841.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه نفس عمیق بکش امروز رو پرانرژی شروع کن🌹🤩😍
سلاااااااااااااااام
#سلام_صبح_بخیر
کانال میوه دل من:👇
╭┅──——🌸————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──——🌸————┅╯
شعر داستانی و کودکانه پیامبر اکرم(ص) و مرد یهودی ...
« تشتِ خاکستر »
هر روز که پیغمبر
همراهِ یارانَش
از کوچه رَد می شد
با روی خندانَش
مَردی یهودی با
صد کینه در جانَش
از پُشتِ بامِ خود
با قَصدِ آزارَش
روی سَرَش میریخت
خاکسترِ آتش
پیغمبر اما بود
در فکرِ هَمسایَش
چیزی نمیگفت او
این بود از ایمانَش
یک روز که پیغمبر
همراهِ اَصحابَش
رد می شد از کوچه
آمد یِهو یادَش
مَردِ یهودی نیست
بالا روی بامَش
پُرسید و جویا شد
از حال و احوالَش
گفتند به پیغمبر
بد گشته احوالَش
خوابیده در بستر
با دردِ بسیارَش
آقا همان لحظه
رفتند به دیدارَش
حالش رو پُرسیدند
از درد و درمانَش
مَردِ یهودی شد
شرمنده از کارَش
شرمنده از کار و
از طَرزِ رفتارَش
با دیدنِ لُطفِ
پیغمبر و کارَش
شد او مسلمان از
اخلاقِ زیبایَش
شد عاشقِ اسلام
اسلام و آدابَش
شاعر : علیرضا قاسمی
#شعر_کودک_و_نوجوان
#شعر_کودکانه_پیامبر_اکرم_و_مرد_یهودی
#شعر_کودکانه_پیامبر_اکرم_و_ظرف_خاکستر
#رحلت_پیامبر_اکرم
#پیامبر_رحمت
کانال میوه دل من:👇
╭┅──——🌸————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──——🌸————┅╯
#قصه_کودکانه
🎁🐍فقط یک جعبه🐍🎁
یک جعبه، وسط جاده افتاده بود.
روباهی از راه رسید. روباه که همیشه گرسنه بود، جعبه را بو کرد و گفت: «چه جعبه ی بزرگی! حتماً توی آن یک مرغ چاق و چله هست!» و سعی کرد جعبه را باز کند.
کمی بعد، مار از راه رسید. مار، همیشه دنبال چیزهای عجیب و غریب می گشت. برای همین، دور جعبه حلقه زد و گفت: «چه جعبه ی شگفت انگیزی... حتماً توی آن یک چیز عجیب هست!» و سعی کرد، جعبه را از چنگ روباه در آورد.
کلاغ از راه رسید. کلاغ که همیشه به فکر کش رفتن بود، گفت: «چه جعبه ی خوش بویی... حتماً توی آن یک صابون عطر دار هست!» و سعی کرد، با منقارش آن را بردارد.
همان موقع، مارمولک از راه رسید. مارمولک حرفی نزد. فقط ایستاد و به روباه و مار و کلاغ نگاه کرد. هر کدام از آن ها سعی می کرد، جعبه را به طرف خودش بکشد. مارمولک خنده اش گرفت. پرسید: «دعوا سر چیه!؟» روباه گفت: «سر یک مرغ چاق و چله!»
مار گفت: «سر یک چیز شگفت انگیز!» کلاغ گفت: «سر یک صابون خوش بو!»
مارمولک خندید. گفت: «اما این فقط یک جعبه ست ... شاید هم خالی باشد!»
روباه و مار و کلاغ یک صدا گفتند: «نه... نه... این طوری نیست... تو اشتباه می کنی!»
و دوباره به جان هم افتادند.
مارمولک از درختی بالا رفت و به آن ها نگاه کرد. یک دفعه، سر و کله ی یک ماشین از ته جاده، پیدا شد. روباه پرید توی سبزه ها. مار خزید توی سوراخ و کلاغ بال زد و رفت بالا.
ماشین از روی جعبه رد شد و آن را له کرد. توی جعبه هیچ چیز نبود. روباه و مار و کلاغ برگشتند وسط جاده. به جعبه خیره شدند.
سه تایی با هم گفتند: «این که فقط یک جعبه خالی بود... بی خودی با هم دعوا کردیم!»
و با لب و لوچه ی آویزان از آن جا دور شدند.
مارمولک خندید و با خیال راحت روی شاخه خوابید.
#قصه_متنی
کانال میوه دل من:👇
╭┅──——🌸————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──——🌸————┅╯
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلاه خود بسازیم
کلاه جنگی
#کاردستی_مناسبتی
کانال میوه دل من:👇
╭┅──——🌸————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──——🌸————┅╯
11.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جوجه تیغی بسازیم 😍
#کاردستی
کانال میوه دل من:👇
╭┅──——🌸————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──——🌸————┅╯
شکل های مشخص شده در بالای صفحه را پیدا کن و رنگ بزن 🎨
#کاربرگ
کانال میوه دل من:👇
╭┅──——🌸————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──——🌸————┅╯
1.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هم دلبندت با انواع خطوط آشنا میشه هم ماهیچه های دستش قوی میشه و هم.....
#سرگرمی
کانال میوه دل من:👇
╭┅──——🌸————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──——🌸————┅╯
بچه های گلم ، سلام ؛
رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) رو به همه ی شما عزیزان دلم ، تسلیت عرض میکنم ...
التماس دعا 🤲
کانال میوه دل من:👇
╭┅──——🌸————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──——🌸————┅╯
شعر کودکانه شهادت امام حسن مجتبی(ع)
بعد از امامْ علی شد
امامِ دومِ ما
از جانبِ خداوند
به لطفِ حق تعالی
نامِ قشنگِ او بود
امامْ حسنِ مجتبی (ع)
بخشنده بود و خوشرو
در این صفت بی هَمتا
او عاشقِ خدا بود
خدای خوب و یِکتا
شهید شد او به دستِ
یه همسرِ بی وَفا
که ریخته بود کمی زَهر
تو ظرفِ شیرِ آقا
امامْ حسن(ع) نداره
ضَریح و صَحن و سَرا
نداره سَقّاخونه
یا گُنبدی از طلا
مزارِ او مدینه
بَقیعِ بینِ خاکا
یه قبرِ خاکی داره
خاکی ولی با صفا
امیدوارم یه روزی
بیاد که ما بچه ها
با همدیگه بسازیم
حرم برای آقا
شاعر : علیرضا قاسمی
#شعر_کودک_و_نوجوان
#شعر_کودکانه_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
کانال میوه دل من:👇
╭┅──——🌸————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──——🌸————┅╯