?﷽ 🥀﷽ 🥀﷽ 🕊
♥️بســــــم ربالشـــــــــــــهدا و الصدیقین♥️
🕊💐سلام بر تربت پاک شهدا💐🕊
💌سلام بر انسانهای پاکی که از خون پاک شهدا حمایت و حفاظت می کنند💌
📌پانزدهمین چله کانال معنوی
بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
✨شروع چله: 1403/10/13
✨پــایـان چله: 1403/11/22
🎁در این چله ✨قرائت زیارت عاشورا و 📿100 شاخه 🌺 صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم علیه السلام وشهدای گرانقدر🤲
♥️🕊اسامی شهدای والامقام🕊♥️
1.🕊 شهید حاج قاسم سلیمانی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/36682
2.🕊 شهید حسین لشگری🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/36762
3.🕊 شهید ابراهیم باقری🥀
4.🕊 شهید شهدای گمنام واوان
5.🕊 شهید محمد حسنی
6.🕊 شهید سید مهدی اسلامی خواه
7.🕊 شهید محمدرضا مهربان
8.🕊 شهید علی جلیلی
9.🕊 شهید محسن عینعلی
10.🕊 شهید سید محمد رضا دستواره
11.🕊 شهیدسیدحسین دستواره
12.🕊 شهید فریدون قربانی
13.🕊 شهید شیرین روحانی راد
14.🕊 شهیدمحمدرضا سنجرانی
15.🕊 شهید جواد رسولی
16.🕊 شهید ابوالفضل مهدیار
17.🕊 شهید یوسف کلاهدوز
18. 🕊شهیدعلی اصغر وفایی نژاد
19.🕊 شهید الله یار زارع مویدی
20.🕊 شهیدحرم علی امرائی
21.🕊 شهید حسن میر رحیمی
22.🕊 شهید شهرام چابکسوار
23.🕊 شهید حاج هادی کجباف
24.🕊 شهید رئیسعلی دلواری
25.🕊 شهید وحید دستجردی
26.🕊 شهید محمد صدوقی
27.🕊 شهید محمد ایزدی نیک
28.🕊 شهید محمدرضا مدحی
29.🕊 شهید محمد رضایی
30.🕊 شهید محمد رضایی
31.🕊 شهید سید اسدالله مدنی
32.🕊 شهید اکبر آقابابایی
33.🕊 شهید غلامحسین شکرپور
34.🕊 شهید سید حسن روحانی
35.🕊 شهید علی سلطانی
36.🕊 شهید محسن حاجی بابا
37.🕊 شهیدحاج مرتضی مسیب زاده
38.🕊شهید علی اصلی پور فرقانی
39.🕊 شهید رضا میرزاخانی
40.🕊 شهیدحسین رمضانی
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐
💌بسم رب الشـھــ🕊ـــدا🥀 و الصدیقین
✨پانزدهمین چله ی کانال بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
💫 امروز "شنبه" متعلق است به پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه 🌺
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
📌 تاریخ: 1403/10/15
🥀 شهید روز سوم: شهید ابراهیم باقری 🕊
🎁اعمال توسل در این روز
1⃣ 100 مرتبه 👈 صلوات📿
2⃣ 14مرتبه ذکر 👈✨ﺃَﺳﺘَﻐﻔِﺮُ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺍﻟَّﺬِﻯ لاَ ﺇﻟَﻪَ ﺇلاَّ ﻫُﻮ ﻭَﺣﺪَﻩُ لاَ ﺷَﺮِﻳﻚَ ﻟَﻪُ ﻭَ ﺃَﺗُﻮﺏُ ﺇﻟَﻴه✨
3⃣ 1مرتبه 👈 قرائت زیارت عاشورا🤲
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
✅ان شاءالله همگی حاجت روا باشید
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🇮🇷معرفی شهید امروز:
🕊شهید ترور، ابراهیم باقری 🥀
🕊🌤🥀🕊🌤🥀🕊🌤🥀🕊
تاریخ ولادت: 1341/06/01
محل ولادت: آسمان آباد شهرستان چرداول
تاریخ شهادت: 1388
محل شهادت: استان ایلام
نحوه شهادت:ترور توسط گروهک های ضد انقلاب و قاچاقچیان سلاح
مزار: گلزارشهدای روستای کل کل تز توابع بخش آسمان آباد...
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🕊♥️🕊⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🕊♥️🕊⊱••═-═╝
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐
📖#زندگینامه شهید ابراهیم باقری
شهید ابراهیم در نخستین روز از شهریورماه ۱۳۴۱ در یک خانواده مذهبی در بخش آسمانآباد شهرستان چرداول دیده به جهان گشود. وی دانش آموز مقطع دبیرستان بود که با شروع جنگ تحمیلی در سال ۱۳۶۰ سنگر علم و مدرسه را ترک کرد و وارد خدمت سربازی شد بعد از دور آموزش سربازی به کردستان اعزام شد و در همان سالها طی درگیری با نیروهای کومله و دمکرات بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پای چپ به افتخار جانبازی نائل آمد.
شهید ابراهیم همواره در طول زندگی تا زمان شهادت انسانی متدین، متعهد، پرتلاش و خداترس و باانگیزه و معتقد به نظام جمهوری اسلامی ایران و وفادار به انقلاب و پیرو ولایت فقیه و رهبری بود و صله ارحام و کمک به بستگان و مردم روستا و حل مشکلات آنان را سرلوحه زندگی خود قرار میداد.
شهید ابراهیم باقری با اینکه جانباز بود و از لحاظ جسمی مشکل داشت در راستای رهنمودها و فرمان حضرت امام و احساس وظیفه نسبت به دفاع از سرزمین ایران اسلامی، از سال ۱۳۶۲ یعنی بعد از خدمت سربازی تا سال ۱۳۶۵ به صورت داوطلبانه و در لباس بسیجی وارد سپاه پاسداران شد و در جبهه های گیلانغرب، سومار، سرپلذهاب و کرندغرب، مهران و حتی شرکت در مناطق عملیاتی خوزستان با شرکت در عملیاتهای به دفاع از میهن اسلامی پرداخت و در سال ۱۳۶۶ به همرا ه لشکر 11 امیرالمومنین (ع) استان ایلام در عملیات حلبچه در منطقه کردستان شرکت و برای چندمین بار از ناحیه چشم، ریه و حلق دچار مجروحیت شیمیایی شد و حتی پس از پایان جنگ تحمیلی هم در دفاع از این مرز و بوم لحظهای درنگ نکرد و به را خود ادامه داد.در سال ۱۳۷۰ به عضویت رسمی سپاه پاسداران و تیپ امیرالمومنین (ع) درآمد و در حالی که در گردان ۱۱۱ امام سجاد (ع) خدمت میکرد به ادامه تحصیل پرداخت و در رسته فرعی (بهداری) و در رسته اصلی (پیاده ) خدمت کرد.
در سال ۱۳۸۸ به علت ناامن بودن منطقه مرزی کردستان برای امنیت منطقه و مبارزه با منافقین، قاچاقچیان صلاح و مهمات و اشرار مسلح به نوار مرزی «شیخصله» ارتفاعات «بمو» منطقه عمومی اورامانات اعزام شد و با وجود سالها خدمت در مناطق جنگی و چندین بار مجروحیت در زمان جنگ و داشتن مشکل جسمی به خاطر عشق به وطن و تلاش برای امنیت مردم و کشور عزیزمان تا سال ۱۳۸۸ در این منطقه خدمت کرد.
🎙راوی: #فرزند_شهید آقای مجید باقری
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🔷🔹#کرامت_شهید_به_پسرشان
((شهیدی که بعد شهادتش برای فرزندش کفش اسکیت خرید))
خاطره ای از فرزند شهید ترور ابراهیم باقری:
سن وسالی نداشتم که پدرم به شهادت رسید. یادمه اون موقعها برادر بزرگم بیست سالش بود. من بچه بودم و میرفتم تو کوچه ها بازی میکردم. یک روز دیدم بچه ها کفش اسکیت پاشون کردن و چقدر قشنگ با اونها بازی میکنن. خیلی دلم خواست منم یک جفت داشته باشم. اومدم خونه به مادرم گفتم مامان میشه برای من هم کفش اسکیت بخرید؟
مادرم با مهربانی گفت: " پسرم مجیدم! اگه ما این کار رو بکنیم مردم چی فکر میکنن؟ اون وقت خیال میکنن حالا که پدرت شهید شده، چه پول هایی که به ما نمیدن! "
این داستان گذشت و هر چه من اصرار کردم مادرم زیر بار نرفت; تا این که چند روز بعد داییم اومد خونمون خطاب به مادرم گفت: " مجید از شما چیزی خواسته؟ "
مادرم پرسید: " نه چطور؟! شما بگو چیزی خواسته؟ "
مادرم خیال میکرد من چیزی به داییام گفتم. پرسید: " مجید چیزی گفته؟ "
داییام گفت نه چیزی نگفته. کمی مکث کرد و سر به زیر گفت: " خواب ابراهیم رو دیدم. انگار دستاش گلآلود بود. پرسیدم آقا ابراهیم! چرا دستاتون گل داره؟ گفت دارم یه خونه درست میکنم. بیا داخل خونمو ببین. منم رفتم داخل خونه. دیدم یک خونهی بزرگ و تمیزه! داخل خونه هم فرش های زیبایی انداخته بود. دقیق یادم نیست; فکر کنم یه مسجد یا امام زاده ای روبهروی در خونش بود. دیدم یه تابلو زده رو دیوار خونهش. دیدم عکس یه جفت کفش اسکیت بود. ازش سوال کردم داستان این کفش اسکیت چیه؟برام بگو؟ برام تعریف کرد: مجید از من این کفش ها رو میخواد! دیدم یک جفت کفش اسکیت هم دستش بود; اما دلهره داشت و نگران بود. شاید اینا رو پاش کنه زمین بخوره! میخوام براش کفش اسکیت بخرم.
رو به مادرم کرد و پرسید:" واقعا مجید ازت اسکیت میخواد؟! "
سکوت همه جا رو فراگرفته بود. مدتی از این ماجرا گذشت. آخر برای من اسکیت نخریدند. مدتی بعد مسابقه ای برگزار شد. دفترچهای را باید پر میکردیم و برای مسابقه می فرستادیم. من در مسابقه شرکت کردم. در کمال ناامیدی دفترچه رو پر کردم و فرستادم. از نظر من جایزه خاصی قرار نبود به ما داده بشه. مدتی گذشت از اداره پست ایلام با ما تماس گرفتند. منزل ما با شهر خیلی فاصله داشت. به ما گفتند یه بستهی پستی براتون اومده بیاین ببرین. ما هم رفتیم بسته رو گرفتیم. یک کارتون بود با محتویات نامعلوم!
وقتی به خونه برگشتیم کارتون رو که باز کردیم چند بسته پفک توش بود. همه با تعجب نگاه میکردیم که برای ما چند بسته پفک فرستادن!
با خودم گفتم: " اینم از جایزه هاشون که همش سر کاریه! "
باورمان نشد. جعبه سنگینتر از اون بود که فقط پفک داشته باشه. پفکها رو که برداشتیم، با کمال ناباوری دیدیم که زیر پفک ها یک جفت کفش اسکیت بود. بله بابام بالاخره آرزوی من رو برآورده کرد و اون چیزی رو که میخواستم برام فرستاد.
قرآن میفرماید: شهدا زنده اند خیال نکنید که شهدا از دنیا رفته و مرده اند. آنها زنده اند. بلکه زنده تر از همه آدم های روی زمین اند.
راوی: فرزند شهید ترور سرهنگ پاسدار ابراهیم باقری استان ایلام
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🔶🔸#کرامت_شهید_به_دخترشان
((شهیدی که دخترش را در عالم رویا آرام کرد. ))
خواهرم که دانشگاه قبول شد؛ دوری و فراقش برای ما خیلی سخت بود، چون هنوز یک سال از شهادت پدرم نگذشته بود. بعد از رفتن پدر حس وابستگی عجیبی نسبت به هم پیدا کرده بودیم. خواهرم در نبود پدر خیلی بیتابی میکرد. او مثل بیشتر دخترها بابایی بود. دانشگاهی که او قبول شده بود در تبریز بود. فاصلهی شهر ما ایلام تا تبریز حدود چهارده ساعت با اتوبوس بود. بیشتر هماتاقیهایش ترک آذربایجان بودند. زیاد فارسی صحبت نمیکردند تا خواهرم در خوابگاه بتواند با آنها هم کلام شود. او تعریف میکرد: " یه شب خیلی برای بابا گریه کردم. تو عالم رؤیا دیدم که پدرم اومد و گفت دخترم بیا تا جایگاهم رو نشون بدم. خواهرم میگفت پدر رو به من کرد و گفت: خودت نگاه کن ببین بابات کجاست؟!خواهرم تعریف میکرد کنار پدرم گلهای قشنگی دیدم که مشابهی در دنیا نداشتند. از بابا سوال کردم : بابا این همه ختم قرآن، عاشورا، ختم
صلوات فاتحه و... شما متوجه اونها میشید؟ پدرم به او گفته بود: دخترم همهی اینهارو متوجه میشم. از بین فامیل این چند نفر هستن که از بقیه بیشتر به من توجه می کنن. اسم تکتک آن خانمها و آقایان را به خواهرم گفت. خواهرم بعد از بیدارشدن بلافاصله با مادرم تماس گرفت و جریان خواب را برایش تعریف کرد. او میگفت صبح که از خواب بیدار شدم یک آرامش عجیبی داشتم. ما جریان خواب را برای بستگان تعریف نکردیم. مادرم میگفت بالاخره همه برای پدرتان عزادار و ناراحت بودند. کار خیر به نیت او انجام دادند. اگر بین افرادی که پدر در خواب نام برده بود با بقیه فرق بگذاریم باعث کدورت میشود. دورادور آن افرادی را که پدرم در خواب نام برده بود را زیرنظر داشتیم. با چشم خود دیدیم واقعأ آن چند نفر بهطور ویژه برای پدرم ختم قرآن، زیارت عاشورا، صلوات و... هديه میکردند.
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج