*﷽*
*{💐السَّلامُ.عَلَيْكِ.يَا.زینب.کُبری.س.💐.*
چادر خاکی نشان مادری زیــღــنب است
💫
ارث زهــღــرا صورت نیلوفری زینب است
🕊🌸
خط فکرم بر گرفته از دمـღـشق و کربلاست
🕊
هر چه دارم از دعای مادری زیـღـنب است
🌙⚘
اَلْلَّٰھُمـَّـ.؏َـجِّڸْ.لِوَلیِّٖـღـڪَ.اَلْفَــࢪَجوفرجنابهم🌱
🔸سه علامت مومن از منظر امام هشتم
✍️امام رضا عليه السلام:
مؤمن، كسى است كه هرگاه خشمگين شود، خشمش او را از جادّه حق بيرون نمیبَرد و هر گاه خشنود شود، خشنودیاش [از كسى]، او را به باطل نمیكشانَد و چون قدرت پيدا كند، بيشتر از آنچه حقّ اوست، نمیگيرد.
📚الكافی، جلد2، صفحه233
چهارشنـبههایرضــوی💛
#حدیث_نورانی🌼
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷🕊
دو #شهید با پلاکهای ۵۵۵ و ۵۵۶ ...
خاطرهای تکان دهنده از یکی از اعضای تفحص #شهدا
طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو #شهید پیدا شد... یکی از این #شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.
لباس زمستانی هم تنش بود و سر #شهید دیگری را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت.
معلوم بود که #شهيدِ درازکش مجروح بوده است.
خوب، پلاک داشتند، پلاکها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است.۵۵۵ و ۵۵۶. فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفتهاند.
معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم میرفتند پلاک میگرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر.
دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن #شهیدی که درازکش است، پسر است... پدری سر پسر را به دامن گرفته است...
#شهید_سید_ابراهیم_اسماعیلزاده_موسوی🌷🕊
پدر
و
#شهید_سید_حسین_اسماعیل_زاده_موسوی🌷🕊
پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر...
مسئولانی که با بیتدبیری و بیکفایتی ، از هدف بلند شهدا دور شدید ؛ بترسید و بترسید و بترسید.......
#هدیه_به_روح_شهداء_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله_صلوات💐🕊
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🍃
#گمنام_چون_مصطفی
#شهیدانه
فرماندهبودامـا . .
براۍگرفتنغذامثلِبقیهرزمندهها
توۍصفمۍایستاد
.سرصفغذاهمجلویۍهابهاحترامش
کنارمۍرفتند،مۍخواستنداو
زودترغذایشرابگیرد،
اوهمعصبانیمیشد،رهامیکردومیرفت . .
.نوبتشهمکهمۍرسید،
آشپزهاغذاۍبهتربرایشمۍریختند
اوهممتوجهمیشدومیدادبهپشتسرش.. :)
.
#شهید_محمود_کاوه🌱
3.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[🌼✨]
ثواب عبادت ما بیشتر است یا کسانی که امام صادق را درک کردند؟🤔🍂
#استادپناهیان
🌹دنبال خانه ای بودیم برای شروع زندگی مشترک. با پس اندازی که حمید داشت می شد یک خانه بزرگ در جای خوب قزوین اجاره کرد. اولین خانه را دیدیم. ۱۲۰ متری بود. پسندیدیم. از خانه که بیرون آمدیم هنوز سوار موتور نشده بودیم که یکی از دوستان حمید زنگ زد. برای اجاره خانه پول لازم داشت.
🌹حمید گفت: اگر راضی باشی نصف پول مان را بدهیم به این رفیقم و با نصف دیگر خانه ای کوچک تر رهن کنیم. بعدا پول که دستمان آمد خانه ای بزرگ تر اجاره می کنیم.
از پیشنهادش جا خوردم. اما پس از من و منی قبول کردم. دیدم می شود با خانه ای کوچک در محله های پایین شهر هم خوش بود. بالاخره منزلی پیدا کردیم حدود ۵۰ متر با حیاط مشترک. همان روز خانه را قول نامه کردیم. این، آخرین خانه زندگی مشترک مان بود.
❤️شهید حمید سیاهکالی❤️
📚 یادت باشد