صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونه های
من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را
به خوبی حس میکردم. زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار
شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بینهایت به
کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه میدرخشید و
همچنان سر به زیر میخندید. انگار همه تلخیهای این
چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود،
ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت میخندید. چین
و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست
اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر
جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم. زن عمو به
دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و
بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن
یوسف به اتاق رفتند. حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و
همچنان نه با لبهایش که با چشمانش میخندید. واقعاً
نمیفهمیدم چه خبر است، در سکوتی ساختگی سرم را
پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی
شروع کرد :»نرجس جان! ما چند روزی میشه میخوایم
باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمیکنه. میگه الان
وقتش نیس. اما حالا من این شربت رو به فال نیک می-
گیرم و این روزهای خوب ماه رجب و تولد امیرالمؤمنین
علیه السلام رو از دست نمیدم!« حرفهای عمو سرم را
بالا آورد، نگاهم را به میهمانی چشمان حیدر برد و دیدم
نگاه او هم در ایوان چشمانش به انتظارم نشسته است.
تا روز یکشنبه پارت گزاری رمان متوقف میشه
یاعلی
تمامی پزشک ها باید خارج از سیاست و زوایای دیگه هر انسانی رو که میتونن درمان کنن حالا بنظر شما بیشعور اینجا کیه ؟
#خبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم شهره قمر هستن طرفدار براندازی جمهوری اسلامی از تو گونی به شما سلام میکنن:)))
پ. ن: وی یک بازیگر دست چندم سینمای ایرانه که توهم اثرگذاری داشت!
#سلبریدی
اما امشب یجوری حالم خرابه احساس میکنم دق میکنم :)....
میشه برام یکوچولو دعا کنید؟💔🥲
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولی ،، ارٻاٻ !!
منم یہ #حُـرِ بی پݩاهمـ .. .💔😭
.
مدافعان حـــرم
ولی ،، ارٻاٻ !! منم یہ #حُـرِ بی پݩاهمـ .. .💔😭 .
منم حالم داغونه 🚶🏽♂...
بعضی وقتا
انقدر حالم داغون میشه
که نمیخوام با هیچکی حرف بزنم
نمیخوام سرمو بلند کنم
نمیخوام حتی نگاه کنم
فقط یچیزی میخوام اونموقع
فقط روضتو میخوام امام حسین
فقط اشک هایی رو میخوام که از انباشته شدن بغض میبارن 🚶🏽♂💔