مدافعان حرم ولایت
#روایت_دلدادگی... #قسمت ۱۵ 🎬 : سهراب از جا برخاست ، او خوب می دانست که اگر تن به خواب دهد ، نمازش ق
#روایت_دلدادگی
#قسمت ۱۶ 🎬 :
یاقوت با حالت دست پاچه ، بقچه را بهم پیچاند و از جا بلند شد ، که در تاریک روشن اتاق ، چشمان قلندر را دید که به او خیره شده ، نفس راحتی کشید و گفت : ذلیل شده ، اینجا چکار می کنی ؟ مگر تو کار نداری که دم به دقیقه دنبال من هستی؟
قلندر من و من کنان گفت : ب..ب..ببخشید یکی از مسافران..
یاقوت که وقت را از دست میداد با حالتی خشمگین به طرف قلندر آمد و درحالیکه که می خواست لنگه ی درب را ببند گفت : گور پدر مسافران برو فانوس اتاق را روشن کن و بیاور...
با رفتن قلندر ، درب اتاق بسته شد، یاقوت دوباره سراغ بقچه آمد .
در کمال تعجب : فقط چند دست لباس و کیسه ای زردوزی هم بین لباس ها پنهان بود که مشخص بود ، داخلش پر از سکه هست و گویا سهراب این کیسه را برای روز مبادایش پنهان کرده بود.
اما چیز خاص و قابل عرضی نبود ، یاقوت که انگار به آنچه که می خواست نرسیده بود ، در بقچه را مثل اولش بست و آن را گوشه ای گذاشت و پشت میز کوچکی در انتهای اتاق که مملو از وسایل مختلف بود ،بر روی زمین نشست ، دستانش را روی میز گذاشت و سرش را روی دستان قرار داد و به فکر فرو رفت .
بعد از گذشت یک ربع ، قلندر با فانوسی در دست ، داخل اتاق شد و کمی بعد هم سهراب وارد اتاق شد.
یاقوت بی توجه به سهراب ، خود را مشغول پاک کردن چپق روی میز کرد.
سهراب آب صورتش را با گوشه ای از دستار سرش گرفت ، مهر کوچکی از جیب لباسش بیرون آورد و رو به قبله ایستاد.
یاقوت مبهوت از صحنه ای که پیش چشمش میدید به حرکات سهراب خیره شده بود ،او باورش نمی شد ، پسر کریم که حالا خوب میدانست راهزن بوده و عمری نان دزدی خورده ، نماز بخواند.
یاقوت همانطور که خیره به سهراب بود ، در نور فانوس کنار دستش ،که مدام پت پت می کرد چیزی را دید که بی شک همان گمشده ای بود که او به دنبالش بقچه ی سهراب را زیر و رو کرده بود.
خیره شد و خیره شد ....آری به احتمال زیاد همین است....
#ادامه دارد....
📝 به قلم : ط _حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#روایت_دلدادگی...
#قسمت ۱۷ 🎬 :
به محض اینکه سهراب نمازش را تمام کرد ، یاقوت با حالت چهار دست و پا جلو آمد و روبه روی سهراب نشست و همانطور که سهراب با تعجب او را نگاه می کرد ، دست به سمت گردن او برد و گفت : این...این چیست که بر گردنت انداختی؟
سهراب ، قاب چرمین را که وقت رکوع از لباسش بیرون افتاده بود ، داخل یقه ی لباسش زد و با لحنی خنده دار گفت : این یه رازه....یه نقشه ی گنج که من را به یک گنجینه ی بزرگ میرسونه ، منتها هنوز نتونستم رمز گشاییش بکنم.
یاقوت که مشخص بود هول شده با تته پته گفت : کو...ببینم ....شاید من بتونم سر از این راز دربیارم.
سهراب خودش را عقب کشید و به دیوار تکیه داد و گفت : نه الان نمیشه ،زیر نور فانوس نمیشه ، باید روز باشه.
یاقوت با دستپاچگی به سمت میزش رفت و بعد از بهم ریختن وسایل روی میز ، با ذره بینی در دستش جلو آمد و رو به قلندر که مثل مجسمه کنار دیوار ایستاده بود گفت : قلندر...آن فانوس را بگذار کنار ما، خودتم برو بیرون زود....درب هم پشت سرت ببند.
قلندر که خیلی دوست داشت بماند ، اما نمی توانست روی حرف اربابش حرفی بزند ،چشمی زیر زبانی گفت و از درب بیرون رفت.
یاقوت زانو به زانوی سهراب نشست و منتظر چشم به گردن او دوخت....
سهراب از این کنجکاوی یاقوت که باورش شده بود سهراب نقشه ی گنج به گردن دارد ، خنده اش گرفت و چون خودش هم در پی فرصتی بود تا روی آن نگین را بخواند گفت : باشد یاقوت خان ، فقط باید قول بدهی اگر رازش را کشف کردیم از این نقشه ی گنج پیش کسی حرفی نزنی ،بین من باشد و شما، قبول دارید؟
یاقوت خان دست های چروکش را بهم مالید و گفت : باشه...قول میدم
سهراب که از سادگی یاقوت ،نیشش باز شده بود ،گردنبند چرمین را از گردن بیرون آورد و با احتیاط گره قاب را باز کرد و همانطور که یاقوت خیره به دستان او بود ، نگین سرخ رنگ را بیرون آورد و کف دستش گرفت و با لبخند نگاهی به یاقوت کرد
سهراب احساس کرد که یاقوت از دیدن نگین به جای نقشه ی گنج ، هیچ تعجب نکرده ،بلکه چنین انتظاری هم داشته است.
یاقوت نگین را از کف دست سهراب برداشت و زیر نور فانوس خم شد و با ذره بین یک طرف آن را با دقت نگاه کرد و بریده بریده گفت : یا....صا..حب..الزمان...ادرکنی...ولا..تهلکنی..
سهراب با تعجب نگاهی به یاقوت کرد و نگین را برگرداند و گفت ، اینجا چه نوشته؟
یاقوت دوباره خیره شد و گفت : بالای نگین نوشته «علی».....وسط آن حک شده...«مرتضی» و پایین آن نوشته «کوفه»
سهراب نگین را از یاقوت گرفت وگفت : چطور این خط های کج و معوج را خواندی؟!
جوری روان آن را گفتی که من فکر کردم از قبل می دانستی چه روی آن حک شده..
یاقوت که کمی هول به نظر میرسید ، گفت : از جوانی تا پیری مدام سرم روی نوشته خم بوده ، من سواد دارم آنهم در حد یک ملای مکتب ، تازه هنوز چیزهای زیادی مانده تا از یاقوت بدانی...
سهراب یکی از ابروهایش را بالا داد و گفت : بله....خوب فهمیدم که شما رازها در سینه داری...اما بالاخره من هم پسر کریم بامرام هستم ،سر از کارت در می آورم و با زدن این حرف خنده ی بلندی سر داد و در همین حین ، قلندر نفس زنان خود را به درب اتاق رساند و یکباره سرش را داخل اتاق آورد و گفت : ارباب...یاقوت خان....یک لحظه بیرون بیایید..
ادامه دارد...
📝 به قلم :ط _حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#روایت_دلدادگی
#قسمت ۱۸🎬 :
یاقوت یک چشم با شتاب از جا بلند شد و سهراب در حین بلند شدن او ، نگین را از دستش گرفت و همانطور که به درب اتاق که پشت سر یاقوت ،باز مانده بود ، نگاه می کرد . نگین را داخل قاب چرمین گذاشت و نخ هایش را بهم آورد و گره زد.
سهراب در دریای افکارش غوطه ور بود و به این فکر می کرد که آیا رمز و رازی پشت این نوشته ها نهفته که او را به اصل و نسبش می رساند یا هیچ رمزی ندارد و این نوشته ها ،حرزی بیش نیست ؟!
هنوز افکارش بهم ریخته بود ،که قلندر در حالیکه می خندید و آب از لب و لوچه اش آویزان بود داخل شد و سفره ی شام را پهن کرد.
سهراب با تعجب به حرکات قلندر نگاهی انداخت و گفت : نه از ناهار ظهرت که به یک دوری مسی ختم شد و نه به شام شبت که اینچنین سفره ی بزرگی گستراندی...مگر من و یاقوت چقدر می خوریم که سفره ای شش نفره پهن کردی؟
قلندر که انگار برقی در چشمانش می درخشید گفت : خاطرت عزیز بوده ، اینقدر غذا هست که این سفره تازه کوچک است و سرش را نزدیک سر سهراب آورد و آهسته گفت : به راستی تو کیستی ای پسر کریم مرام؟!نکند تو پسر کریم نیستی و پسر حاکم خراسانی و ما خبر نداریم و با این حرف خنده ی بلندی کرد و از درب اتاق بیرون رفت.
سهراب گیج و مبهوت بود و اتفاقات پشت سرهم کلا سردرگمش کرده بود.
سفره ای رنگارنگ با مرغ بریان و قابی پر از برنج زعفرانی در وسط ، همراه ماست و دوغ و سبزی و خرما و میوه های مختلف چیده شد.
سهراب هیچ وقت در عمرش ، چنین سفره ی رنگارنگی ندیده بود و یاقوت خان هم که مدام بوی غذا را به مشام می کشید ، بشقابی جلوی خودش و سهراب گذاشت و گفت : بفرما جوان..بفرما تا داغ است نوش جان کن...
سهراب خیره به نان گرد و خوش رنگ وسط سفره ، گفت : تا نگویی راز این سفره ی رنگارنگ چیست و احیانا خواسته ی پشت این میهمان نوازی شاهانه چیست ،لب به غذا نمی زنم...
یاقوت ،ران مرغ دستش را داخل بشقاب گذاشت و با دست مشغول له کردن آن شد تا در دهان بی دندانش بگذارد و در همین حین لبخندی زد و گفت : رازی در بین نیست و هیچ خواسته ای هم ندارم، بد است پسر کریم با مرام را اینقدر دوست دارم که می خواهم خوب پذیرایی کنم؟!
سهراب سری تکان داد و در حالیکه برای خود برنج می کشید گفت : بد نیست ،اما حسی به من می گوید زیادی خوب و البته زیادتر مشکوک است...
یاقوت خنده ی بلندی سرداد و گفت : بخور پسرم...بخور تا از دهن نیافتاده...
+++++++++++
بالاخره بعد از شبی پر از سؤال و شگفت انگیز برای سهراب ، روزی دیگر سر زد.
سهراب صبح زود از خواب بیدار شد و پس از سرکشی از رخش ، به پیشنهاد یاقوت یک چشم راهی بازار بزرگ خراسان شد ، تا هم گشتی بزند و هم به گرمابه که درست وسط بازار بود ، سری بزند و تنی به آب سپارد و از هیبت یک مسافر راه به هیکل یک میهمان مرتب در آید.
چون از کاروانسرا تا بازار راهی نبود و ورودی کاروانسرا ، خروجی یکی از دهنه های بازار بود ، سهراب تصمیم گرفت ،پیاده این راه را برود.
سهراب کیسه ی سکه را روی شال کمرش محکم کرد و راه افتاد.
وارد بازار شد و از شور و هیاهوی جاری در بازار به وجد آمده بود .
از هر طرف صدایی بلند بود و هرکس می خواست ،کالای خودش را عرضه کند .
جوانکی سینی بر سر صدا میزد ،بامیه آی بامیه...آن دیگری از طعم حلوایش می گفت و آن یکی تسبیح های دست سازش را حراج کرده بود...
سهراب حواسش به همه جا بود ، اما یک حس به او می گفت که کسی در تعقیبش است...
#ادامه دارد
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#روایت_دلدادگی
#قسمت ۱۹ 🎬 :
سهراب همانطور که به جلو می رفت ، اطرافش هم از نظر می گذراند و هر چند لحظه یک بار ، برمی گشت و پشت سرش را نگاه می کرد .
کم کم به این نتیجه رسید که کسی او را تعقیب نمی کند و این حس از تخیلات او نشأت می گیرد.
از جلوی دکانی در حال عبور بود که نخود کشمش های داخل گونی جلوی دکان که برای فروش گذاشته بودند ، بسیار درشت و هوس انگیز به چشم او آمد ، ناخوداگاه دست برد و مشتی از آنها برداشت ، می خواست قیمتشان را بپرسد که متوجه شد ،صاحب دکان مشغول چند و چون با مشتری است .
پس بی صدا در بین شلوغی بازار ،از کنار آن حجره گذشت، می خواست اولین نخود را در دهانش بگذارد ، ناگاه صدایی از پشت سر او را در جای خود میخکوب کرد : آهای مرد روی پوشیده....صبر کن..
سهراب مشتش را بست و به عقب برگشت ، پشت سرش مردی بلند بالا با دستاری سبز بر سرش و لباسی نظیف و مرتب که از محاسن سفیدش بر می آمد سنی از او گذشته ، در حالیکه بقچه ای زیر بغل داشت، به سهراب نزدیک شد .
سهراب اندکی تعلل کرد تا آن مرد به او رسید و لبخند زنان ، همانطور که دستش را به سمت سهراب دراز می کرد ،گفت : سلام چطورید؟
سهراب که غرق چهره ی نورانی و مهربان پیرمرد شده بود ،با دست پاچگی ،نخود و کشمش ها را در دست چپش ریخت و همانطور که دست می داد، گفت : س..س..سلام ،ممنون...ببخشید شما را نمی شناسم.
آن مرد لبخندی زد و دست سهراب را در دستش فشار داد وگفت : عجیب است ،چون تمام اهل بازار مرا می شناسند،حتما غریبه ای که من را به جا نیاوردی ، گرچه صدای شما هم برای ما ناآشناست ، رویت هم که پوشیده ای ...پس من هم تو را نمی شناسم.
آن مرد با سهراب هم قدم شدم و اشاره ای به مشت سهراب کرد وگفت : آجیلت را بخور...
سهراب با خجالت مشتش را باز کرد و به او تعارف کرد...
مرد نگاهی انداخت و گفت : چه درشت است...کیلویی چند گرفتی؟
سهراب سرش را پایین انداخت وگفت : نمی دانم چه قدر قیمتش است ، صاحب مغازه سرش شلوغ بود ، حوصله ی ایستادن نداشتم ، برای نمونه برداشتم.
آن مرد سری تکان داد ، دانه ای از نخود را برداشت و گفت : این نخود را می بینی؟کوچک است و بیمقدار و خوردن و لذت خوردن آن ،شاید چند ثانیه باشد..اما همین دانه ی کوچک ، می تواند ، در آن سرای ابدی تو را به خاک سیاه بنشاند.
سهراب با تعجب به حرفهای آن مرد گوش می کرد ، گیج بود ،نمی دانست او چه می گوید...
آن مرد که حالت سهراب را دید ، گفت : این نخود مال تو نبوده و نیست ، چون بهایش را ندادی ، مال مردم است ، خداوند بارها و بارها در قرآن از رعایت حق الناس سخن گفته ، پروردگار عالم مهربان است بر بندگانش، او شاید از حق خود بر بندگان بگذرد، اما از حقی که از مردم دیگر ضایع کردیم ،نخواهد گذشت...
سهراب با شنیدن این حرف ، عمق مطلبی را که آن مرد می خواست به او بفهماند گرفت ، یک لحظه با اجازه ای گفت و به عقب برگشت..
#ادامه دارد...
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#روایت_دلدادگی..
#قسمت ۲۰ 🎬 :
سهراب خود را به دکانی که آنجا مشتش را پر کرده بود رساند ،نخود و کشمش را داخل گونی اش ریخت و رو به صاحب دکان که حالا سرش خلوت شده بود کرد و گفت : قیمت این نخود و کشمش ها چقدر است عمو؟
آن مرد نگاهی به سهراب کرد و بعد دستی روی سینه گذاشت و گفت : سلام قربان ، خوش آمدید..
سهراب متعجب به سمت صاحب دکان نگاهی کرد و تازه متوجه شد که دکان دار با مرد پشت سرش که همان پیرمرد غریبه بود ،است
سهراب از جلوی مرد کنار رفت ، آن مرد سرش را کنار گوش سهراب آورد و گفت : آفرین...خودت را از حق الناسی که داشت به گردنت می آمد ،نجات دادی ،اما باید بدانی ،سکه ای هم که در قبال خرید می دهی پاک باشد و عاری از حق الناس باشد . حق فقیر و حق امام و حق مردم دیگر داخل پولت نباشد.
سهراب با گیجی نگاهی به مرد کرد و گفت : اولا حرفهایت را نمی فهمم ، درثانی از بقچه ی زیر بغلت ، فکر کردم مسافری ،حال می بینم انگار آشنایی و همه تو را می شناسند.
مرد لبخندی زد و گفت : آری همه مرا می شناسند و در این بازار معروف به «آقا سید» هستم، تو به چه سبب بقچه زیر بغل داری؟
سهراب سری تکان داد و جلو را نشان داد و گفت : می گویند در این بازار گرمابه هست ، مقصدم آنجاست تا بعد از مدتها مسافرت حمام نمایم.
آقاسید ،سری تکان داد وگفت : چه خوب ، اتفاقا من هم مقصدم گرمابه است ، چه خوب که همراه هم شویم.
سهراب چشمی گفت و آقا سید رو به دکاندار گفت : آقا رضا یک پاکت از این نخود و کشمش ها برایم کنار بگذار بعد از حمام بر می گردم و میگیرم.
مغازه دار با تعجب گفت : دکان خودتان است ، چرا فقط یک پاکت؟ مثل قبل گونی گونی نمی برید؟
آقا سید لبخندی زد و گفت : آن برای تجارت بود و این برای مزه ی دهان و با زدن این حرف دستی بالا برد و با گفتن «یاعلی» از جلوی مغازه رد شد.
سهراب با خود می اندیشید ،براستی این مرد کیست؟
هردو مرد ،یکی روی پوشیده و یکی با روی گشاده راهی گرمابه شدند.
در راه ،آقا سید از نام و نشان و دلیل سفر سهراب پرسید و او هر چه را که به یاقوت گفته بود ،به آقا سید هم گفت...
وارد گرمابه شدند، هرم وگرمی آنجا و بخار آبی که در هوا پخش بود و بوی صابون و سدر و حنا، نوید حمامی دلخواه را به سهراب میداد.
جلوی درب حمام آقا سید دو تا لنگ نو برای خودش و سهراب گرفت.
با وارد شدن به فضای گرم حمام ، سهراب مجبور شد دستار از صورتش بردارد و اصلا متوجه نگاه خیره ی آقا سید به صورت خودش نشد و حتی نفهمید که آقا سید با دیدن چهره اش ، آشکارا یکه خورد.
#ادامه دارد...
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
May 11
نماز سکوی پرواز 64.mp3
5.18M
#نماز ۶۴
مراقـ⛔️ـب باش❗️
چند تا کار هست که باعث میشه؛
نمـــازت،
بجای پرواز، بشه عامل سقوطت!
می پرسی چجوری؟
باهم گوش می کنیم...
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
⁉️آیا میدانید مقصود از «سَبْعاً مِنَ الْمَثانی» در آیه 87 سوره حجر چیست
💠«وَ لَقَدْ آتَیناک سَبْعاً مِنَ الْمَثانی وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ؛ و به راستی که هفت آیه از مثانی و قرآن بزرگ را به تو عطا کردیم»💠
🔸در شأن نزول این آیه آمده «هفت قافله یهودی از بنیقریظه و بنینضیر با بار پارچه، عطر و جواهر و... وارد مدینه شد. مسلمانان گفتند اگر این اموال برای ما بود، قوی و توانگر میشدیم و در راه خدا انفاق میکردیم. پس از آن، آیه ۸۷ سوره حجر نازل شد و پیامبر(ص) فرمود: هفت آیه به شما دادم که از این هفت قافله بهتر است...
🔸سَبْع الْمَثانِی از نامهای سوره حمد است که به دلیل دارا بودن هفت آیه و دوبار خواندن شدن در نماز به این نام نامیده شده است.....
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
⁉️چرا در نماز همیشه سوره حمد را میخوانیم
🔸امام رضا علیه السلام فرمودند : اگر کسی بپرسد: چرا به مردم دستور داده شده تا در نماز قرآن بخوانند؟ در جواب گفته میشود: این دستور براى این است که قرآن متروک و مهجور نشود، بلکه با خواندن و شنیدن در نماز، در جامعه منتشر شود و از گزند فراموشی در امان بماند.
🔸اگر بپرسد: چرا در هر قرائتى باید حتماً سوره حمد خوانده شود و نه سوره دیگری؟ در جواب گفته میشود: براى اینکه هیچ سورهاى از سورههاى قرآن مثل سوره حمد مشتمل بر جوامع خیر و حکمت نیست
🔸در بین سورههای قرآن، فقط سوره حمد است که انسان با خواندن آن، خدا را مورد خطاب قرار میدهد و با او صحبت میکند. از این رو، این سوره بیشترین مناسب برای خوانده شدن در نماز دارد زیرا حقیقت نماز، سخن گفتن و راز و نیاز کردن با پروردگار عالم است
📚شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 260
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
23.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ وضعیت داغون مسیح علینژاد بعد از شکست شورای همبستگی اپوزیسیون!
🔹 مجری : مردم سوال میکنن چطور میشه به این شش نفر که نتوانستند در این چند ماه در بین خودشان، یک مکانیزم دموکراسی تشکیل بدن، در مورد یک کشور به اون ها اعتماد کرد ؟
🔹 علینژاد : من شرمندم و خجالت میکشم!
🔹 اطرافیان و نزدیکان پهلوی واژه رد صلاحیت و شورای نگهبان را مثل پتک بر سر افراد شورا زدن و این ما رو زخمیکرد! آن ها نازنین بنیادی را تحقیر کردند!
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ روش جدید آموزش به مردم توسط ضرغامی!
🔹 ضرغامی: من گاهی از روی عمد در مصاحبههایم کلمات انگلیسی بهکار میبرم تا برنامۀ صداوسیما به آن ایراد بگیرد و آموزشی برای مردم شود
🔹 جناب ضرغامی! رهبر دوساعت بدون استفاده از حتی یک کلمه انگلیسی صحبت میکنند و صدا و سیما ایشان را به عنوان الگویی به مردم نشان میدهند، چرا از این روش برای آموزش استفاده نمیکنید؟ بهتر نیست؟!
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احیاء ۴ هزار و ۲۰۰ واحد راکد صنعتی و تولیدی در کشور/ ۱۶۰ واحد تولیدی راکد در خوزستان فعال شد
رئیسجمهور در مراسم جشن احیاء ۱۶۰ واحد راکد صنعتی و تولیدی:
برخی از واحدهای تولیدی استان خوزستان که امروز احیاءشده، بیش از ۱۰ سال راکد و یا تعطیل بودهاند
تولید و اشتغال در استان فعال شده است. در برخی از این کارگاهها بیش از ۱۵۰ نفر مشغول بهکار شدهاند
هزاران میلیارد تومان از سرمایه راکد مردم به گردش افتاده است و هزاران شغل ایجاد شده است
برخی محصولات تولید شده در این کارگاهها علاوه بر مصرف و نیاز داخلی، تجاریسازی شده و زمینه صادرات هم دارند
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🔴نامه وزیر صمت به دادستان کل کشور
🔹 سید رضا فاطمیامین در نامهای خطاب به دادستان کل کشور، با اشاره به انتشار خبری مبنی بر واگذاری خودرو به نمایندگان مجلس در جریان استیضاح وزیر صمت و تاکید بر اینکه چنین اتهام فسادی در شان دولت مردمی و مجلس انقلابی نیست و به اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی کشور صدمه وارد کرده است، خواستار بررسی موضوع در اسرع وقت و پیگیری قضایی خطاکاران گردید.
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ تا حالا به نوجوانهای اطرافتون و علایقشون دقت کردید؟
📢 گزارشی از رواج #موسیقی_کرهای ( #کی_پاپ ، Bts) دربین #دختران ایرانی
⬆️ چرا #نوجوانان ما علاقه دارند هویت خود را به #هویت خارجی گره بزنند؟
🔻۲۰ هزار نوجوان ایرانی برای گروه کیپاپی که دوست دارند محتوا می سازند!!!
🔻متولیان #فرهنگی کره کار خود را درست انجام داده اند ما چطور؟
🔸عوامل موفقیت کی پاپ چیست؟
🔸کره هویتش را با موسیقی به نوجوانان ما القاء می کند ما چطور؟
#تربیت_نوجوان
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔎جسارت به یک روحانی و فرامتنی هویت سوز
🔺چند ثانیه فیلم از لحظه #زیرگرفتن_یکروحانی توسط یک خودروی شخصی با انگیزه نامعلوم فعلا؟؟ اما یک #فرامتن خطرناکی دارد...
🔸تولید #دومینوی_نفرت علیه #نمادها بعنوان یک استراتژی برای ذبح فرهنگ از مسیر میانبر. فقط بحث دیانت و ناامن کردن فضا برای #روحانیت نیست.
🔸روزی #حجاب، روزی #عمامه و روزهای بعد #پرچم #سرودملی و #زبانفارسی و #نقشه و...
فراموش نکنیم که جزءلاینفک #هویت یک ملت، نمادهای ملی و مذهبی آن است که اگر آسیب ببیند، بنیادهای معرفتی و ارتکازات تاریخی مردم آن خاک را هم به تدریج درمینوردد.
🔸خلاصه اینکه عادی سازی توهین به نمادها و پایین آوردن میزان حساسیت عمومی به این قبیل جسارتهای جهت دار، به نفع فرهنگ و تاریخ و انسجام یک جامعه نخواهد بود.
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کم نباش...
#سخنرانی
👤دکتر الهی قمشه ای
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
*۱۸ ضرب المثلی که ریشه ی قرآنی دارند.*
📌قسمت اول
◀️تدوین و گردآوری توسط مبلغین کشوری مترجمی زبان قرآن زیر نظر صاحب طرح
*استاد سید علی حسینی یزدی
🌼💐🌼💐🌼💐💐
۱- هر گلی بزنی سر خودت زدی،
🔶 إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ،
اگر نیکی کنید؛
به خودتان نیکی می کنید.
اسراء آیه ی 7
🌟💫🌟💫🌟
۲- بی گدار به آب نزن،
🔶 وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ
و با دستهایتان خود را به هلاکت نیفکنید.
بقره آیه ی195
🌟💫🌟💫🌟
۳- آشپز که دوتا شد؛
آش یا شور می شود یا بی نمک
🔶 لوکان فیهما آلهة إلاّ اللّٰه لفسدتا،
اگر بود در میان آسمان و زمین معبودانی دیگر،
هر آینه تباه می شدند آن دو ( و نظام هستی بهم میخورد.)
انبیاء آیه ی 22
🌟💫🌟💫🌟
٤- از تو حرکت از خدا برکت،
🔶 وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً،
و هر کس مهاجرت کند در راه خداوند،
( برای آسایش و گشایشِ اُمورش) ، جایگاه بسیار خواهد یافت.
نساء آیه ی100
🌟💫🌟💫🌟
۵- اگر علی ساربونه میدونه شترش رو کجا بخوابونه،
🔶 اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ،
خداوند بهتر میداند کجا قراردهد رسالتش را
انعام آیه ی124
🌟💫🌟💫🌟
۶- مور همان به که نباشد پرش،
🔶 وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ
و اگر بگشاید خداوند روزی را برای بندگانش ،
هر آینه ظلم و طغیان کنند در زمین،
شوری آیه ی27
🌟💫🌟💫🌟
۷- یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی الابصار
🔶 فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ
پس هر کجا روی گردانید؛
پس آنجا ذات خداوند است.
بقره آیه ی 115
🌟💫🌟💫🌟
۸-به عمل کار برآید به سخندانی نیست.
🔶 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ،
ای کسانی که ایمان آوردید!
برای چه می گوئید آنچه را انجام نمی دهید؟
صف آیه ی 2
🌟💫🌟💫🌟
۹- نه چندان بخور کز دهانت بر آید؛
نه چندان که از ضعف جانت بر آید.
🔶 وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا
و نه هرگز دست خود (در احسان به خلق) محکم به گردنت بستهدار،
و نه بسیار باز و گشادهدار،
که (هر کدام کنی) به نکوهش و درماندگی خواهی نشست.
اسرا آیه ی29
🌟💫🌟💫🌟
۱۰- شتر دیدی ندیدی،
🔶 وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا
هرگاه به عمل لغوی (از مردم غافل) بگذرند؛
بزرگوارانه از آن درگذرند.
فرقان آیه ی 72
🌟💫🌟💫🌟
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
ارسال مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
📌قسمت دوم
۱۱- گر به دولت برسی،
مست نگردی مردی،
🔶 کلا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى،
حقا كه انسان سركشى مى كند؛
همين كه خود را بى نياز پندارد.
علق آیات 6 و7
🌟💫🌟💫🌟
۱۲- کبوتر با کبوتر باز با باز،
*کند هم جنس با هم جنس پرواز،
الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ
زنان بدکار و ناپاک شایسته ی مردانی بدین وصفند؛
و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته ی زنانی بدین صفتند؛
و (بالعکس) زنان پاکیزه نیکو لایق مردانی چنین،
و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونهاند.
نور آیه ی26
🌟💫🌟💫🌟
۱۳-تو مو می بینی و من پیچش مو،
إِنِّي أَرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ
همانا من چیزی می بینم که شما نمی بینید.
انفال آیه ی 48
🌟💫🌟💫🌟
۱٤- ماه پشت ابر نمی ماند.
🔶 الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُ
الان آشکار شد حقیقت،
یوسف آیه ی 51
🌟💫🌟💫🌟
۱۵-تو را به خیر و ما را به سلامت،
🔶 لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِینِ،
برای شما دین شما و برای من دین من،
کافرون آیه ی6
۱۶- هر آنکس که دندان دهد نان دهد.
🔶 نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ
ما روزی میدهیم شما را و آنها را
انعام آیه ی151
🌟💫🌟💫
۱۷- در نا امیدی بسی امید است؛
🔶 لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّه
ترجمه ؛
ناامید نشوید از رحمت خداوند.
زمر آیه ی 39
🌟💫🌟
۱۸- از پس هر گریه آخر خنده ای است.
🔶 *إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
همانا با هر سختی آسانی است.
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
ارسال مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️خدا همین حوالی است
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
مهارت های زندگی زناشویی جلسه اول.m4a
6.19M
🎧︎ #مهارت_های_زناشویی
🧑🏫جلسه شماره 1
🧑💻جهت مشاوره و هماهنگی وقت قبلی
@adminrezerv
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
دوره تربیت فرزند جلسه اول.m4a
6.07M
🎧︎ #تربیت_فرزند
🧑🏫جلسه شماره 1
🧑💻جهت مشاوره و هماهنگی وقت قبلی
@adminrezerv
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
کینه سرطان روح 25.mp3
8.23M
#کینه_سرطان_روح 25
✔️ریشه ی توقع؛ خودخواهیــه❗️
این رذیله ی بزرگـو از روحت پاک کن.
💢اگه توقعت از دیگران، از بین بره؛
خیلی از کینه هات،
خودبخود درمان میشَنــا
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این یک دقیقه از صحبت های رهبری رو از دست ندید👌
🍃🌹🍃
✅ اگر جمهوری اسلامی را یاری کنید..
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهدا_شر_منده_ایم ❤️
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج🤲
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها راهی که میشود یک زندگی بهتر داشت ....
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
17.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨👌 اینا را حرام کن برای خودت....
.
⚠️#غر_نزن😩❌🤐
⚠️#نق_نزن😪 ❌🤭
⚠️#گلایه_نکن🥴 ❌🤫
♻️چرا که این ها نشان از یک ذهن و درون نا آرام دارد. 🤯
✔️غر زدن باعث میشود هر چیزی بدتر از آنچه هست بنظر برسد...😔
✔️ غر زدن و گلایه داشت تبدیل به عادت میشه...😞
✔️ غر زدن همه را دل مرده می کنه😮💨
.
✔ غر زدن خلاقیت را از بین می بره😧
.
✔ غر زدن افراد منفی را بیشتر میکنه😯
.
✔غر زدن روابط بد را تقویت می کنه😳
به خاطر داشته باشیم
ذهن آرام همیشه به دنبال نکات مثبت و سازنده است.
🤲پس تا میتونیم خدا رو بابت نعمت هامون شکر کنیم.
✨خدایا سپاسگزارم که من را بعنوان اشرف مخلوقات عالم قرار دادی تا بتوانم بهتر فکر کنم و حالم خوب باشه.
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبہ و ياد درگذشتگان😔
🌹اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌹
🤲#التماسدعا🤲
پنجشنبہ است
روزمان را بہ فاتحہ اے و صلواتے معطر ڪنیم✨
بہ یاد آنان ڪـہ روزے در ڪنارمان
نفس هایشان گرما بخش محفل مان بود😔
و امروز یادشان دلگرم مان میڪند
🌸یادی کنیم از پدر ومادران آسمانی
که دیگر با ما نیستند اما
خاطرات و یادخوبشان تا ابد باماست
🌸شادی روح این عزیزان آسمانی
همه باهم بخوانیم فاتحه مع الصلوات
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
🌸 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
⭕️به کانال #مدافعان_حرم_ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
⭕️ بیانیه آمریکا: نیروی دریایی سپاه ایران یک نفتکش را در خلیج عمان توقیف کرد
🔻این نفتکش با پرچم جزایر مارشال در تردد بوده است.
🔻دولت آمریکا از ایران خواست تا هرچه زودتر این نفتکش را آزاد کند.
🔴⭕️تکمیلی
جزئیات توقیف یک نفتکش متخلف توسط نیروی دریایی ارتش
نیروی دریایی ارتش:
🔻بر اثر تصادف یک فروند کشتی ناشناس با یک شناور ایرانی در آبهای خلیج فارس که منجر به مفقود شدن دو نفر و زخمی شدن چند تن دیگر از خدمه این شناور شد، کشتی ناشناس بر خلاف مقررات بینالمللی مبنی بر کمک به شناور و مصدومان، اقدام به فرار از خلیج فارس نمود که بلافاصله پس از درخواست از سوی مرکز تجسس و نجات دریایی (MRCC)، نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در قالب مرکز بینالمللی امنیت دریایی مستقر در چابهار اقدام به رهگیری، شناسایی و توقیف کشتی ناشناس در دریای عمان کرد.
🔻در این عملیات ناوشکن بایندر نیروی دریایی ارتش با حکم قضایی، کشتی متخلف را که با پرچم جزایر مارشال در حال فرار بود توقیف و به آبهای ساحلی جمهوری اسلامی ایران هدایت کرد.
به كانال مدافعان حرم ولایت بپیوندید.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟨 این کارشناس افغانتبار تنها در۲دقیقه و۵۳ ثانیه، علت پیشرفت برخی کشورهای غیــــر مسلمان و عقبماندگی برخی از کشورهای مسلمان را بقدری زیبا و کامل تشریح میکند
که گویی مخاطب به یک سمینار چند ساعته رفته است !
┏━🍃🌻🍂━┓
┗━🍂🌻🍃━┛
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865