مدافعان حـــرم
#پشت_سنگر_شهادت #پارت12 خنده ها و شیطنت های محمد او را به گذشته میبرد. به روزهایی که گریه هایش همه
#پشت_سنگر_شهادت
#پارت13
خم شد و سنگ قبر پدرش را بوسید.
از سرمای سنگ سرش تیر کشید.
اشک هایش روی نام پدر ریخت:
سلام بابا عباس!
آیا دلتنگی گناه است؟! حامد دلتنگ بود.
دلتنگ پدرش:
دلم برات تنگ شده بابا! چرا نیستی؟!
چرا رفتی؟! چرا نموندی تا دامادی پسرتو ببینی؟! بابا فردا شب دامادیمه!
بلند شو ببین، حامدت، پسرت داره داماد میشه! درسته که تو نباشی!؟
جات خالیه بابا! جات خیلی خالیه!
بغض سنگین روی سینه اش شکست.
بد شکست؛ طوری که صدای هق هقش تا چند متر آن طرف تر هم رفت.
در این شرایط آیا غرورش مهم بود!؟
نه!
حاضر بود غرورش را تکه تکه کند و چند ثانیه، تنها چند ثانیه پدرش را ببیند.
غرور که هیچ، حاضر بود تمام دنیایش را بدهد و یک بار دیگر لبخند گرم پدر را ببیند .
اما...
****************
تلفن همراهش را روی تخت انداخت.
حوصله اش به شدت سر رفته بود:
اوووووووووووف
به پذیرایی رفت:
علی...
جوابی نشنید،صدایش را بلند تر کرد:
علی... کجایی؟
با غرغر از پله ها بالا رفت:
کشته شدی؟!
چند تقه به در اتاق علی زد.
باز هم جوابی نشنید.
با اجازه ای گفت و در را باز کرد.
حدسش درست از آب در آمد. علی در حال نماز خواندن بود!
همان جا جلوی در به تماشای او نشست.
از نگاه کردن به نمازش لذّت میبرد.
آرامش داشت و سرشار از حسّ خوب بود!
اما حسی در درونش منکر این حال خوب میشد و تماشا کردن علی را صرفاً جهت بیکاری میدانست! امّا اهمیّت نداشت چرا و به چه دلیل آنجا نشسته!
دنبال آرامش بود و این آرامش را با تماشای نماز علی به دست می آوَرد.
علی انگار حال راشا را فهمیده باشد و نخواهد آرامشش را بگیرد، پس از اتمام نماز قرآن کوچکش را برداشت و شروع به خواندن کرد؛ چند آیه کوتاه را با صوت دلنشین عربی قرائت کرد.
سپس قرآن را بست و چهار طرفش را بوسید:
چرا اونجا نشستی؟! بیا تو .
راشا از خدا خواسته ایستاد و روی تخت نشست:
چرا نماز میخونی؟؟ چه فایده ای برات داره؟؟
قرآن را روی میز گذاشت و کنار راشا نشست:
یک چیزایی تو دنیا هستن که حال آدمو خوب میکنن؛ چیزایی که آدم اگه از اونا باخبر باشه، نگاهش به خیلی چیزا تغییر میکنه.
خدا هم یه سری حال خوب کن معنوی برا ما آدما گذاشته که همیشه به کارمون میاد، حتی اون موقعی که هیچ بازی، خنده، تفریح و دوست و رفیقی به دردمون نمیخوره!
خوندن نماز توی ساعتای مشخصی از شبانه روز یکی از همون چیزاست که حال آدمو خوب میکنه و اگه با باور قلبی باشه نمک معنویت نماز به قدری نمک گیرت میکنه که دیگه به هیچ عنوان حاضر نیستی نماز رو ترک کنی.
آدم هم با مراقبت دائمی از نمازهاش میتونه خودشو بالا بکشه و برسونه به دوستی و رفاقت با خدا و دریافت میلیارد ها ثروت معنوی تو هر نماز.
تا حالا نماز خوندی؟؟
سربالا انداخت:
نچ.
_دوست نداری امتحان کنی!؟
به فکر فرو رفت؛ ضرری نداشت و میتوانست امتحان کند ولی... ترجیح داد سکوت کند!
نویسنده:
سیدهزهراشفاهیراد.
🔅 حدیث روز | امام باقر(ع)
✍ کسی که وضع ظاهرش بهتر از حال باطنش باشد ترازو اعمالش سبک است
📚 تحف العقول صفحه ۲۷۵
#حدیث | #امام_باقر
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[وَگممِن ضالَّرَاَی قُبَّة الحُسین فَاهتَدی]
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل شکستهی من، از تو عشق میگیرد،
کبوترم که امیدم، به آب و دانهی توست؛
حسین جانم...♥️