فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارسالی کاربر
امیر معین ۲سال و نیم از لرستان
🐈🐀 قول بده منو نخوری 🐀🐈
چند روز بود که پیشی، توی انبار، یک گوشهی گرم و نرم، چند تا بچه به دنیا آورده بود. بچه گربهها، خیلی کوچولو بودند و پیشی میترسید آنها را تنها بگذارد.
برای همین هم این چند روز، اصلاً از جایش تکان نخورده بود و خیلی خیلی گرسنه بود. وقتی، بچه گربهها حسابی شیر خوردند و سیر شدند و خوابیدند، پیشی تصمیم گرفت از انبار بیرون برود و چیزی برای خوردن پیدا کند. پیشی آرام از انبار بیرون آمد و به دنبال غذا، این طرف و آن طرف را بو کشید.
ناگهان بادی وزید و در انبار بسته شد. پیشی بیچاره ماند بیرون انبار و بچه گربههای کوچولو ماندند توی انبار. پیشی، هر چه میومیو کرد. هر چه پنچه به در کشید، در باز نشد که نشد. ناگهان، صدایی شنید. صدا از توی انبار بود. این صدای موشی بود که فریاد میزد: پیشی جان! اینقدر پنجه به در نکش! در باز نمیشود. پیشی با ناله گفت: بچه گربهها تنها هستند. اگر بیدار شوند؟! اگر شیر بخواهند؟! ای وای! من آنجا نیستم! موشی گفت: قول بده مرا نخوری، من هم کاری میکنم تا پیش بچههایت برگردی!
پیشی گفت: قول میدهم. قول میدهم. موشی از سوراخ در بیرون آمد و گفت: من میروم نزدیک پای خانم مزرعهدار. وقتی او جیغ کشید، تو دنبال من بیا. آن وقت او هم به دنبال تو میآید، یادت باشد مرا نخوری! کمی بعد، صدای جیغ خانم مزرعه دار بلند شد. پیشی به دنبال موشی دوید و خانم مزرعهدار با یک جارو به دنبال آنها دوید. موشی، از سوراخ در انبار، رفت تو. پیشی ماند پشت در و میومیو کرد. خانم مزرعهدار، در را باز کرد و همراه پیشی، رفت توی انبار. پیشی فوری رفت پیش بچه گربهها. خانم مزرعه دار با دیدن بچه گربهها، جارو را کنار گذاشت و پیشی را ناز کرد و گفت: وای! چه بچههای قشنگی داری! حتماً خیلی گرسنه هستی! صبر کن برایت غذا بیاورم! خانم مزرعه دار برای پیشی، آب و غذا آورد. او از دیدن بچه گربهها آنقدر خوشحال شده بود که موشی را فراموش کرده بود!
پیشی خوشحال بود چون سر قولش مونده بود و پیش بچه هاش بود.
موشی هم از اینکه تونست به پیشی کمک کنه خیلی خوشحال بود .🐭
حالا دیگه ، در انبار باز باز بود، پیشی سیر سیر بود و موشی هم رفت به سمت لونش.
حالا بچه های گلم ، یکم فک کنین که چه کارای خوبی از موشی و پیشی یاد گرفیتن؟؟😍
#قصه
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۲۵۱🔜
#شعر_كودكانه
کلاغه می گه قار و قار و قار
دستاتو بشور موقع ناهار
گنجیشکه میگه جیک و جیک و جیک
قهر نمی کنه بچه کوچیک
مرغه می خونه قدقداقدا
مهربون باشید ای کوچولوها
مرغابی میگه قاقاقاقاقا
چقدر قشنگه بازی شما
کفتره میگه بغ بغو بغو
کوچولوی من دروغه لولو
پیشیه میگه میو میو
دنبال توپت مثل من بدو
خروسه میگه قوقولی قوقو
صبح شده دیگه پاشو کوچولو
#شعر
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۲۵۲🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساختن یه بازی با ابزار ساده ولی مفید وجذاب😁
در عین سادگی به هوش فضایی و تجسم کودک هم کمک میشه و میتونه سازه های سه بعدی هم درست کنه.
#بازی
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۲۵۳🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی
تکنیک های فانتزی برای نقاشی با دست کودکان جهت افزایش خلاقیت
#نقاشی_با_دست
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۲۵۴🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارسالی کاربر
فاطمه زینب جان بهاری
۴ ساله ،کرج