فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 استوری| بیا تا که به قربانت شوم بابای من
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
ما را مدافعان حرم آفریدهاند ♥️
اعتصاب سراسری پرستاران در انگلیس
🔹در ادامه بحران اقتصادی انگلیس و چالشهای «ریشی سوناک» نخستوزیر جدید این کشور، پرستاران انگلیسی قصد اعتصاب سراسری دارند.
🔹اتحادیه «کالج سلطنتی پرستاری» انگلیس علام کرد که نزدیک به ۳۰۰ هزار پرستار در اعتراض به کاهش حقوق و افزایش گرانی در این کشور، اعتصاب خواهند کرد و دست از کار میکشند.
🔹این تصمیمگیری تازه در حالی به ناآرامیهای فزاینده در سراسر انگلیس میافزاید که کارگران راهآهن، کارکنان بخش بهداشت و کارشناسان بخش حقوقی انگلیس یا دست به اعتصاب زده یا برنامهریزی جهت اعتصاب دارند.
مدافعان حـــرم
👈🏻هر چقدر بیشتر مظلومیت امام زمان رو متوجه میشی انگاری به همون میزان هم از گناه فاصله میگیری...
میدونی...
مضطر شدن برای امام زمان آدمو از گناه میشوره و میاره بیرون...🌊
➕یعنی دلت میسوزه که دل امام زمانت رو بشکنی...
امام زمان تنهاست...نباید قلبشو شکوند...نباید گریشو در آورد...رومون حساب باز کرده...
🔖نباید موقعی که نامه اعمالمونو میخونه بگه : واقعا این کارو کرد ؟ اینکه گفته بود من از منتظرانم که...اینکه گفته بود این کار نمیکنم...😔
نباید کاری کنیم امام زمان قلب مهربونش آزرده خاطر بشه...امام زمان دلش به ماها خوشه...همیشه هم میگه برای ظهورم دعا کنید...
🌟بیا دلتنگیشو برطرف کنیم...کاری که میکنیم هم این باشه که واقعا مراقب خودمون باشیم...
ما معمولی نیستیم...ما منتظر مهدی موعود هستیم...باید همه چیمون با بقیه فرق کنه...✌️
میدونم سخته...
ولی سختیش شیرینه...
مگه نه ؟
امام زمان اگر ظهور کنه دیگ کسی نمیتونه گناه کنه ...
به خاطره همین بعد ظهور دیگه گناه نکردن هنر نیست ...
به حرفم فکر کن.
#دین_داری
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#پایان_مماشات
🔻اعتصاب سراسری پرستاران در انگلیس
🔹در ادامه بحران اقتصادی انگلیس و چالشهای «ریشی سوناک» نخستوزیر جدید این کشور، پرستاران انگلیسی قصد اعتصاب سراسری دارند.
🔹اتحادیه «کالج سلطنتی پرستاری» انگلیس علام کرد که نزدیک به ۳۰۰ هزار پرستار در اعتراض به کاهش حقوق و افزایش گرانی در این کشور، اعتصاب خواهند کرد و دست از کار میکشند.
🔹این تصمیمگیری تازه در حالی به ناآرامیهای فزاینده در سراسر انگلیس میافزاید که کارگران راهآهن، کارکنان بخش بهداشت و کارشناسان بخش حقوقی انگلیس یا دست به اعتصاب زده یا برنامهریزی جهت اعتصاب دارند.
#پایان_مماشات
🔴انهدام تیم تروریستی در خوزستان
🔹یک منبع آگاه امنیتی: تیم خرابکاری و ترور در خوزستان که مورد حمایت و هدایت یک کشور اروپایی بود قبل از انجام هرگونه اقدام، توسط سازمان اطلاعات سپاه منهدم شد.
🔹اعترافات اعضای دستگیرشده برنامهریزی برای ترور تعدادی از مردم و شخصیتهای عرب و تکرار سناریو کشتهسازی و ایجاد آشوبهای مشابه زاهدان و اردبیل در خوزستان بود.
#پایان_مماشات
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
🔴نامگذاری یک خیابان تهران به نام شهید آرمان علیوردی
🔹اعضای شورای شهر تهران در جلسه امروز خیابانی در شهران جنوبی را به نام «شهید آرمان علیوردی» نامگذاری کردند.
🔹این معبر در نزدیکی محل سکونت خانواده شهید آرمان علیوردی قرار دارد.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#پایان_مماشات
#امام_زمان
از عوارض زندگی در کمپ اشرف و تیرانا آلبانی اینه که به آرایشگاه زنانه میگن «سلمانی» و هنوز نمی دونه کسی نمیره بانک حقوق بگیره، اون مال زمان شاه بود! 😄
#پایان _مماشات
#پایان_مماشات
برعنداز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی از #سیدنا که در ۲۴ساعت گذشته توسط لیدرهای براندازی، گلشیفته،سوگند ،مدگل و …
به طور گسترده پخش شده و مسخره اش کردند
چرا؟ چون این کلیپ دستشون و رو کرده
حتما ببینید و توی ثواب انتشارش سهیم باشیم
#پایان_مماشات
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سیدنا
فکر کردن ما هم ساکت مینشینیم تا کشورمونو ناامن کنن😂😏
بابا ما سوریه و عراق و از دهن گرگ کشیدیم بیرون
کجای کارید😏
^❣یه بار از این بچه خطا ندیدم❣^
--زودتر از هرروز امد خانه اخمو و دمغ میگفت، دیگر برنمیگردد سر کار ب ان میوه فروشی. اخر اوستا سرش داد زده بود .
خم شد صورتش را بوسید و اهسته صداش کرد ابراهیم بیدار شد، نشست اوستا امده بود 'هرطور شده' ناراحتی ان روز را از دل او در اورد و برش گرداند سرکار ؛اوستا میگفت "صدبار" این بچه را امتحان کردم پول زیر شیشه ی میز گذاشتم، توی دخل دم دست گذاشتم ،ولی یه بار ندیدم این بچه خطا کنه.💯
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمامه عالم میان اهل معنی...
باشد مقدس ، احترامش هم دو چندان
عالم مبلّغ از برای دین حق است
سرباز مهدی(عج) باشد او ای اهل ایران
آری مداد عالم دین برتر است از...
دریای خون سرخ و جانسوز شهيدان
"عاصی"
🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
#لبیک_یا_خامنه_ای
🔴 پویش زیبای #عمامه_بوسی
🔹 هر طلبه معممی را در خیابان دیدید با احترام عمامه اش را ببوسید و از این کار زیبا فیلم بگیرید و منتشر کنید
#روحانیت_افتخار_ما
#کانال_مدافعان_حرم
#رمان_سرزمین_زیبای_من
#پارت_هجدهم
تحقق یک رویا
بالاخره موفق شدیم و دانشگاه مجبور به پذیرش من شد ... نبرد، استقامت و حرکت ما به پیروزی ختم شد ... برای من لحظات فوق العاده ای بود ... طعم شیرین پیروزی ... هر چند، چشمان پر از درد و غم پدر و مادرم، معنای دیگه ای داشت ...
شهریه دانشگاه زیاد بود ... و از طرفی، من بودم و یه دست علیل ... دستم درد زیادی داشت ... به مرور حس می کردم داره خشک میشه و قدرت حرکتش رو از دست میده ... اما چه کار می تونستم بکنم؟ ... حقیقت این بود ... من دستم رو در سن 19 سالگی از دست داده بودم ... .
یه عده از همسایه ها و مردم منطقه بومی نشین ما توی هزینه دانشگاه بهم کمک می کردن ... هر بار بهم نگاه می کردن می شد برق نگاه شون رو دید ... خودم هم باید برای مخارج، کار می کردم ... به سختی تونستم با اون وضع کار پیدا کنم ... جز کارگری و کار در مزرعه، اون هم با حقوق پایین تر ... کار دیگه ای برای یه بومی نبود ... اون هم با وضعی که من داشتم ...
کار می کردم و درس می خوندم ... اساتید به شدت بهم سخت می گرفتن ... کوچک ترین اشتباهی که از من سر می زد به بدترین شکل ممکن جواب می گرفت ... اجازه استفاده از کتابخونه رو بهم نمی دادن ... هر چند، به مرور، سرسختی و اخلاقم ... یه بار دیگه، بقیه رو تحت تاثیر قرار داد ... چند نفری بودن که یواشکی از کتابخونه کتاب می گرفتن ... من قدرت خرید کتاب ها رو نداشتم و چاره ای جز این کار برام نمونده بود ... اما بازم توی دانشگاه جزء نفرات برتر بودم ... قسم خورده بودم به هر قیمتی شده موفق بشم ... و ثابت کنم یه بومی، نه تنها یه انسانه و حق زندگی کردن داره ... بلکه در هوش و توانایی هم با بقیه برابری می کنه ...
دوران تحصیل و امتحانات تموم شد و ما فارغ التحصیل شدیم... گام بعدی پیش روی من، حضور در دادگاه به عنوان یه وکیل کارآموز بود ... برعکس دیگران، من رو به هیچ دفتر وکالتی معرفی نکردن ... من موندم و دوره وکلای تسخیری... وکیل هایی که به ندرت برای دفاع از موکل، به خودشون زحمت می دادن ... و من باید کار رو از اونها یاد می گرفتم ...
هیچ وقت، هیچ چیز برای من ساده نبود ... باید برای به دست آرودن ساده ترین چیزها مبارزه می کردم ... چیزهایی که برای دیگران انجامش مثل آب خوردن بود ... برای من، رسیدن بهش مثل رویا می موند ... .
ادامه👇👇👇
میدان جنگ
توی دفتر، من رو ندید می گرفتن ... کارم فقط پرینت گرفتن، کپی گرفتن و ... شده بود ... اجازه دست زدن و نگاه کردن به پرونده ها رو نداشتم ... حق دست زدن به یخچال و حتی شیر آب رو نداشتم ... من یه آشغال سیاه کثیف بودم و دلشون نمی خواست وسایل و خوراکی هاشون به گند کشیده بشه ... حتی باید از دستشویی خارج ساختمان استفاده می کردم ...
دوره کارآموزی یکی از سخت ترین مراحل بود ... باید برای یادگرفتن هر چیزی، چندین برابر بقیه تلاش می کردم ... علی الخصوص توی دادگاه ... من فقط شاهد بودم و حق کوچک ترین اظهار نظری رو نداشتم ... اما تمام این سختی ها بازم هم برام قابل تحمل بود ... .
چیزی که من رو زجر می داد ... مرگ عدالت در دادگاه بود ... حرف ها، صحنه ها و چیزهایی که می دیدم؛ لحظه به لحظه، قلب و باورهای من رو می کشت ... اونها برای دفاع از موکل شون تلاش چندانی نمی کردند ... دقیقا برعکس تمام فیلم ها ... وکیل های قهرمانی که از حقوق انسان های بی دفاع، دفاع می کنن ... .
من احساس تک تک اونها رو درک می کردم ... من سه بار بی عدالتی رو تا مغز استخوانم حس کرده بودم ... دو بار بازداشت خودم و مرگ ناعادلانه خواهرم ... دیدن این صحنه ها بیشتر از هر چیزی قلبم رو آزار می داد ... و حس نفرت از اون دنیای سفید در من شکل می گرفت ...
بالاخره دوره کارآموزی تمام شد ... بالاخره وکیل شده بودم ... نشان و مدرک وکالت رو دریافت کردم ... حس می کردم به زودی زندگیم وارد فاز جدیدی میشه ... اما به راحتی یه حرف، تمام اون افکار رو از بین برد ...
- فکر می کنی با گرفتن مدرک و مجوز، کسی بهت رجوع می کنه؟ ... یا اصلا اگر کسی بهت رجوع کنه، دادستانی هست که باهات کنار بیاد؟ ... یا قاضی و هیئت منصفه ای که به حرفت توجه کنه؟ ...
به زحمت یه جای کوچیک رو اجاره کردم ... یه حال چهار در پنج ... با یه اتاق کوچیک قد انباری ... میز و وسایلم رو توی حال گذاشتم ... و چون جایی نداشتم، شب ها توی انباری می خوابیدم ... .
حق با اون بود ... خیلی تلاش کردم اما هیچ مراجعی در کار نبود ... ناچار شدم برای گذران زندگی و پرداخت اجاره دفتر، شب ها برم سر کار ... با اون وضع دستم، پیدا کردن کار شبانه وحشتناک سخت بود ... .
فکر کنم من اولین و تنها وکیل دنیا بودم که ... شب ها، سطل زباله مردم رو خالی می کرد ... به هر حال، زندگی از ابتدا برای من میدان جنگ بود ... .
ان الله مع الصابرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دختر! چشم میخوری، وَر میپری!
نزاشتن .....