eitaa logo
مدافعان حرم ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
19.4هزار ویدیو
207 فایل
🔹﷽🔹 کانال مدافعان حرم ولایت با متنوع ترین مطالب روز؛ آموزشی_اقتصادی_نظامی_مذهبی وسرگرمی. ♡ ارسال بهترین وجذابترین رمان‌ها پیام بصورت پست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17359336874500 ارتباط با ادمین @MAHDy_Yar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی کتاب اثر بهناز ضرابی زاده "دختر شینا" عاشقانه ای از دوران جنگ است که "بهناز ضرابی زاده" آن را از "خاطرات قدم خیر محمدی کنعان همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر" گردآوری و به صورت رمان به نگارش درآورده است. این اثر با استقبال مخاطبان ادبیات پایداری رو به رو شده و جز نخستین آثار در زمینه ی خاطرات زنان از جنگ هشت ساله ی ایران می باشد. "سردار شهید ستار ابراهیمی"، یکی از شهیدان والامقام استان همدان بود که در عملیات والفجر8 به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد. "بهناز ضرابی زاده" رمان "دختر شینا" را به روایت "قدم خیر محمدی" همسر این شهید برجسته به تصویر کشیده که با وجود از دست دادن همسر خود در بیست و چهار سالگی، دیگر ازدواج نکرد و پنج فرزند خود را به تنهایی پرورش داد. "دختر شینا" نیز از مجاهدت و ایستادگی زنان، پا به پای مردان سخن می گوید اما این روندی نیست که از ابتدای داستان با آن مواجه هستیم. بانوی قصه که هنگام ازدواج تنها چهارده سال سن داشت آرام آرام به این صلابت دست پیدا می کند. او در ابتدا برخلاف بسیاری از همسران ایثارگر که شوهران خود را از لحاظ روانی برای جهاد و دفاع از انقلاب آماده می کردند، آمادگی این را نداشت که همسرش را به جبهه های جنگ بفرستد، چه برسد به اینکه او را اینقدر زود از دست بدهد و پس از آن تمام هم و غمش را معطوف پرورش شایسته ی فرزندانشان بنماید. "بهناز ضرابی زاده" سلسله "خاطرات قدم خیر محمدی کنعان همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر" را با انسجام و پیوستگی قابل توجهی به نگارش درآورده و از خوانندگان دعوت می کند برای پی بردن به راز مخفی در انتخاب عنوان "دختر شینا" و همچنین آشنایی با فراز و نشیب های زندگی یکی از صدها بانوی باصلابت و رنج دیده ی کشورمان، این کتاب را مطالعه کنند. ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش رو به بالا قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید. .
‍ 🌷 – قسمت 1⃣ پدرم مریض بود. می‌گفتند به بیماری خیلی سختی مبتلا شده است. من که به دنیا آمدم، حالش خوب خوب شد. همه فامیل و دوست و آشنا تولد من را باعث سلامتی و بهبودی پدر می‌دانستند. عمویم به وجد آمده بود و می‌گفت:« چه بچه خوش قدمی! اصلاً اسمش را بگذارید، قدم خیر. » آخرین بچه پدر و مادرم بودم.قبل از من، دو دختر و چهار پسر به دنیا آمده بودند، که همه یا خیلی بزرگتر از من بودند و یا ازدواج کرده،سر خانه و زندگی خودشان رفته بودند.به همین خاطر،من شدم عزیزکردﺓ پدر و مادرم؛مخصوصاً پدرم. ما در یکی از روستاهای رزن زندگی می‌کردیم. زندگی کردن در روستای خوش آب و هوا و زیبای قایش برایم لذت‌بخش بود.دورتادور خانه‌های روستایی را زمین‌های کشاورزی بزرگی احاطه کرده بود؛زمین‌های گندم و جو، تاکستان‌های انگور. از صبح تا عصر با دخترهای قد و نیم‌قد همسایه توی کوچه‌های باریک و خاکی روستا می‌دویدیم.بی‌هیچ غصه‌ای می‌خندیدیم و بازی می‌کردیم.عصرها دم غروب با عروسک‌هایی که خودمان با پارچه و کاموا درست کرده بودیم،می‌رفتیم روی پشت‌بام خانة ما. تمام عروسک‌ها و اسباب‌بازی‌هایم را توی دامنم می‌ریختم،از پله‌های بلند نردبان بالا می‌رفتیم و تا شب می‌نشستیم روی پشت‌بام و خاله‌بازی می‌کردیم. بچه‌ها دلشان برای اسباب‌بازی‌های من غنج می‌رفت؛ اسباب‌بازی‌هایی که پدرم از شهر برایم می‌خرید. می‌گذاشتم بچه‌ها هر چقدر دوست دارند با آن‌ها بازی کنند. شب، وقتی ستاره‌ها همة آسمان را پر می‌کردند، بچه‌ها یکی‌یکی از روی پشت‌بام‌ها می‌دویدند و به خانه‌هایشان ‌می‌رفتند؛ اما من می‌نشستم و با اسباب‌بازی‌ها و عروسک‌هایم بازی می‌کردم.گاهی که خسته می‌شدم، دراز می‌کشیدم و به ستاره‌های نقره‌ای که از توی آسمان تاریک به من چشمک می‌زدند، نگاه می‌کردم. وقتی همه‌جا کاملاً تاریک می‌شد و هوا رو به خنکی می‌رفت،مادرم می‌آمد دنبالم. بغلم می‌کرد. ناز و نوازشم می‌کرد و از پشت‌بام مرا می‌آورد پایین.شامم را می‌داد.رختخوابم را می‌انداخت.دستش را زیر سرم می‌گذاشت. برایم لالایی می‌خواند.آن‌قدر موهایم را نوازش می‌کرد، تا خوابم می‌برد. بعد خودش بلند می‌شد و می‌رفت سراغ کارهایش.خمیرها را چونه می‌گرفت. آن‌ها را توی سینی می‌چید تاصبح باآن‌هابرای صبحانه نان بپزد. صبح زود با بوی هیزم سوخته و نان تازه از خواب بیدار می‌شدم.نسیم روی صورتم می‌نشست. می‌دویدم و صورتم را با آب خنکی که صبح زود مادر از چاه بیرون کشیده بود، می‌شستم و بعدمی‌رفتم روی پای پدر می‌نشستم. همیشه موقع صبحانه جایم روی پای پدرم بود.او با مهربانی برایم لقمه می‌گرفت و توی دهانم می‌گذاشت و موهایم را می‌بوسید. پدرم چوبدار بود.کارش این بود که ماهی یک‌بار از روستاهای اطراف گوسفند می‌خرید و به تهران و شهرهای اطراف می‌برد و می‌فروخت. از این راه درآمد خوبی به دست می‌آورد. در هر معامله یک کامیون گوسفند خرید و فروش می‌کرد.در این سفرها بود که برایم اسباب‌بازی و عروسک‌های جورواجور می‌خرید. روزهایی که پدرم برای معامله به سفر می‌رفت، بدترین روزهای عمرم بود. آن‌قدر گریه می‌کردم و اشک می‌ریختم که چشم‌هایم مثل دوتا کاسه خون می‌شد. پدرم بغلم می‌کرد.تندتند می‌بوسیدم و می‌گفت: « اگر گریه نکنی و دختر خوبی باشی، هرچه بخواهی برایت می‌خرم.» با این وعده و وعیدها،خام می‌شدم و به رفتن پدر رضایت می‌دادم.تازه آن‌وقت بود که سفارش‌هایم شروع می‌شد.می‌گفتم: « حاج‌آقا! عروسک می‌خواهم؛از آن عروسک‌هایی که موهای بلند دارند با چشم‌های آبی.از آن‌هایی که چشم‌هایشان باز و بسته می‌شود.النگو هم می‌خواهم. برایم دمپایی انگشتی هم بخر.از آن صندل‌های پاشنه‌چوبی که وقتی راه می‌روی تق‌تق صدا می‌کنند.بشقاب و قابلمة اسباب‌بازی هم می‌خواهم. » پدر مرا می‌بوسید و می‌گفت:« می‌خرم. می‌خرم.فقط تو دختر خوبی باش. گریه نکن. برای حاج‌آقایت بخند.حاج‌آقا همه چیز برایت می‌خرد. » من گریه نمی‌کردم؛اما برای پدر هم نمی‌خندیدم.از این‌که مجبور بودم او را دو سه روز نبینم،ناراحت بودم.از تنهایی بدم می‌آمد. دوست داشتم پدرم روز و شب پیشم باشد. همة اهل روستا هم از علاقة من به پدرم باخبر بودند. گاهی که با مادرم به سر چشمه می‌رفتیم تا آب بیاوریم یا مادرم لباس‌ها را بشوید،زن‌ها سربه‌سرم می‌گذاشتند و می‌گفتند: « قدم! تو به کی شوهر 💍می‌کنی؟!» می‌گفتم: «به حاج‌آقایم.» می‌گفتند: «حاج‌آقا که پدرت است! » می‌گفتم: «نه،حاج‌آقا شوهرم است. هر چه بخواهم،برایم می‌خرد.»   🔰ادامه دارد... ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش رو به بالا قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید. .
‍ 🌷 2⃣ ....می‌گفتند: « حاج‌آقا که پدرت است! » می‌گفتم: « نه، حاج‌آقا شوهرم است. هر چه بخواهم، برایم می‌خرد. » بچه بودم و معنی این حرف‌ها را نمی‌فهمیدم. زن‌ها می‌خندیدند و درگوشی چیز‌هایی به هم می‌گفتند و به لباس‌های داخل تشت چنگ ‌می‌زدند. تا پدرم برود و برگردد، روزها برایم یک سال طول می‌کشید. مادرم از صبح تا شب کار داشت. از بی‌کاری حوصله‌ام سر می‌رفت. بهانه می‌گرفتم و می‌گفتم: « به من کار بده، خسته شدم. » مادرم همانطور که به کارهایش می‌رسید، می‌گفت:« تو بخور و بخواب. به وقتش آن‌قدر کار کنی که خسته شوی. حاج‌آقا سپرده، نگذارم دست به سیاه و سفید بزنی. » دلم نمی‌خواست بخورم و بخوابم؛ اما انگار کار دیگری نداشتم. خواهرهایم به صدا درآمده بودند. می‌گفتند: « مامان! چقدر قدم را عزیز و گرامی کرده‌ای. چقدر پیِ دل او بالا می‌روی. چرا که ما بچه بودیم،  با ما این‌طور رفتار نمی‌کردید؟!» با تمام توجه‌ای که پدر و مادرم به من داشتند، نتوانستم آن‌ها را راضی کنم تا به مدرسه بروم. پدرم می‌گفت: « مدرسه به درد دخترها نمی‌خورد. » معلم مدرسه مرد جوانی بود. کلاس‌ها هم مختلط بودند. مادرم می‌گفت: « همین مانده که بروی مدرسه، کنار پسرها بنشینی و مرد نامحرم به تو درس بدهد. » اما من عاشق مدرسه بودم. می‌دانستم پدرم طاقت گریة مرا ندارد. به همین‌خاطر، صبح تا شب گریه می‌کردم و به التماس می‌گفتم: «حاج‌آقا! تو را به خدا بگذار بروم مدرسه. » پدرم طاقت دیدن گریة مرا نداشت، می‌گفت: « باشد. تو گریه نکن، من فردا می‌فرستم با مادرت به مدرسه بروی. » من هم همیشه فکر می‌کردم پدرم راست می‌گوید. ... پدرم طاقت دیدن گریة مرا نداشت، می‌گفت: « باشد. تو گریه نکن، من فردا می‌فرستم با مادرت به مدرسه بروی. » من هم همیشه فکر می‌کردم پدرم راست می‌گوید. آن شب را با شوق و ذوق به رختخواب می‌رفتم. تا صبح خوابم نمی‌برد؛ اما همین که صبح می‌شد و از مادرم می‌خواستم مرا به مدرسه ببرد، پدرم می‌آمد و با هزار دوز و کلک سرم را شیره می‌مالید و باز وعده و وعید می‌داد که امروز کار داریم؛ اما فردا حتماً می‌رویم مدرسه. آخرش هم آرزو به دلم ماند و به مدرسه نرفتم. نه ساله شده بودم. مادرم نماز خواندن را یادم داد. ماه رمضان آن سال روزه گرفتم، روزهای اول برایم خیلی سخت بود، اما روزه گرفتن را دوست داشتم. با چه ذوق و شوقی سحرها بیدار می‌شدم، سحری می‌خوردم و روزه می‌گرفتم. بعد از ماه رمضان، پدرم دستم را گرفت و مرا برد به مغازة پسرعمویش که بقالی داشت. بعد از سلام و احوال‌پرسی گفت: « آمده‌ام برای دخترم جایزه بخرم. آخر، قدم امسال نه ساله شده و تمام روزه‌هایش را گرفته. » پسرعموی پدرم یک چادر سفید که گل‌های ریز و قشنگ صورتی داشت از لابه‌لای پارچه‌های ته مغازه بیرون آورد و داد به پدرم. پدرم چادر را باز کرد و آن را روی سرم انداخت. چادر درست اندازه‌ام بود. انگار آن را برای من دوخته بودند. از خوشحالی می‌خواستم پرواز کنم. پدرم خدید و گفت: « قدم جان! از امروز باید جلوی نامحرم چادر سرت کنی، باشد بابا جان. » آن روز وقتی به خانه رفتم، معنی محرم و نامحرم را از مادرم پرسیدم. همین که کسی به خانه‌مان می‌آمد، می‌دویدم و از مادرم می‌پرسیدم: « این آقا محرم است یا نامحرم؟! » بعضی وقت‌ها مادرم از دستم کلافه می‌شد. به خاطر همین، هر مردی به خانه‌مان می‌آمد، می‌دویدم و چادرم را سرم می‌کردم. دیگر محرم و نامحرم برایم معنی نداشت. حتی جلوی برادرهایم هم چادر سر می‌کردم. 🔰ادامه دارد....🔰 ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش رو به بالا قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ ۳ ترور با یک فرمول❗️❗️❗️ 1⃣ سپهبد قرنی ، اولین رییس ستاد ارتش پس از انقلاب اسلامی در ۳ اردیبهشت۱۳۵۸، در دوران دولت موقت مهندس بازرگان،توسط گروهک فرقان به شهادت می رسد. 2⃣ سپهبد صیاد شیرازی،جانشین ستاد کل نیروهای مسلح،در۲۱ فروردین۱۳۷۸ ، در دوران ریاست جمهوری محمدخاتمی ،توسط گروهک منافقین به شهادت می رسد. 3⃣سپهبد سلیمانی،فرمانده نیروی قدس سپاه،در۱۳ دی ۱۳۹۸، در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی،توسط ارتش آمریکا به شهادت می رسد. ⛔️چند نکته: 🔻هر ۳ شهید بزرگوار از نیروهای مخلص و وفادار به امام و انقلاب بودند. 🔻 فاصله شهادت سپهبدهای شهید انقلاب ۲۰ سال می باشد. 🔻هر ۳ شهید عزیز در دورانی به شهادت رسیده اند که کشور به خاطر مسایل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دچار اختلاف و اعتراض و چالش بوده است. 🔻 هر ۳ شهادت در دوران دولتهای متمایل به غرب که به دنبال مذاکره و سازش بوده اند،اتفاق افتاده است. ✅ هر زمان در داخل کشور وحدت کمتری وجود داشته و دولت ها به جای سیاست مقاومت و نگاه به درون ، به دنبال سازش و نگاه به بیرون بوده اند،آسیب پذیرتر شده ایم. _سلیمانی هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهرشان مْ 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭😭😭 روز آخرماه مبارک رمضان حاج آقا مجتبی تهرانی ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🇮🇷مجموعه کانالهای مدافعان حرم ولایت
23.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این خلاصه یکی از تاثیرگذارترین قسمتهای زندگی پس از زندگی این چندساله که فصل دوم یعنی سال ١۴٠٠ پخش شد. همسر جناب عظیمی یکی دوسال قبل مرحوم شدن. تاثیری که ایشون و همسرشون در زندگی همسران گذاشتن بسیار بسیار بالا بود و نام و یادشون همیشه زنده خواهد بود. چه بسا رسالتشون رو انجام دادن و برنامه‌شون پخش شد و به دیدار حق شتافتند جناب عظیمی کسی بود که اعتقادی به حساب و کتاب نداشت. ازشون تشکر میکنیم که پا روی نفسشون گذاشتن و اومدن این تجربه‌شون رو مطرح کردن. بدنامی رو به جان خریدن تا شاید زندگی خیلیا اصلاح بشه. البته الان عزیز هستن و خوشنام. هرچی مطرح کردن برای گذشته‌شون بوده و الان دیگه اون شخص سابق نیستن یه نکته مهمی که باید بگم این هست که این مختص مردها نیست در زندگی، شاید یک زن به شوهرش ظلم کنه و مرد بی‌یاور باشه و زنش رو به خدا واگذار کنه. هر دوحالت ممکنه. ولی معمولا با توجه به شرایط فیزیکی و مسائل دیگه، این خانومها هستن که بیشتر مورد ظلم واقع میشن این قسمت ٢١اُم سال ۱۴۰۰ هستش ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🇮🇷مجموعه کانالهای مدافعان حرم ولایت
زیارت جامعه کبیره .pdf
3.82M
📜 متن و ترجمه Pdf 🕌 زیارت جامعه کبیره 🆎 با فونت درشت و خوانا ترجمه مقابل متن جهت درک معانی مخصوص به اندازه صفحه گوشی 👌 بسیار ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ عالی ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🇮🇷مجموعه کانالهای مدافعان حرم ولایت
زیارت‌جامعه‌کبیره۩علی‌فانی.mp3
14.05M
ا💠۩﷽۩💠ا 📖 زیارت جامعه کبیره 💎 بهترين و جامع ترین زيارتی که صفات ؛ مقامات و معارف اهلبیت علیهم السلام در آن بیان شده و از طرف امام هادی (ع) به شیعیان رسیده است 🎙 با نوای علی فانی 🌧الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج🌧 64BitR🚀13MB⏰Time=29:10 ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🇮🇷مجموعه کانالهای مدافعان حرم ولایت
🔴 توصیه ای مهم برای ایام پایانی ماه رمضان 🔵 استاد فاطمی نیا ( رحمه الله ) : 🌕 از اولیاء الهی سینه به سینه یک یادگاری دارم که عمل به آن برکات فراوانی دارد. ماه مبارک رمضان ، این ضیافت الهی را با یک زیارت جامعه کبیره به آخر برسانید.در اثر این عمل این ضیافت چنان رنگین خواهد شد که آثارش از عقول ما خارج است و روزی به کار خواهد آمد که آن روز هیچ چیز دیگری به کار نخواهد آمد. لینک متن و وترجمه زیارت جامعه کبیره👇 https://eitaa.com/Modafeane_harame_velayat/47499 لینک فایل صوتی بسیار زببا ودلنشین با نوای علی فانی https://eitaa.com/Modafeane_harame_velayat/47500
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺عید فطر آمد و ماه رمضان گشت تمام 🌸بر شما همسفران سفر روزه سلام 🌺روزه هاتان همه در پبش خداوند قبول 🌸روزگار خوشتان مظهر توفیق مدام 🌺 و حلول بر شما مبارک🌸 ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🇮🇷مجموعه کانالهای مدافعان حرم ولایت
4_5812086157403496918.mp3
3.95M
آهنگ عید فطر حجت_اشرف_زاده استشمام 💞        عطر خوش بوے                      عیـــــد فطــر از پنجره 💞       ملڪوتي رمضاڹ          ڪَواراے وجود پاڪتاڹ "عاشقاڹ عیدتاڹ مبارڪ"💞 ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🇮🇷مجموعه کانالهای مدافعان حرم ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐🌺 💜 (شب اول ماه شوال) *💙☘از جمله لیالى شریفه شب عید فطر می باشد و در فضیلت و ثواب عبادت و احیاى آن احادیث بسیار وارد شده و روایت شده است که آن شب کمتر از شب قدر نیست. برای درک این شب عزیز انجام اعمالی از ائمه علیهم السلام به ما سفارش شده است :👇👇* *🔶🌿1- در هنگام غروب آفتاب غسل انجام شود* *🔶🌿2- آن شب به نماز، دعا، استغفار، درخواست از حق تعالى و بیتوته در مسجد احیا گردد.* *🔶🌿3- بعد از نماز مغرب و عشاء ، نماز صبح و نمازعید فطر ذکر؛" الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد الحمد لله على ما هدانا و له الشکر على ما اولانا " گفته شود.* *🔶🌿4- بعد از نماز مغرب و نافله آن، دست ها را به سوى آسمان بلند کرده و بگوید:" یا ذاالمن و الطول یا ذاالجود یا مصطفی محمد و ناصره صل على محمد و آل محمد و اغفرلی کل ذنب احصیته وهو عندک فی کتاب مبین." پس به سجده برود و صد مرتبه در سجده بگوید: " اتوب الى الله " پس هر حاجت که دارد از حق تعالى بخواهد که ان شاء الله تعالى بر آورده خواهد شد. در روایتی از شیخ آمده که: بعد از نماز مغرب به سجده رود و بگوید" یا ذاالحول یا ذاالطول یا مصطفیا محمدا و ناصره صل على محمد و آل محمد واغفرلی کل ذنب اذنبته و نسیته انا و هو عندک فی کتاب مبین." سپس صد مرتبه " اتوب الى الله " بگو.* *🔶🌿5- زیارت امام حسین علیه السلام که فضیلت بسیار دارد.* *🔶🌿6- ده مرتبه ذکر" یا دائم الفضل علی البریة یا باسط الیدین بالعطیة یا صاحب المواهب السنیة صل علی محمد و آله خیرالوری سجیة واغفرلنا یا ذاالعلی فی هذه العشیة." که از اعمال شب جمعه است، گفته شود.* *🔶🌿7- ده رکعت نماز که در شب آخر ماه رمضان اقامه می شود که به صورت پنج نماز دو رکعتی ، در هر رکعت بعد از حمد، سوره توحید ده بار خوانده شود. و در رکوع و سجود ده مرتبه ذکر" سبحان الله والحمدلله و لا اله الاالله والله اکبر" گفته شود. پس از نماز هزار مرتبه استغفار کند و بعد از آن سر به سجده گذارد و بگوید:" یا حی یا قیوم یا ذاالجلال و الاکرام یا رحمان الدنیا والاخرة و رحیمهما یا ارحم الراحمین یا اله الاولین والآخرین اغفرلنا ذنوبنا و تقبل منا صلواتنا و صیامنا و قیامنا."* *🔶🌿8. چهارده رکعت نماز اقامه کند. بعد از هر دو رکعت سلام دهد و در هر رکعت بعد از حمد، یک بار آیةالکرسی و سه مرتبه توحید خوانده شود. براى هر رکعت، ثواب عبادت چهل سال و عبادت هر که در آن ماه روزه گرفته و نماز خوانده اعطاء می شود.* *🔶🌿9. شیخ در مصباح فرموده که در آخر شب غسل کن و بر سجاده خود تا طلوع فجر بنشین و عبادت کن.* *🔶🌿10- بعد از نماز مغرب و نافله آن دو رکعت نماز بجا آورد، در رکعت اول بعد از حمد هزار مرتبه توحید و در رکعت دوم بعد از حمد، یک مرتبه توحید بخواند. بعد از سلام سر به سجده بگذارد و صد مرتبه ذکر" اتوب الى الله " گفته شود. پس از آن بگوید: " یا ذاالمن والجود یا ذاالمن والطول یا مصطفی محمد صلى الله علیه وآله صل على محمد وآله و افعل بی کذا و کذا و به جاى کذا حاجات خود را بطلبد و روایت است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام این دو رکعت را به این کیفیت بجا مى آورد پس سراز سجده برمی داشت و می فرمود به حق آن خداوندى که جانم به دست قدرت او است هر که این نماز را بخواند، هر حاجتی از خدا بطلبد البته عطا کند و اگر به عدد ریگ هاى بیابان گناه داشته باشد خدا بیامرزد. و در روایت دیگر به جاى هزار مرتبه توحید صد مرتبه وارد شده است* کپی با ۵ صلوات هدیه نثار چهارده معصوم علیهم السلام ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 🇮🇷مجموعه کانالهای مدافعان حرم ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادتون هست که چقدر روز شماری میکردیم برای ورود به ماه مبارک رجب و چقدر مشتاق ورود به آن ماه بابرکت و با عظمت بودیم ماه رجب هم آمد و تمام شد ماه شعبان هم همینطور ماه رمضان هم به همین زودی تمام شد چقدر عمرها و روز و شب ها به تندی دارد میگذرد و متوجه نیستیم خوشا بحال کسانی که دارند بندگی و طاعت خداوند می کنند و بدا به حال کسانی که در دام شیطان اسیرند و به جای بندگی خدا بندگی شیطان می کنند. آنها زیانکاران واقعی اند و خود نمیدانند