#روایت_دلدادگی
#قسمت۹۴🎬:
فرنگیس خود را به محل مورد نظر رسانید ، صدای رودخانه ای خروشان که بی مهابا به پیش میرفت در گوشش پیچید و نوای پرندگان همراه نسیمی که از بین درختان می وزید آهنگی آرامش بخش را بوجود آورده بود ، اما فرنگیس بی توجه به تمام این زیبایی ها ، خیره به تخته سنگ سفید و بزرگ وسط رودخانه ، در ذهنش گفته هایی را که می خواست بر زبان بیاورد ،مرور می کرد.
بالاخره پس از گذشت لحظاتی ، صدای سم اسبی که شتابان می تاخت ، به گوش رسید و بی شک کسی جز بهادرخان نمی توانست باشد.
فرنگیس سوار بر اسب ، لب رودخانه ایستاد و بهادرخان که انگار او اسب بوده و راه پیموده ، نفس زنان خود را به فرنگیس رسانید ، تعظیم بلند بالایی کرد و همانطور که سرش را بالا گرفت و گفت : سلام شاهزاده خانم زیبا ، تا پیغامتان به دستم رسید فی الفور خودم را رساندم ، بنده در خدمتگزاری حاضرم و وقتی مغموم و سرشکسته از نرسیدن به عشقم ، به این مکان پناه آوردم ، هرگز به مخیله ام خطور نمی کرد که دلبر پری رویم را اینچنین ملاقات کنم ، الان هم اصلاً باورم نمی شود ، فکر می کنم در خوابی بس شیرین به سر می برم...
فرنگیس که حوصله اش از وراجی ها و تملق گویی بهادرخان سر رفته بود و نمی خواست او به سخنانش ادامه دهد ، به میان حرف بهادر دوید و گفت : نه جناب بهادرخان ، اینک نه خواب هستید بلکه هوشیارتر از همیشه اید ، به اینجا نخواندمتان که برایم نغمهٔ عاشقانه سر دهید که من بیزارم از هر عشقی از طرف جوان مکاری چون شما....
بهادرخان که تمام رؤیاهایش دود شده و از توهین فرنگیس به شدت عصبانی شده بود گفت : نمی دانم کدام حرفهایتان را باور کنم ؟ آن سخنان عاشقانهٔ کنار چشمه را، یا این حرفهای تندتان را....آن عروسی نیمه کاره و فرارتان را یا این....
فرنگیس که حالا کمی متوجه موضوع شده بود با فریاد به میان حرف بهادرخان پرید و گفت : ای مردک حیله باز ،فکر نکن که من از کارها و نقشه هایت بی خبرم ، تو آنچنان در نقش خود فرو رفته ای که یادت رفته ،نیت تو تاج و تخت خراسان است و فرنگیس هم این وسط یک وسیله است....حالا که دانستی من از ظاهر و باطنت خبردارم لطفا از نقش خودت بیرون بیا و گوش بگیر چه می گویم و با اشاره به آبهای خروشان که وحشیانه به پیش میرفتند ادامه داد: من اگر خودم را طعمهٔ این رودخانه کنم ، محال است وسیله ای برای بالا کشیدن شیادی چون تو شوم ، پس راه خودت را بگیر و دیگر نه تنها دور و بر من ، بلکه دور و بر قصر و قصرنشینان هم پیدایت نشود وگرنه.....
بهادرخان که از خشم خون خودش را می خورد و کاملا متوجه بود دستش برای فرنگیس رو شده گفت : وگرنه چه؟؟ توچه میدانی از قدرت بهادرخان ای ضعیفهٔ بینوا و با زدن این حرف شلاق دستش را بالا برد تا بر تن فرنگیس فرود آورد.
فرنگیس که انتظار چنین جسارتی را نداشت ،اسب را چند قدم به عقب برد ،چون پشت سرش رودخانه بود نمی توانست بیشتر فاصله بگیرد.
شلاق بر هوا رفت و محکم به گردن برفی ،اسب شاهزاده خانم خورد، اسب با این ضربهٔ ناگهانی ، رم کرد و ناگاه فرنگیس به پشت داخل رودخانه پرت شد.
سرش به تخته سنگ مرمرین خورد و آن سنگ سفید با خون قرمز ، رنگ گرفت.
بهادرخان که در واقع فقط قصد ترساندن فرنگیس را داشت ، با دستپاچگی از اسب به زیر آمد و می خواست هر طور شده فرنگیس را از آب بیرون بکشد.
اما آب خروشان قوی تر از او بود تا بهادرخان به خود آمد ، جسم بیهوش فرنگیس ،فرسنگها از او فاصله گرفته بود و آب او را با خود برد...
ادامه دارد....
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#روایت_دلدادگی
#قسمت۹۵🎬:
روح انگیز مانند مرغی سرکنده ، بی هدف طول و عرض سالن را می پیمود و زیر لب حرفهایی زمزمه می کرد که نامفهوم بود ،اما حرکاتش حاکی از فشار و استرس شدید روحی اش بود.
درب سالن که باز شد ، روح انگیز با
شتاب خود را به فرهاد رسانید و بدون اینکه اجازه دهد او سخنی بگوید ، یقهٔ پسرش را در دست گرفت وگفت : فرهاد، بگو ببینم تو از فرنگیس خبری داری؟ آخر او هم آدمیزاد است نه آب شده به زمین رفته و نه بال درآورده به آسمان برود ،چند روز است قصر را زیر رو کردم به هوای اینکه در گوشه ای پنهان شده تا هیجان و عصبانیت ما فروکش کند ، اما حالا که جزء به جزء قصر را گشتم ، مطمئنم نیست...اینجا نیست...و سپس بغضش ترکید و همانطور که یقهٔ فرهاد را رها می کرد مانند انسان مجنونی به دور خود گشت و با صدای بلند فریاد زد : فرنگیس..کجایی نازدانهٔ مادر ، خودت را نشان بده ....به خدا هیچ خطری تهدیدت نمی کند ، گوربابای مشاور و پسرش ، گور بابای مردم پرحرف.....من تو را می خواهم ....بیا مادر....و سپس همانطور که اشک از چهار گوشهٔ چشمانش جاری شده بود رو به فرهاد کرد و گفت : پسرم ، من میترسم...از دیروز ولوله ای در جانم افتاده...میترسم برای فرنگیس اتفاق بدی افتاده باشد.
فرهاد با لبخندی بر لب جلو آمد ، دستان سرد مادرش را در دست گرفت و گفت : مادرجان ، نگران نباشید، فرنگیس جایش امن است ، اگر امر کنید ، هم اینک قاصدی میفرستم و فردا او را در اینجا خواهی دید...
روح انگیز ناباورانه به چهرهْ پسرش چشم دوخت وگفت : راست می گویی یا برای دلخوشی من چنین می گویی؟!
فرهاد خنده ای نمکین کرد وگفت : خودم راهی اش کردم ، البته با چند محافظ و به همراه دایه سروگل...خیالت راحت ،خبر سلامتی اش هم دارم...
روح انگیز نفس راحتی کشید و به سمت صندلی بالای سالن رفت و همانطور که روی آن لم می داد گفت : داد از دست شما دوقلوها ، بیا و بنشین و از اول تعریف کن ، چه بوده و چه شده؟
فرهاد با قدم های آرام به پیش میرفت که ناگهان درب سالن را به شدت زدند و پشت سرش درب باز شد و نگهبانی که همراه شاهزاده فرهاد آمده بود ، هراسان خود را داخل اتاق انداخت.
فرهاد با عصبانیت به طرف او برگشت وگفت : چرا چنین در زدی؟ مگر اجازه ورود دادند که بی ادبانه خود را به داخل اتاق انداختی؟
نگهبان نزدیک شاهزاده شد و چیزی در گوشش زمزمه کرد...
فرهاد اخمهایش از هم باز شد و بلند گفت : دیگر لازم نیست ،پنهان کاری کنید ، جناب شاهبانوی قصر از همه چیز آگاه است ، اگر قاصدی از شکار گاه آمده ، بگویید بیاید داخل....
نگهبان گفت : قربان....آخه...
فرهاد به میان حرفش پرید وگفت :اما و آخه نداریم نشنیدی چه گفتم؟! و سپس دستانش را از هم باز کرد و ابروهایش را بالا داد و رو به مادرش گفت :دیگر چیزی برای پنهان کردن ندارم....
نگهبان با ناراحتی بیرون رفت و قاصدی خاک آلود با رنگی پریده که مشخص بود ساعتها تاخته و خسته راه است ، داخل سالن شد...
ادامه دارد.....
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#میرزا_اسماعیل_دولابی :
بعضی مواقع خداوند متعال میخواهد کسی را در مراتب #بندگی زود بالا ببرد، به همیـن خاطر درهای زندگی او را مثل دیگ زودپز محکم میبنـدد و او را در سختی قرار میدهد.
خود ما نمیدانیـم ڪه آیا ما در سختی ها بهتـر خداوند را بندگی میکنیـم یا در خوشیهایمان... اکثر کسانی که به مراتب بالای بندگی رسیدند، زندگی سختی داشتـه اند.
📚 http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
هدایت شده از اللهم صل علی فاطمه و ابیها
صلیالله علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی 🌺🌺🌺🌺🌺 آی امید جهان 🌸🌸🌸
دعوت بشار اسد به نشست سران عرب یک شاخص مهم است
🔹سید حسن نصرالله در بخش دیگری از اظهاراتش به تحولات عرصه سوریه و بازگشت آن به اتحادیه عرب پرداخت و در این باره گفت: سوریه در جایگاهش باقی ماند و تغییر موضع و محور نداد و بازگشت این کشور به اتحادیه عرب و دعوت بشار اسد رئیس جمهور آن به اجلاس سران عرب شاخص مهمی است.
🔹 سفر رئیس جمهور ایران به سوریه تأییدی بر روابط راهبردی ایران و سوریه در سطوح مختلف است. امروز سوریه به شدت در انتخابات ریاست جمهوری ترکیه حضور دارد و نامزدها برای ارائه دیدگاه خود از دمشق با یکدیگر رقابت میکنند.
🔹 ما با هر تحول مثبتی در رابطه با سوریه همراه هستیم و برای هر پیروزی اخلاقی، سیاسی و نظامی برای سوریه، به ما نیز تبریک گفته میشود. با هر پیروزی سیاسی یا اخلاقی در سوریه، ما چهره مصطفی بدرالدین و همه شهدا و فداکاری های آنها را به یاد میآوریم.
🔹 تغییر موضع برخی از احزاب سیاسی لبنان در قبال آوارگان سوری موید این است که موضع قبلی آنها سیاسی و غیرانسانی بوده است. رسیدگی به پرونده آوارگان باید از طریق یک هیئت متشکل از وزیران امنیتی لبنان باشد که به دمشق برود و هماهنگیهای لازم را برای حل و فصل این بحران انجام دهد.
🔹سید حسن نصرالله در ادامه به تحولات داخلی لبنان و پرونده انتخاب رئیس جمهور این کشور اشاره گرد و گفت: تحولات اخیر از جهاتی در رابطه با موضوع انتخابات ریاست جمهوری لبنان مثبت است.
🔹«سلیمان فرنجیه» برای ما یک نامزد تصادفی و اتفاقی نیست، بلکه یک نامزد طبیعی و جدی است. ما هیچ نامزدی را به کسی تحمیل نمیکنیم و هر حزبی هر نامی را که میخواهد معرفی کند و برای انتخاب رئیس جمهور به شَور برویم.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
1.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🔴ترور «ایاد الحسنی» فرمانده یگان عملیات جهاد اسلامی
🔹شهید الحسنی در منزلی در منطقه «حی النصر» غزه هدف حمله پهپاد انتحاری رژیم صهیونیستی قرار گرفت.
🔹اسرائیل بیش از ۲۶ سال در تلاش برای ترور شهید ایاد الحسنی بود./
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
تصویری از شهدای فلسطینی از آغاز تجاوزات رژیم صهیونیستی تا کنون/http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865🌴🌷🌷
هدایت شده از اللهم صل علی فاطمه و ابیها
بسمه تعالی
✅ به یاری خداوند متعال پذیرش حوزه های علمیه برای سال تحصیلی 1403-1402 آغاز شده است.
✅ علاقه مندان می توانند از تاریخ یاد شده با مراجعه به پایگاه اطلاع رسانی پذیرش به آدرس زیر اطلاعات لازم را نسبت به شرائط و مراحل پذیرش کسب و اقدام به ثبت نام نمایند.
✅ برای دریافت مشاوره، با استاد مشاور استان خود کلیک کنید.👇
https://samah.ir/m-hozeh/
برای اطلاع از شرائط، ضوابط و مراحل پذیرش کلیک کنید.👇
paziresh.ismc.ir
برای ثبت نام کلیک کنید👇
reg.ismc.ir/rules/134
👇 ایتای پذیرش 👇
https://eitaa.com/joinchat/1954873361C880234ef18
1.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈غرور نداشته باش هر چه هست از آن خداست...
🎙دکتر الهی قمشه ای
⭕️ به کانال #مدافعان_حرم_ولایت_بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
28.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
او اینجا کنار ماست
👤 دکتر الهی قمشه ای
#سخنرانی
⭕️ به کانال #مدافعان_حرم_ولایت_بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
❣ یک دقیقه مطالعه
💠 دكتر کاتوزیان چه زیبا میگوید:
به زندگی فکر کن! ولی براي زندگی غصه نخور. ديدن حقيقت است، ولي درست ديدن، فضليت.
ادب خرجی ندارد ولی همه چيز را ميخرد.
با شروع هر صبح فکر کن تازه بدنيا آمدی .مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش.
شايد فردايی نباشد. شايد فردايی باشد اما عزيزی نباشد...
یادمان باشد؛ با شکستن پای دیگران، ما بهتر راه نخواهیم رفت!
یادمان باشد؛ با شکستن دل دیگران ما خوشبخت تر نمی شویم!
کاش بدانیم اگر دلیل اشک کسی شویم دیگر با او طرف نیستیم؛ باخدای او طرف هستیم
⭕️ به کانال #مدافعان_حرم_ولایت_بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865