🔴 5 روایت از 5 مقاومت که دشمن را ناکام کرد! 🔺سید؛ شاه کلید بقای جبهه مقاومت!
✍🏻 #علی_صالحی_زاده
1⃣ روایت اول: می خواست خود را قدرت اول و ژندارم منطقه جا بزند؛ فرمان را صادر کرد:سه روزه باید خوزستان را فتح کرد تا جمهوری اسلامی به زانو در آید! روز اول، هجوم آورد، پیشروی خود را برای روزهای آغازین خوب توصیف می کرد و سر خوش بود که خوابش در حال تعبیر شدن است. اما " سید" فرمان مقاومت را صادر کرد:" یک دزدى آمده است یک سنگى انداخته و فرار کرده، باید او را سرجایش بنشانیم" مرد و زن، پیر و جوان، با هر چه در دست داشتند به مقاومت بر خواستند! مقاومت 8 سال طول کشید اما نه خوزستان را توانست فتح کند و نه یکهفته ای خود را در تهران دید! آن خواب بر عکس تعبیر شد؛
2⃣ روایت دوم: قطعنامه رسماً از سوی ایران پذیرفته شده بود، جنگ تحمیلی 8 ساله رسماً 27 تیرماه به پایان خود رسید! که دیگر کسی حال دفاع و مقاومت را ندارد؛ جلسه ای بر پا کردند تا با یک عملیات ضربتی کار نظام را یک سره کنند! رجوی آن جلسه را با این جمله به پایان رساند:«جمع بندی نهایی در تهران!». وعده فتح سه روزه ایران را داد! اما هنوز روز اول را به سر نبرده بودند که با فرمان "سید" مردان این دیار بار دیگر بسیج شدند ، منافقین زبون تر از گذشته فرار را بر قرار ترجیح دادند! هنوز هم بعد از 40 سال از استقرار نظام اسلامی در رویا فتح ایران به سر می برنند و هر روز کاسه لیس یک دولت می شوند تا شاید رویای خود را به واقعیت تعبیر نمایند! ولی همیشه دست از پا درازتر می شوند!
3⃣ روایت سوم: خوشی پیروزی جنگ 6 روزه اعراب هنوز زیر زبانشان مزه می کند و با یاد آن ایام، آمده بودند تا ریشه حزب الله را سه روزه بخشکانند! با تمام توان هجوم آوردند؛ همه مانده بودند؛ که آخر این معرکه به پیروزی جبهه مقاومت ختم می شود یا نه؟! تردید سلاح دیگر دشمن است ، اما فرمانی از سوی " سید" رسید که معادله را برگرداند؛ او همه را به مقاومت توصیه کرد و وعده الهی را متذکر شد؛ نصرت از آن حزب الله است! آن سه روز، با 33 روز مقاومت حسینی نیروهای حزب الله لبنان مواجه شد؛ مقاومتی که ارتش تا دندان مسلح اسرائیل را برای همیشه به زانو در آورد و خانه عنکبوتی آنان را ویران کرد!
4⃣ روایت چهارم: وعده داده بودند که حکومت سوریه را کمتر از آنی ساقط می کنند! وعده چند روزه و چند ماهه دادند! همه بسیج شده بودند؛ سران استکبار و استعمار و ارتجاع و صهیونیست با هم بیعت کرده بودند تا کمر مقاومت را بشکنند! آنان خود را در هیبت و پوشش لشکری به نام "داعش" به میدان آوردند که قلمرو خود را در عراق و سوریه و حتی تا خراسان کشیدند؛ هجوم گسترده و بی امان داعش کرا خود را کرده بود همه از سقوط سوریه نگران بودند حتی رئیس جمهور سوریه امیدی به ماندن در سوریه نداشت؛ اما باز "سید" فرمان مقاومت را صادر کرد و وعده پیروزی داد! رویای ساقط شدن حکومت سوریه و شکستن محور مقاومت بیش از 5 سال به طول انجامید و امروز آنچه از داعش باقی ماند شیری بی یال و دُم است.
5⃣ روایت پنجم: یمن را زیر بلیط خود و حیاط خلوت آل سعود می دانستند؛ با همه توان نظامی و پولی وارد میدان شدند تا مانع قدرت گرفتن " انصارالله" شوند؛ همه تاسیسات زیربنایی را منهدم کردند، سخت ترین تحریم ها بر علیه ملت مقاوم یمن صورت دادند؛ از زمین و دریا و آسمان در یمن را در محاصره قراردادند؛ تا شاید دیگر این رویا به توانند به میل خود تعبیر نمایند و یک گروه را به زانو در آورند تا حزب الله دیگری این بار در بیخ گوش آل سعود شکل نگیرد! سرمست پیروزی ظاهری خود شدند! باز " سید" وعده ظفر داد و فرمود:" سعودی متضرر این جنگ خواهند بود و یقیناً شکست خواهند خورد" مقاومت همه را غافلگیر کرد؛ با همه محاصره ها و چند سال زیر انواع حملات هوایی و موشکی، با یک عملیات، قدرت اقتصادی آل سعود را به زانو در آورند!
💢 کلام آخر اینکه: رویاهای دشمنان تعبیر نشد چرا کلاممز پیروزی جبهه حق، داشتن نعمتی به نام "ولایت" بود! ولایتی که امام آن را استمرار حکومت رسول الله و ائمه معصومین خواند و سیدحسن نصرالله می گوید: معتقدیم اطاعت از ولیفقیه مانند اطاعت از معصوم است و نماینده انصارالله در دیدار با رهبری اینگونه اعتقاد خود را به ولایت بیان می کند: ما ولایت شما را امتداد خط پیامبر اسلام (ص) و ولایت امیرالمومنین (ع) می دانیم.
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
🔴 بازی سلبریتی ها در فیلم نامه حجاریان‼️
🔻بازی برایشان تمامی ندارد؛ این قدر در نقش فرو رفته اند که انگار علاقه ای به بازگشت به زندگی حقیقی ندارند!!
🔹برایشان فرق نمی کند که جلوی دوربین باشند و یا در صحنه حقیقی روزگار! در هر دو حال بازیگرِ کارگردان هایی هستند که در پشت دوربین و یا پشت پرده اند!
🔹سلبریتی ها این بار قرار است در فیلمی سیاسی اما نه برای پرده سینما ، بلکه برای سنایوری که از خیلی وقت پیش با قلم سعید حجاریان نوشته شده است، ایفای نقش کنند. آنها قرار است نقش" زبان" باشند؛ مهم ترین پیام سنایوری نوشته شده توسط حجاریان این است: "حرفمان را باید از زبان سلبریتی ها بزنیم"
🔹تحریم حضور در رسانه ملی حتی اگر نام و نانشان را از این رسانه دارند، تحریم جشنواره ملی فجر، پناه گرفتن در کشورهای غربی و مواجب بگیر رسانه ی آل سعود شدن، توئیت زدن و فراخوان دادن برای تجمعات غیرقانونی، لولیدن در سفارت ملکه ی انگلیس، حمایت از ارازل و اوباش سابقه دار، سیاه نمایی عملکرد ۴۰ ساله نظام، و... همگی سکانس هایی است تا سنایوری لیدرهای اصلاحات و سیاسیون پشت پرده را تکمیل کنند!
🔹باید یکبار برای همیشه تکلیف جماعت سلبریتی را روشن کرد و آنان را تکانی داد که حقیقت با نمایش تفاوت دارد؛ باید بفهمند که "نمایش تمام شد" خودتان باشید!
🔹حالا که با دست خودشان رسانه ملی و جشنواره فجر را تحریم کردند و سبب خوراک برای رسانه معاند شده اند ، مدیران دوباره به تکاپو برای بازگرداندن نیفتند و بار دیگر برای این جماعت فرش قرمز پهن نکنند
🖌 #علی_صالحی_زاده (کارشناس زمانه)
#زمانه
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
🔴 از سلبریتی های بی ادب و لوس تا مسئولانی که فقط ناظرند و لاغیر!
✍🏼#علی_صالحی_زاده
🔰آب که مهیا باشد ماهی گیران قهاری هستند؛ حال برایشان فرق ندارد که ماهی در سبد خودی می رود تا ناخودی! نان و نامشان در سفره این نظام چرب می شود اما هنوز دهانش چرب است پایش لب سفره، زیر سفره می زنند؛ داد و بیداد راه می اندازند!
🔹یک روز همگام با دشمن دعوت به فراخوان می دهند که زمینه اش را دشمنان این ملت و نظام فراهم کرده اند و روز دیگر مانند بچه های لوس و نُنُر ادای قهر بازی می کنند و جشنواره و تلویزیون را تحریم می کنند تا بیشتر در رسانه های آن وری برایشان غش و ضعف بروند! در حالی که می دانند که همه چیزشون از این صحنه هاست ؛
🔹 روز دیگر در توئیتهایی هتاکانه به ساحت رهبر انقلاب اسائه ادب می کنند و بعد خیلی راحت با عذرخواهی ساده ای، اما حق به جانب و پررو، قصد دارند سر و ته قضیه را هم بیاورند !
🔹آن دیگری، چرندیات ذهنی خود را در قالب شعر،عرضه می کند و به جای توبیخ مقام و دبیر جشنواره ای برای انقلاب می شود(!!) و جایزه می گیرند!
🔹در #جشنواره رسمی نظام اسلامی (#جشنواره_فجر) و در جشن پیروزی انقلاب در جلوی دهها دوربین و خبرنگار روسری از سر بر می دارند و به هرچه قانون و حجاب و شرع است ، قهقه سر می دهند و آب از آب تکان نمی خورد!
🔹نکته مهم تر این است که در برابر جسارتهای این جماعت پرمدعای سلبریتی دستگاههای مسئول فقط نظاره گرند و به جای زدن بر دهان آدم هتاک ، باز برایشان فرش قرمز پهن می گردد و دوربین ها برای این جماعت شات می زند و دردآور تر اینکه حتی رسانه های مثلاً اصولگرا ، رسانه این جماعت هتاک می شوند و سرویس عکسشان پر شده از تصویر این افراد هتاک!
🔹هم سلبریتی های عجیبی داریم و هم مسئولانی عجیب تر !
🔸چقدر تحمل جامعه انقلابی ما بالا رفته و چقدر دل خود را با همین چهار خط در فضای مجازی خوش کرده ایم! و چقدر اعتراضمان کلاسیک شده تا به جامعه مدنی و پرستیژمان بر نخورد!
🇮🇷🕊 @Mobin_rfm
#ارسالی_مخاطبین
🔴شهر بوی الکل می دهد!
✍🏻 #علی_صالحی_زاده
🔰چراغ ها را خاموش کردم، دراز کشیدم... هیچ صدایی نمی آمد، تیک و تاک عقربه ساعت دیواری و رقص شاخه های خشک درخت توی کوچه که سایه اش روی پرده سفید اتاق خواب افتاده بود، ترس عجیبی را در دلم انداخت.... پلکهای چشام راضی نمی شدند که بسته بشن،... بستن همان و خوابهای وحشتناک و دلهره همان؛ هر طوری بود چشمانم را بستم و خودم را به بی خیالی زدم... خوابم مخلوطی شده بود از حرفهای آن دکتر در تلویزیون و حرفهای همکاران و آمار فوتی ها و انواع پیام های جور واجوری که در شبکه های اجتماعی خوانده بودم.
🔹...با همدیگر دست ندهید، فاصله یک متر و نیم را در هنگام حرف زدن باهم رعایت کنید، دستها را مرتب بشورید، روبوسی نکنید، در مکانهای شلوغ نرید، تا جایی که امکان داره از مترو و اتوبوس استفاده نکنید، مهمانی نرید، مسافرت ممنوع، خیلی سریع ویروس منتقل می شه ، امکان مرگ و میر داره...
🔹اینها حرفهای یک دکتر بود که ساعات آخر شب از تلویزیون پخش می شد؛ آخر هر حرفشم می گفت: اینها نگرانی نداره ، اینم مثل بیماریهای دیگه اس... از آنفلونزا خطرناکتر نیست و... اما دیگه فایده نداشت؛ چون که حرفهای آقای دکتر و انبوهی از مطلب در واتساپ و تلگرام کار خودشون را کرده بود..دلهره عجیبی در دل مردم افتاده است...
🔹ترس همه وجودم را گرفته بود... بوی الکل همه شهر را فرا گرفته بود ... از صدای خش خش جاروی رفتگر پارک، خبری نبود، رفتگر جلوی دهان خود را به جای ماسک با چفیه ای بسته بود و با یک دستمال و یک اسپره که بوی الکل می داد به جان صندلی های پارک و وسائل بازی افتاده بود و تمیز می کرد ... توی این ساعت بایستی خیابان خیلی شلوغ می بود اما امروز خیلی خلوته ... هر کی از کنارم رد می شد ماسکی روی صورت دارد و تا نزدیکم می شوند یهو از من فاصله می گیرند ، نگاهها خیلی مشکوک و ترسناک شده...همین طور که می رفتم یکنفر جلوم ظاهر شد، یه لحظه چشمم بهش افتاد، قلبم انگار دنبالش کرده بودند تاپ تاپ قلبم را به خوبی می شنیدم این قدر تند و تند می زد که گفتم الان از سینه ام بیرون می زند، هوا سرد بود اما همه صورتم عرق کرده بود... آن مرد شکلش مثل ما نبود... اصلاً انسان نبود... بدنش مثل ما؛ اما صورتش شبیه به شکل ویروس بود که این روزها توی موبایلم و توی گروه های اجتماعی پر شده از آن.... دستش را جلو آورد که باهام دست بده... ناخود آگاه با ترس و لرز دستم را جلو بردم ، تا دستهایمان بهم خورد یکدفعه از خواب پریدم! از عرق خیس خالی شده بودم...
🔹بلاخره صبح شد...شال و کلاه سر کردم و با توکل به خدا مثل همیشه بیرون زدم....چقدر مردم با روزهای قبل فرق کردند، همه با ماسک، صورت خود را پنهان و دستاشون را با دستکش پلاستیکی استتار کرده بودند؛ از دست دادن خبری نبود ، انگار از قبل هم با هم غریبه تر شده بودند.. نگاههای در اتوبوس یه طوری بود که همه از هم می ترسیدند ، همه به هم به چشم یک متهم نگاه می کردند، همه یه طوری خودشون جمع و جور می کردند که کمتری تماسی باهم داشته باشند، ماسک و ژل ضدعفونی و الکل توی خواب هم نمی دیدند که اینقدر ارزشمند بشن که یه عده از خدا بی خبر آنها را احتکار و یا چندبرابر بهم بفروشند!...
🔹شدت نگرانی در چهره مردم از شدت بارانی که الان همه لباسهام را خیس کرده بود بیشتر بود... روی شیشه ایستگاه اتوبوس بی.آر.تی توجه ام را جلب کرد و آرامشم را که این روزها در سیل اخبار رسانه ها از دست داده بودم به من باز گرداند: «فلیتوکل علی الله»... چه زود یادمان می رود... که همه چیزی را باید به او بسپاریم ؛ هرچند که باید وظیفه خودمان را هم بکنیم!
🇮🇷🕊 @Mobin_rfm