✂️ برشی از یک کتاب
#انسان_مافوق_یا_مافوق_انسان
پدر ، مادر ، ولایتی که تو به آن معتقد بودی چه بود ؟ می گفتی این ولایت عبارت از محبت یک انسانی است به نام علی و خاندانش ؛ وقتی پرسیدم علی کیست ؟ آن چه می گفتی و زیاد به آن تکیه می کردی معجزات و کرامات علی بود . یعنی امور اختصاصی که برای ما « اقتدا و تبعیت » از او ممکن نیست ؛ حتی از شجاعت ها و جنگ ها و ذوالفقار دو سرش ، به جای دو دَم ، ذوالفقار هم که حالا نیست که از ما و از من و از تشیع دفاع کند ؛ می گفتی درِ خیبر را معجزه آسا کنده است ، خوب حالا که خیبری نیست ، حالا یهود فلسطین است نه یهود خیبر ! « این علی که شما وصفش می کنید همان رستم خودمان است که آرایش اسلامی اش کرده اید » این علیِ شما به درد صوفی ها یا پهلوان ها می خورد و سمبل زورخانه ها و خانقاه است . پدر ، مادر ، من « یک رهبر واقعی و حقیقی » می خواهم که یک انسان زمینی باشد از جنس من ، « اما یک انسان مافوق ؛ زیرا یک مافوق انسان به کار انسان نمی آید » پدر ، مادر ، کو مکتب علی ؟ جهان بینی علی ؟ خط منش علی ؟ آگاهی اندیشه و روح بی پایان علی ؟ شیعه باید با « دانش و تقوایش و با فداکاری و از خودگذشتگی اش » جهان را به مکتب و مذهب علی ترغیب و تحریض نماید، نه چنانکه شما هستید؛ که مردم را از تشیع بیزار می کند .
📚 پدر، مادر ما متهمیم، علی شریعتی، ص 73 الی 76
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm