#امربه‌معروف‌و‌نهی‌از‌منکر دیدم دم کتابفروشی وایساده #موهاش بیرونه و جلوی #مانتوش هم بازه، به مامانم که داشت جلو می‌رفت گفتم وایسا. رفتم جلو.... گفتم خانم؟ تا روشو برگردوند دید #چادر به سر دارم، تا آخر نیت و حرف منو خوند. کاری نکرد ولی بی هوا یه #سیلی زد #سمت‌چپ صورتم! افتادم زمین... هنوز توی شوک بودم؛ همین حین یه خانم بزرگواری اومدن کمک من تا بلند بشم. داشتم بلند میشدم، دیدم یه آقایی از کنارم رد شد گفت: #آخه‌به‌توچه‌که‌میری‌دخالت‌میکنی [از سیلی اون خانم چیزیم نشد، ولی از حرف اون آقا سوختم!] ﴿خودمون امر به معروف و نهی از منکر انجام نمیدیم، حداقل اون بنده خدایی که انجامش داد رو حمایت کنیم، نه اینکه بدتر....😔﴾