#قــسمــتــــ_چـــهــل_وهشتم
♥️ #عــشـــق_پـــایـــدار ♥️
شب جمعه بود ,دل تودلم نبود
مامان همه چی را آماده کرده بود,ازمیوه وشیرینی تاچای عروس پز وشام....
با دستپخت خوبش,خورش فسنجان وزرشک پلو با مرغ ومخلفات قبل ازشام ودسرسالاد و....آماده کرده بود.
خداییش مامانم همچی تمام بود فقط حیفم میاد که چرا نشد کدبانوی یک خانواده واقعی باشد وهنوز ته دلم از اعتراف ناگهانی مادر مبنی بر جدایی از پدرم,ناراحت بودم اما نتوانستم رک وراست بپرسم ,یعنی یه جورایی روم نشد ,حالا تویه وقت بهتر میپرسم
زنگ در را زدند,چادر رنگی به سرکردم ورفتم روحیاط به استقبال,
مادرم جلو در هال ایستاد
وااای چه استرسی داشتم,راهنماییشون کردم داخل,
وای خدای من ,استاد خانزاده مثل اینکه لباسش رابامن ست کرده بود ,یه کت وشلوار کرم ,شکلاتی بایه پیراهن سفید,خیلی خوشگل شده بود.
باباش هم کت وشلوارمشکی وپیرهن سفید....بزنم به تخته جوون مونده بود
داخل هال شدند مادر سرش راگرفت بالا تا داماد وپدرش راببینه,یک دفعه سلام تو.دهنش خشک شد,
هم پدر بهروز وهم مامان من خیره به همدیگه...بهتشون زده بود
پدر بهروز:مریم خانم...
مامان:آقاااااا محمود...
من وبهروزم این وسط چغندر ومثل برق گرفته ها خشکمون زده بود.
سردرنمیاوردیم چی شده,بهروزم گیج ترازمن اشاره کرد بریم بشینیم ,یکی از بیرون بیاد فک میکنه خواستگاری بابامه...
تمام استرسم تبدیل شد به خنده ای باصدا که باعث شد پدر داماد ومادر من از بهت بپرن ,مادرم بایک عذرخواهی به میهمانان تعارف کرد تا بشینن,
سریع رفت اشپزخانه یه چایی ریخت,ویه لیوان اب سرکشید.
پشت سرش اومدم وگفتم :ماماااان چه خبره اینجا؟!!
مامان:هیچی نپرس فعلا,بزاریه چای وشیرینی بخورن.
اینقد گیج بودیم که دسته گل هنوز تودست بهروز مونده بود
مامان چای وشیرینی تعارف کرد ومنم گل رااز دست بهروز گرفتم.
بهروز که خیلی ریلکس بود یه چشمکی بهم زد واهسته گفت:سرازکار بزرگترا دراوردی؟؟؟
منم فقط سرخ وسفید
پدر بهروز رو به مامانم کرد وگفت:شما کجا غیبتون زد یک باره؟؟
مامان سر به زیر وگفت:ماجراها پیش اومد که مجبورشدم, گم بشم
همینجور که اونا مشغول حرف زدن بودن بهروز اشاره به من کرد که بریم رو.صندلی نهار خوری کنار پنجره بشینیم ,اومدم از مامانم اجازه بگیرم که دیدم نه بابا,اصلا ما دوتا رایادشون رفته,غرق دنیای خودشونن...
نشستم رو صندلی و بهروزم نشست روبه روم
اشاره کرد به پذیرایی وگفت:فک کنم یه عروسی درپیش داریم عیااال
از حرفش خوشم نیومد ,اخه دوست نداشتم راجب مادرم اینقدر راحت اظهار نظر کنه,اخه درسته که حالا فهمیدم که پدرومادرم از هم جدا شدند اما مدتها بود که میدانستم,مادرم ,بابام را دوست داشته ,اخه کلی خواستگار ریز ودرشت را,به بهانه های الکی رد کرده بود ,اما این استاد خانزاده هم خیلی پررو بود ,درسته از دستش عصبانی,بودم اما
ازاین پررویی بهروز خندم گرفت ,سرم راانداختم پایین.
وگفتم نچایی یه وقت؟؟از کی تاحالا عیالت شدم که نمیدونم؟
اونم کم نیاورد گفت:همون بعدازامتحان که بله راگفتی دیگه
گفتم :استاددددد
_:جاااان استاد
خلاصه به قول بهروز پدر ومادر حرفاشون را زدند و
از شواهد برمیامد که پدرومادرها مخالفتی ندارند من وبهروز پاشدیم میزشام راچیدیم ,بهروز برخلاف ظاهر خشن وجدیش توکلاس,خیلی شوخ وسرزنده ومهربان بود.
بهروز یه نگاه به پدرش کرد گفت:خدا راشکر عاشق شدم تا بابام هم بعداز مدتها ,یه لبخند بزنه وهمش متلک میانداخت
ومیگفت مزاحم این دوجوون نشیم بزاریم حرفاشون رابزن
که دیگه طاقت نیاوردم وگفتم:خواهشا اینجور حرف نزنید,بابای شما شاید منظوری داشته باشه اما مادر من مطمینم مثل داداشش به اقاجااااانت نگاه میکنه,پس لطفا ازاین دست شوخیها نکنید....
بهروز که انگار تو پرش خورده بود,ارام گفت:چشم...
ادامه دارد...
#براساس واقعیت
نویسنده :ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#قــسمــتــــ_چــــهــل_ونهم
♥️ #عــــشـــق_پــــایـــدار ♥️
اون شب انگار اون شی نمیخواست تمام بشه وگویا دل میهمانان به رفتن رضا نمیداد. ,اما راه رفتنی راباید رفت,چاره ای نیست.
قرار شد دوروز دیگه,مادرم دایی اینا را درجریان بگذارد وجلسه ی رسمی خواستگاری و...انجام شود.
اما این داماد عجول راه نداشت که همین شب به دنبال عاقد برود,از اینهمه عجله خندم گرفته بود اما دوست داشتم جناب استاد را یه کم بچزانم ,گرچه خودم هم احساس مهری عجیب به بهروز داشتم اما دلم میخواست یه جورایی گربه را در حجله بکشم.
مادرم دایی وزن دایی رادرجریان قرار داد,دایی که مرد فهمیده ای بود,گفت:ان شاالله خوشبخت شوند.اما زن دایی طاقت نیاورد به مادرم گفت:مریم جان,عجله کردی من برای معصومه ومحمد نقشه ها داشتم.
مادرم درجوابش گفت:محمد پسر خوبیست اما مثل اینکه قسمت نبوده ,ان شاالله پسرات هر سه تاشون خوشبخت شوند.
روز خواستگاری فرا رسید,شوروشوقی درخانواده ی کوچک ما درجریان بود,درخلال کارها,مادرم از عشق دوران نوجوانی اش,عشقی ناپخته ورنگین وبازی روزگار برای زهراخانم گفت,زن دایی که زن شوخ طبعی بود گفت:خداراچه دیدی شاید مادرودختر دوتایی باهم عروس شدند..
مادرم اهی کشید وگفت:به قول خاله صغری,خدا یکی,وعشق هم یکی,این قضیه ی اقا محمود مال زمان نوجوانی من بود که برای اقا محمود شاید رنگ عشق را داشت اما برای من یه حس زودگذر بود .
این یعنی ,مامانم ,بابام را دوست داشته...اره درسته...
خلاصه خواستگارها آمدندوجلسه خیلی رسمی درحضورخانواده دایی شروع شد.دایی مثل اینکه اقا داماد راپسندیده بود خصوصا حالا که میفهمید هردو اصالتا کرمانی هستیم....
پدر داماد پیشنهاد داد حالا که دایی عروس معمم واهل دین ومسایل دینی,یک صیغه ی محرمیت جاری,شود تا من وبهروز برای انجام کارهای ابتدایی ازدواج راحت تر باشیم.
دایی مخالفتی نداشت اما چیزی عنوان کرد که ماتابه حال به آن فکرنکرده بودیم.
دایی گفت:چون دختر پدر دارد واحتمالا پدرش درقید حیات است برای هرگونه محرمیتی شرعااجازه پدر شرط است......
همه گیج ومبهوت بودیم ,اما این بازی روزگار است...
میچرخد ومیچرخد واینبار عاشقانه تر...
ادامه دارد...
#براساس واقعیت
نویسنده :ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
💦⛈💦⛈💦⛈
#قــسمــتــــ_پنجاه
♥️ #عـــشـــق_پــــایــــدار ♥️
دایی پیشنهاد داد ,یکی برود به دنبال آقا جلال یا همان پدر من,چون ادرسی از آنها نداشتیم,پیداکردنشون کاری زمان بر بود.
مادرم گفت:بهترین گزینه خودم هستم.
دایی گفت:چندتاکارواجب دارم اگر دوهفته صبر کنی ,خودم میام همراهت.
بهروز که داشت پر پر میزد با لکنت گفت:دددو هفته……
یک دفعه, ازاین مابین پدر بهروز به صدا درامد:بااجازه ی اقای محمدی(دایی عباس)من یک پیشنهاد دارم.
دایی:خواهش میکنم اجازه ماهم دست شماست,بفرمایید.
_:چون من خودمم دوست دارم یک سربه زادگاهم بزنم وازطرفی مریم خانم هم لازمه که به کرمان برود,پیشنهادمیکنم باهم باماشین بنده برویم تاکارها به سرعت انجام شود.
فقط قبل از رفتن لازمه من یه نکته را یاداپری کنم که من همچنان بر سر پیشنهاد سالها پیشم هستم واگر مریم خانم واقای محمدی رضایت داشته باشند بایک عقد محضری ما باهم محرم بشویم.
من که بهتم زد,دایی چیزی نگفت وفقط سرش را پایین انداخت..
بهروز صدازد: بابااااا اومدیم خواستگاری واسه من هاااا
مامانم که انگار خیلی بهش برخورده بود واز اینهمه پررویی راحت درباره ی زندگیش یکی دیگه تصمیم بگیرد ناراحت شده بود با متانت همیشگیش گفت:احتیاج نیست,من با معصومه میرم,یه سفر دو نفره ومادر ودختری وبااین حرف یعنی بقیه ی پشم وسریع رفت طرف اشپزخانه..
پشت سر مامان منم رفتم آشپزخونه وگفتم:مامان عاشقتم....این سفر لازم بود,تورا خدا از دست بابا بهروز ناراحت نشید اخه
این پدروپسر در پررویی لنگه ی همن هاااا...
یکدفعه صدای دایی از تو هال امد:عروس خانم چایی بیار
مامان سریع یه سینی چای ریخت وداد دستم وبعدشم خیلی عادی اومد نشست وتا اخر مجلس هم جیک اقا محمود درنیامد,یا داشت فکر میکرد که رسیدن به مادرم خیال خامی ست یا پیش خودش میگفت شاید گذر زمان نظرش را عوض کند..
اما من به سفری که قرار بود در روزهای اینده انجام بشه .سفری که برای من بسیار هیجان انگیز,مینمود...رفتن به زادگاهم واز همه مهم تر دیدن پدرم....
ادامه دارد......
#براساس واقعیت
نویسنده :ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
@ostad_shojaeAUD-20220921-WA0020.mp3
زمان:
حجم:
4.71M
#نماز 8⃣2⃣
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
❣نماز؛ مثل يه اتاق پر از نوره!
هر بار که واردش میشی؛
اضطراب هات رو همونجا جا بذار؛
و با يه قلب آروم و نورانی بیا بیرون!
👈باید،تمرين کنی
🎤#استادشجاعی
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/3286434026Cc9f896c22c
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
🔴 نشر دهید✔️
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دفاع ازحرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تل آویو است تهران نه😁
➖➖➖➖
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
#کنفرانس ۱۳ /۱۲ /۱۴۰۱
آقای #مهدی_اسلامی 👇
1️⃣
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
🟢و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
🟢سلام علیکم جمیعا🦋🦋🦋
🟢در هفته گذشته یک خبر باعث نگرانی مردم شد و اون خبر مسمویت دانش آموزان در مدارس بود
🟢هر چند این موضوع اولین بار در چند هفته پیش در قم برای اولین بار مطرح شد
ولیکن الان باعث نگرانی هایی شده
🟢موضوع از اونجایی خیلی جدی شد که در رسانه های معاند اعلام شد که این کار توسط خود نظام رقم خورده
و جالبتر اینکه یه عده واقعا این رو باور کردن
امروز میخوام چند تا سوال رو در موردش جواب بدم
🟢سوالاتی که میخوام بهش جواب بدم اینه:
اول اینکه چه کسی از این اتفاق سود میبره؟
دوم اینکه چرا این اتفاقات داره میفته؟
سوم اینکه چرا این قضیه جمع نمیشه؟
چهارم اینکه کی پشت این ماجراست؟❎️
🟢و اما سوال اول❓️
چه کسی از این اتفاق سود میبره؟
🟢جواب:
🟢میگن نظام نمیخواد دخترا سواد یاد بگیرن
واقعا این یک دلیل احمقانه در ایرانه
چون بیشترین دانش آموزان و دانشجویان ما الان دختران هستن
از لحاظ تخصصی هم خانمها درصد بسیار بالایی رو در مشارکتهای علمی و فرهنگی و حتی اقتصادی دارند
و اگر نظام جمهوری اسلامی قائل به خانه نشینی زنان بود از همون ابتدا جلوی این پیشرفتهای خانمها گرفته میشد نه الان که درصد بالایی از مشارکتهای عمومی و علمی رو خانمها تشکیل میدن
🟢اما در مقابل یک فتنه ای صورت گرفت که به شدت شکست خورد و اساس این فتنه در ظاهر زنان بودن
🟢 پس قطعا این اتفاق به نفع نظام نیست برای همین لزومی نداره که بخواد جلوگیری کنه از مدرسه رفتن چند تا دختر
اگر میخواست تعطیل کنه یه بهانه مثل کرونا ردیف میکرد همه رو تعطیل میکرد
🟢این اتفاق به نفع کیه؟
کسی که داره تو دنیا بر علیه جمهوری اسلامی ایران جو ایران هراسی و نقض حقوق بشر راه میندازه
🟢سوال دوم:❓️
چرا این اتفاقات داره میفته؟
🟢جواب:❗️
🟢مقصود دشمن از اینکار ترسوندن مردم برای تعطیلی و خانه نشینی و اعتصابه
#ادامه_دارد
@Modafeane_harame_velayat
ادامه کنفرانس آقای #مهدی_اسلامی 👇
2️⃣
🟢اینها دیدن با فراخوان نمیتونن مردم رو به اعتصاب وادار کنند وارد فاز ایجاد وحشت شدن
در تست اولیه رفتن سراغ بچه ها
چون مهمترین چیز یک خانواده حفظ فرزندانه
با این کار والدین نگران میشدن و از مدرسه رفتن فرزندانشون جلوگیری میکردن و این باعث تعطیلی مدارس میشد
🟢فاز دوم این اقدام به احتمال زیاد برای عموم جامعه طراحی شده
یعنی اینها بعد از تست اولیه ، وحشت رو به کف جامعه میکشونند
اگر فردا روزی دیدید در مترو و یا پاساژ ها که محل تجمع مردمه این اتفاق افتاد اصلا تعجب نکنید
اینها میخوان با ایجاد وحشت باعث خانه نشینی مردم و تعطیلی کار و کاسبی مردم بشن
و این یعنی رسیدن اینها به هدفشون
🟢این اتفاق بارها تست شده و هر بار هم جواب داده
در دهه شصت هم این اتفاق توسط کروهک منافقین انجام شده بود
در سالهای گذشته هم اگر یادتون باشه با گذاشتن قرص در بین کیک ها باعث ترس مردم شدن
🟢الان هم دقیقا دارن همون نقشه رو پیاده میکنند تا ترس رو به بدنه جامعه القا کنند
🟢و اما سوال سوم :❓️
🟢چرا این قضیه جمع نمیشه؟
🟢جواب :👇
وقتی دشمن با این فراوانی اقدام داره عملیات میکنه یعنی اینکه بلاشک این عملیات قبلا برنامه ریزی و همانگ شده
🟢یعنی چی ؟
یعنی اینکه اگر این اتفاق فقط در یک شهر رخ داده بود احتمال اینکه یک اقدام نقطه زنی باشه بود
اما وقتی میبینی چندین استان به صورت همزمان دارن درگیر میشن یعنی:
اولا یک شبکه داره این عملیات رو انجام میده
دوما مشخصه که کاملا با هماهنگی داره این اقدام صورت میگیره
سوما کاملا معلومه که افرادی که دارن این کار رو میکنند آموزش دیدن
چهارما مقصد و استان بعدیشون مشخص نیست؟
🟢پس برای جمع کردن این موضوع سیستم امنیتی باید به سر شبکه برسه و الا عین اختاپوس وقتی یک پاش رو قطع کنی یهو یه پای دیگه در میاره و یه استان دیگه رو درگیر میکنه
پس باید به سر این اختاپوس رسید
وقتی سر شبکه بره زیر ضربه ، کل شبکه از کار میفته
🟢و این هم کار یکی دو روز و یه هفته دو هفته نیست و باید به سیستم امنیتی زمان داد تا موضوع رو جمع کنه
🟢حالا یه عده میگن خب با نگرانی خانواده ها باید چیکار کنیم
🟢قبلش بگم بنده کاملا به طب سنتی و اسلامی معتقدم ولی عواملش رو قبول ندارم
چون برخی عواملش واقعا با توهمات خودشون کل جامعه رو بیشتر نگران میکنند
🟢تا یکی میمیره میگن واکسن زده بود
تا اتفاقی میفته میگن ترور بیولوژیکه و از کجا معلوم این سم بعدها رو ناباروری دخترانمون تاثیر نذاره
🟢یکی نیست به این بزرگواران بگه شما به چه سندی داری توهمات خودت رو به عنوان یک فرضیه به خورد جامعه نگران میدی
الان با این کارت مثلاً داری جو رو آروم میکنی یا بیشتر در زمین دشمن بازی میکنی تا مملکت دوباره تعطیل بشه؟
اونم شب عیدی که مردم دارن خرید میکنند؟؟؟؟؟
اون کاسبی که کل سال دویده تا شب عید سود بگیره رو داری نابود میکنی با این کارت
#ادامه_دارد👇
@Modafeane_harame_velayat
12.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جمع بندی کنفرانس آقای #مهدی_اسلامی
3️⃣
🟢شما اول به این کلیپ نگاه کنید تا ببینید اونیکه موهاش کشیده شده در عکس کی بوده و چیکارمیکرده 👆👆
🟢در این کلیپ میبینید که این خانم به راحتی داره فحش میده و مردم رو تحریک میکنه
حتی به مامور انتظامی هم حمله میکنه
جالب اینکه یه تیم رسانه ای دارن ساپورتش میکنند
از همه زوایا داره پوشش داده میشه تا هر جا اتفاقی افتاد بشه ازش استفاده کرد
🟢حالا اونیکه این کارو کرده کی بوده؟
🟢به زعم دشمنان هر کی یه کت پوشید و یه گوشی گرفت دستش و یه ته ریشی هم داشت حتما نیروی امنیتیه
🟢اولا نه اون خانم بچه ای تو اون مدرسه داشته نه این آقا نیروی امنیتیه
و مشخصه که آقا بیشتر از اینکه معتقد به نظام باشه معتقد به آزادی و این حرفهاست
🟢پس بهتره برای جمع شدن این فتنه اولا آرامش خودمون رو حفظ کنیم
دوما اینکه اجازه بدیم سیستم امنیتی کارش رو بکنه
🟢در ضمن یه عده میگن چرا اطلاع رسانی نمیشه
@Modafeane_harame_velayat
ادامه کنفرانس آقای #مهدی_اسلامی
4️⃣
🟢در کار امنیتی به هیچ عنوان نمیشه تا پایان پرونده به مردم گزارشی داد
چون هرگونه گزارش ، منتج به سوختن یک سری منابع میشه یعنی دشمن میفهمه که سیستم امنیتی تا کجا نزدیک شده و چه مقدار از شبکه اش لو رفته و به احتمال زیاد روشش رو عوض میکنه
🟢دلیل این روایتهای متعدد هم برای اینه که دشمن ندونه الان سیستم امنیتی تا کجای کار سواره
وای شک نکنید خیلی زود سرشبکه این عملیات میره زیر ضربه
🟢باید قبل از اینکه این پراکندگی عملیات به استانهای دیگه برسه ، سیستم امنیتی برسه به سر این اختاپوس
اینجوری کل شبکه از کار میفته و جمع کردن دستهای این اختاپوس خیلی ساده میشه چون شبکه لو میره
🟢دقت هم کرده باشید دشمن کاملا آماده است تا از این اتفاقات سوژه پیدا کنه و خیلی از جاها هم مشخص شد که عامل دارن برای این کار
🟢در موضوعی که باز یه عده احمقانه و خیلی زود شروع به اعتراض رسانه ای کردن همین مسئله اخیر خانمی بود که عکسی ازش منتشر شد که یه نفر با لباس شخصی داره موهای این خانم رو میکشه
🟢بعدا مشخص شد این زن عامل بوده و اونی هم که موشو کشیده دقیقا داشتن این سناریو رو بازی میکردن
🟢به زعم دشمنان هر کی یه کت پوشید و یه گوشی گرفت دستش و یه ته ریشی هم داشت حتما نیروی امنیتیه
🟢اولا نه اون خانم بچه ای تو اون مدرسه داشتهm نه این آقا نیروی امنیتیه
و مشخصه که آقا بیشتر از اینکه معتقد به نظام باشه معتقد به آزادی و این حرفهاست
🟢و اما دلم میسوزه برای اون عده از آدمهایی که برای جذب چهار تا فالورر و قبل از روشن شدن موضوع نظر میدن که نظام نباید با مردم اینجوری برخورد کنه ، نظام باید پاسخگو باشه
یکی نیست به این آدم های دوزاری بگه اول صبر کن ببین اصلا قضیه چیه بعد بیا مطلب بزن یارو هر کی میخواد باشه اما یه زنه و نباید با یه زن اینجوری برخورد کرد
یه عده هم که این قضیه رو بردن همطراز اتفاقات کوچه بنی هاشم و ماجرای سیلی کردن فقط بخاطر اینکه مثلا بگن ما از مردمیم و چهار تا فالورر براشون دست بزنن
🟢و اما سوال آخر :
🟢سوال آخر اینکه کی پشت این ماجراست؟
🟢جواب:👇
هر اقدامی که از طرف دشمن انجام میشه یه امضا داره
🟢مثلا اتفاقی که داره الان تو سیستان میفته و داره کار تقابل سنی و شیعه رو جلو میبره کار انگلیسه
🟢اما این کار امضای گروهک منافقین رو داره
🟢قبلا هم این اتفاق در دهه شصت توسط اینها افتاده
🟢با الگوریتم رفتاری که از منافقین میشه به دست آورد اینه که سعی میکنند شبکه ای و همانگ کار کنند ولی یه نقطه ضعف عجیب دارن ، وقتی میرن زیر ضربه خیلی زود این شبکه از هم گسسته میشه
🟢ان شاالله بساط این فتنه هم جمع خواهد شد
و ما باید خودمون رو همیشه و برای هر اتفاقی آماده نگه داریم
🟢چه خوش گفت پیر فرزانه ما که ما باید قدرتمند بشیم
و حتما این اتفاق خواهد افتاد
🟢قصد داشتم در مورد دو سه موضوع دیگه مثل کشف ذخائر عظیم لیتیوم ، فتنه درگیری شیعه و سنی و فعال شدن هسته های تکفیری و موضوع غنی سازی ٪٩٠ درصدی اورانیوم صحبت کنم که بحث طول کشید
ان شاءالله در کنفرانسهای بعدی بهش میپردازیم
🟢رفقا 🦋🦋
این مطالب باید به گوش همه برسه
شما هم سهیم باشید در این جهاد جنگ نرم
بسم الله بگید و هر چی مخاطب دارید به گروه دعوت کنید تا مطالب دیده بشه
🟢بسم الله
@Modafeane_harame_velayat
Fani-Ali-Hadith-e-Kisa-Fa.mp3
زمان:
حجم:
26.36M
•🎤•
🌱
حدیث ڪساء♥️
با صدای#استادعلیفانی
#حدیث_کسا
🚨کانال مدافعان حرم ولایت در ایتا وروبیکا👇
╭═⊰🌺🌼🌸🌺🌸🌼🌺⊱━╮
@Modafeane_harame_velayat
╰═⊰🌺🌼🌸🌺🌸🌼🌺⊱━╯
🚨کانال بیت الشهدا عاشقان ولایت در ایتا👇
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/3286434026Cc9f896c22c
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨