eitaa logo
مدافعان حرم ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
20.4هزار ویدیو
212 فایل
🔹﷽🔹 کانال مدافعان حرم ولایت با متنوع ترین مطالب روز؛ آموزشی_اقتصادی_نظامی_مذهبی وسرگرمی. ♡ ارسال بهترین وجذابترین رمان‌ها پیام بصورت پست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17359336874500 ارتباط با ادمین @MAHDy_Yar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷🔹 ((شهیدی که بعد شهادتش برای فرزندش کفش اسکیت خرید)) خاطره ای از فرزند شهید ترور ابراهیم باقری: سن وسالی نداشتم که پدرم به شهادت رسید. یادمه اون موقع‌ها برادر بزرگم بیست سالش بود. من بچه بودم و میرفتم تو کوچه ها بازی می‌کردم. یک روز دیدم بچه ها کفش اسکیت پاشون کردن و چقدر قشنگ با اونها بازی میکنن. خیلی دلم خواست منم یک جفت داشته باشم. اومدم خونه به مادرم گفتم مامان میشه برای من هم کفش اسکیت بخرید؟ مادرم با مهربانی گفت: " پسرم مجیدم! اگه ما این کار رو بکنیم مردم چی فکر می‌کنن؟ اون وقت خیال می‌کنن حالا که پدرت شهید شده، چه پول هایی که به ما نمیدن! " این داستان گذشت و هر چه من اصرار کردم مادرم زیر بار نرفت; تا این که چند روز بعد داییم اومد خونمون خطاب به مادرم گفت: " مجید از شما چیزی خواسته؟ " مادرم پرسید: " نه چطور؟! شما بگو چیزی خواسته؟ " مادرم خیال می‌کرد من چیزی به دایی‌ام گفتم. پرسید: " مجید چیزی گفته؟ " دایی‌ام گفت نه چیزی نگفته. کمی مکث کرد و سر به زیر گفت: " خواب ابراهیم رو دیدم. انگار دستاش گل‌آلود بود. پرسیدم آقا ابراهیم! چرا دستاتون گل داره‌؟ گفت دارم یه خونه درست می‌کنم. بیا داخل خونمو ببین. منم رفتم داخل خونه. دیدم یک خونه‌ی بزرگ و تمیزه! داخل خونه هم فرش های زیبایی انداخته بود. دقیق یادم نیست; فکر کنم یه مسجد یا امام زاده ای روبه‌روی در خونش بود. دیدم یه تابلو زده رو دیوار خونه‌ش. دیدم عکس یه جفت کفش اسکیت بود. ازش سوال کردم داستان این کفش اسکیت چیه؟برام بگو؟ برام تعریف کرد: مجید از من این کفش ها رو می‌خواد! دیدم یک جفت کفش اسکیت هم دستش بود; اما دلهره داشت و نگران بود. شاید اینا رو پاش کنه زمین بخوره! می‌خوام براش کفش اسکیت بخرم. رو به مادرم کرد و پرسید:" واقعا مجید ازت اسکیت می‌خواد؟! " سکوت همه جا رو فراگرفته بود. مدتی از این ماجرا گذشت. آخر برای من اسکیت نخریدند. مدتی بعد مسابقه ای برگزار شد. دفترچه‌ای را باید پر می‌کردیم و برای مسابقه می فرستادیم. من در مسابقه شرکت کردم. در کمال ناامیدی دفترچه رو پر کردم و فرستادم. از نظر من جایزه خاصی قرار نبود به ما داده بشه. مدتی گذشت از اداره پست ایلام با ما تماس گرفتند. منزل ما با شهر خیلی فاصله داشت. به ما گفتند یه بسته‌ی پستی براتون اومده بیاین ببرین. ما هم رفتیم بسته رو گرفتیم. یک کارتون بود با محتویات نامعلوم! وقتی به خونه برگشتیم کارتون رو که باز کردیم چند بسته پفک توش بود. همه با تعجب نگاه می‌کردیم که برای ما چند بسته پفک فرستادن! با خودم گفتم: " اینم از جایزه هاشون که همش سر کاریه! " باورمان نشد. جعبه سنگین‌تر از اون بود که فقط پفک داشته باشه. پفک‌ها رو که برداشتیم، با کمال ناباوری دیدیم که زیر پفک ها یک جفت کفش اسکیت بود. بله بابام بالاخره آرزوی من رو برآورده کرد و اون چیزی رو که می‌خواستم برام فرستاد. قرآن می‌فرماید: شهدا زنده اند خیال نکنید که شهدا از دنیا رفته و مرده اند. آنها زنده اند. بلکه زنده تر از همه آدم های روی زمین اند. راوی: فرزند شهید ترور سرهنگ پاسدار ابراهیم باقری استان ایلام 🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت ╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗ https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 ╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝ أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶🔸 ((شهیدی که دخترش را در عالم رویا آرام کرد. )) خواهرم که دانشگاه قبول شد؛ دوری و فراقش برای ما خیلی سخت بود، چون هنوز یک سال از شهادت پدرم نگذشته بود. بعد از رفتن پدر حس وابستگی عجیبی نسبت به هم پیدا کرده بودیم. خواهرم در نبود پدر خیلی بی‌تابی می‌کرد. او مثل بیشتر دخترها بابایی بود. دانشگاهی که او قبول شده بود در تبریز بود. فاصله‌ی شهر ما ایلام تا تبریز حدود چهارده ساعت با اتوبوس بود. بیشتر هم‌اتاقی‌هایش ترک آذربایجان بودند. زیاد فارسی صحبت نمی‌کردند تا خواهرم در خوابگاه بتواند با آنها هم کلام شود. او تعریف می‌کرد: " یه شب خیلی برای بابا گریه کردم. تو عالم رؤیا دیدم که پدرم اومد و گفت دخترم بیا تا جایگاهم رو نشون بدم. خواهرم می‌گفت پدر رو به من کرد و گفت: خودت نگاه کن ببین بابات کجاست؟!خواهرم تعریف می‌کرد کنار پدرم گلهای قشنگی دیدم که مشابهی در دنیا نداشتند. از بابا سوال کردم : بابا این همه ختم قرآن، عاشورا، ختم صلوات فاتحه و... شما متوجه اونها میشید؟ پدرم به او گفته بود: دخترم همه‌ی اینهارو متوجه می‌شم. از بین فامیل این چند نفر هستن که از بقیه بیشتر به من توجه می کنن. اسم تک‌تک آن خانم‌ها و آقایان را به خواهرم گفت. خواهرم بعد از بیدارشدن بلافاصله با مادرم تماس گرفت و جریان خواب را برایش تعریف کرد. او می‌گفت صبح که از خواب بیدار شدم یک آرامش عجیبی داشتم. ما جریان خواب را برای بستگان تعریف نکردیم. مادرم می‌گفت بالاخره همه برای پدرتان عزادار و ناراحت بودند. کار خیر به نیت او انجام دادند. اگر بین افرادی که پدر در خواب نام برده بود با بقیه فرق بگذاریم باعث کدورت می‌شود. دورادور آن افرادی را که پدرم در خواب نام برده بود را زیرنظر داشتیم. با چشم خود دیدیم واقعأ آن چند نفر به‌طور ویژه برای پدرم ختم قرآن، زیارت عاشورا، صلوات و... هديه می‌کردند. 🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت ╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗ https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 ╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝ أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدرم هنگامی که رفته بودند تهران برای ملاقات سردار جعفری، خواهرزاده پدرم هم همراهشان بودند. ایشان برایم تعریف کردند: صبح که دایی از خواب بلند شدند به من گفتند دیشب خواب دیدم که شهید شدم و داستان خواب را برایم این گونه تعریف کردند و گفتند: دیدم داخل یک کوه و بیابان هستم که شب هست و گویا فرزند کوچکم نیز همراهم هست؛ دیدم ۳ نفر در تاریکی شب دنبال من هستند (۳ نفر خیلی آدم نورانی بودند با لباس سفید)، یکی از این سه نفر جلو آمد و گفت: ای ابراهیم، زمانت در دنیا دیگر تمام شده است، خودت را آماده کن، باید با ما بیایی. گفتم: این بچه را چکار کنم همراهم هست و خیلی کوچک است، می‌ترسد!. گفتند شما نگران فرزندتان نباشید، ما خودمان از او مراقبت می‌کنیم. گفتم من دنبال کاری آمدم؛ چند کار ناتمام دارم هنوز انجام ندادم! گفتند ۶ ماه دیگر بیشتر وقت نداری اما دوباره در این بیابان در دل شب به دنبالت می‌آییم، خودت را آماده کن. دقیق پدرم ۶ ماه بعد از آن خواب در ارتفاعات کوه بمو منطقه کردستان در ماه مبارک رمضان شهید شدند و هنگام شهادت روبه قبله افتاده بودند. همرزمان پدرم گفتند: وقتی رسیدیم بالای سر شهید، انگار یکی او را به سمت قبله کرده بود، چند پرنده سپیده صبح آمده بودند بالای سر شهید و بی‌قراری می‌کردند، انگار برای شهید نوحه سرایی می‌کردند. گفتند هر کاری کردیم پرنده ها از آنجا دور نشدند و از ما نمی‌ترسیدند و تا وقتی که پیکر شهید را از آنجا منتقل کنیم، آن‌ها هم آنجا بودند (احساس کردیم این پرنده‌ها طبیعی نیستند). بعدها متوجه شدم پدرم خواب را برای مادرم تعریف کرده بودند و گفته بودند من دیگر ماندنی نیستم و باید بروم و تو خودت را آماده کن و بار آخر هم از مادرم خداحافظی کرده بودند و گفته بودند دیگر برنمی‌گردم. 🎙«روایت فرزند شهید ابراهیم باقری» 🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت ╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗ https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 ╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝ أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 شهید باقری در ۱۳۸۸ پس از برخورد گروهک ها ضدانقلاب و قاچاقچیان سلاح و مهمات و اشرار بر اثر اصابت چندین گلوله در میان ۳۳ شهید ترور استان ایلام قرار گرفت و شهید باقری به ازوی دیرینه خود که شهادت در راه خدا نائل آمد. مزار این شهید بزرگوار در زادگاهش یعنی روستای کل‌کل از توابع بخش آسمان‌آباد در شهرستان چرداول قرار دارد. 🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت ╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗ https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 ╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝ أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرازی از شهید باقری: به فرزندانم سفارش می کنم، همان طوری که اینجانب عمر خود را در راه دفاع از عزت و شرف کشورمان، پایبندی به ارزشهای دینی و اعتقادی صرف کردم، شما نیز در حفظ سنگر مدرسه، پیشرفت در علم و دانش، حراست از آرمانهای انقلاب اسلامی، نظام مقدس جمهوری اسلامی و پیروی از فرامین مقام معظم رهبری جدی و کوشا باشید. 🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت ╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗ https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 ╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝ أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی در مورد خصوصیات اخلاقی شهید ابراهیم باقری از زبان حاج عزیز رحیمی همرزم شهید 🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت ╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗ https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 ╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝ أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا