربینها و تمام .
به جهنم که پیرمرد روستای دیزج
ملک از زمان رضاخان تا الان ، یک
فرماندار را از هم نزدیک ندیده .
به جهنم که روستای کهنهلو به
ورزقان یک جاده درست و حسابی ندارد
به جهنم که روستای کیغول یه
درمانگاه ندارد و همین ماه پیش
یک زن جوان ، قبل از اینکه به
زایشگاه شهرستان برسد ،
بچهاش سقط شد .
اقلا یک جای نزدیک با دسترسی
هموار میرفتی سید ! عدل رفتی
سراغ نقطهای که کل مملکت بسیج
شدهاند برای پیدا کردنت ؟
انصافت را شکر . .
میگویند آنجا باران گرفته .
زیر باران دعا مستجاب است ،
دعا کن برای خودت ، دعا کن برای ما .
پیرمرد روستای کهنهلو را که یادت
نرفته ؟ همان که هنوز یک فرماندار
را هم از نزدیک ندیده ؟ دعا کن سید ؛
شب عید است . .
حس میکنم کمیم
خدایا میشه زیادمون کنی
یه کاری بکن
وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ ...
خدا تو قططططعا شنوای دانایی ...
خیلی از خودم خجالت میکشم که فقط موقع بلا یادت میفتم ...
اما خدایا مثلا ما هم عاشق ... ما هم بازی ...
بخاطر منِ روسیاه نه
بخاطرِ رهبرمون
بخاطرِ کشورمون
بخاطرِ مردممون
بخاطرِ اینکه دشمن شاد نشیم ...
مگه نه که خودت گفتی : لاتحزن، ان الله معنا ...
ما چشمِ امیدمون به خودته ...