وقتی دست ایران نمک ندارد/اردوغان به ناجی خود در کودتای ترکیه از پشت خنجر زد
🔻خبرگزاری اسپوتنیک روسیه:
🔹نباید فراموش کرد در همین ترکیه که امروزه برای ایران مزاحمت ایجاد میکند، این ایران بود که چند سال پیش آقای اردوغان را از کودتا نجات داد.
🔹برخی منابع خبری در آن زمان تاکید میکردند تنها جای امنی که اردوغان برای پناه دادن به خانوادهاش در کل جهان پیدا کرده بود، ایران بود.
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین مصاحبه شیخ زکزاکی پس از آزادی از زندان
🔻شیخ ابراهیم زکزاکی، رهبر جنبش اسلامی نیجریه و همسرش از اتهامات وارد شده تبرئه و آزاد شدند.
🔻شیخ زکزاکی از آذر ۱۳۹۴ تاکنون در بازداشت قرار داشت.
👤رهبر شیعیان نیجریه در مصاحبه با پرس.تی.وی:
🔹دادگاه به ما حق ادعای خسارت داد اما تا به حال هیچ خسارتی به ما پرداخت نشده است.
🔹هنوز مشخص نیست در راهپیمایی اربعین امسال چند نفر کشته شدند.
🔹چنانچه مردم نیجریه حق انتخاب داشته باشند، حکومت اسلامی را انتخاب خواهند کرد.
🔹پیام امام حسین علیهالسلام پیروزی خون بر شمشیر بود.
🔹راهپیمایی اربعین در نیجریه تا زمان ظهور حضرت مهدی (عجلالله تعالی فرجه الشریف) ادامه خواهد داشت، خواه به مراسم آن شلیک کنند یا نکنند.
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه تلویزیونی دست خط
گفتگو با حاج حسین یکتا
جمعه 1400/7/9
ساعت 16
شنبه 1400/7/10
حوالی 11
از شبکه 5 سیما
#حاج_حسین_یکتا
@Modafeaneharaam
🌹روایتی از رفیق شهید محمد منتظر قائم
بخشیدن دوست داشتنی❤️
دوست شهید: یک بار وقتی می خواستیم به زیارت امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا (ع) برویم محمد را دیدم که عرقچین سبزی بر روی سرش گذاشته است. بی مقدمه به محمد گفتم: «می شود کلاهتان را به من بدهید؟» شک داشتم جواب مثبت بگیرم ولی بی هیچ درنگی گفت: «چشم! برای شما» و کلاه را از سرش برداشت و آن را به من هدیه کرد.👌
برایم جالب بود و به خودم گفتم: «این پسر عجب معرفتی دارد. تازه یک روز است با من آشنا شده اما کلاهش را به من هدیه داد!» این معرفت را که دیدم کلاه را به او پس دادم که البته ای کاش این کار را نمی کردم. ای کاش امروز و پس از شهادت محمد این یادگاری ارزشمند برایم باقی مانده بود.😞
محمد آدم جذابی بود. یک نوع بیریایی صداقت و اخلاص در رفتار و گفتارش موج میزد که هر بینندهای را مجذوب خودش میکرد.☺️
#شهید_محمد_منتظر_قائم🌹
#صابرین
#مدافع_وطن
#نکا
@Modafeaneharaam
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بخشهایی از رزمایش فاتحان خیبر نیروی زمینی ارتش در نوار مرزی شمال غرب
@Modafeaneharaam
📺 #برنامه #جاذبه
⭕️ این برنامه به تهیهکنندگی حمید رضا صابونی و اجرای صابر خراسانی در قاب شبکه افق قرار گرفته است.
🖋 «جاذبه» ویژه برنامه ماه صفر است که با همکاری مرکز رسانه سازمان تبلیغات اسلامی تولید شده و به روایت قصههای افرادی میپردازد که زندگی هریک به نوعی با ائمه اطهار پیوند میخورد.
📱 موضوع: کد 1 / قسمت دوم
📱 مهمان: عباس مزون
✅ جمعه ٩ مهر ساعت ۲۱:٠٠
❎ تکرار روز بعد ساعت ۰۱:٣٠ و ۱۳:۳۰
@Modafeaneharaam
#شهدا و امام زمان علیه السلام
#این وصیت نامه ها انسان را می لرزاند و بیدار می کند»(امام خمینی(ره))
🌷طلبه شهید علی اکبر مازنی از: نوکنده
🔹«همه جا خدا و انسان تنهای تنها، همه جا خاموش و دهشتزا و «انسان تنها و بی همراه، کس نباشد تا بپرسد راه » اما انسان تنها نبود، با انتظار به سر می برد... انتظار حجت خدا...
🔸آری حجت خدا راستی او کجا است؟...
🔹کجاست آن که کژی ها و کاستی ها را به سامان آورد؟ آن که رسم ستم رابراندازد؟ .. . پرچم عدل را برافرازد؟ کجاست آن یادگار پیامبر و امامان؟
🔸کجاست آن آرمان مطلوب حق پرستان؟ کجا است نابودکننده سرکشان و خودسران؟
🔹کجاست ریشه کن کننده معاندان؟
🔸کجاست انتقام گیرنده خون حسین سرور شهیدان؟ کجاست آن که پیشوایان فرمودند... شرار جرقه خون حسین از شرق زبانه کشد، رهبر این قیام وارث حسین «از قم » در جهان طلوع کند... زمینه ساز انقلاب جهانی او شود تا او بیاید، او از خاندان ماست.. ..»
@Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACIUphVz5UzfNEJZMh7WJrGCcmaH4OVAACugkAAoV-uFJngywUzDMZCiEE.mp3
3.98M
🔊 #صوت_مهدوی
📝 #پادکست «مقام یاری»
👤 استاد #عالی
⭕️ اگر جزو حلقهٔ اول و دوم یاران امام زمان (اوتاد و ابدال) شدن کار مشکلیه، جزو حلقهٔ سوم و چهارم شدن اصلا سخت نیست؛ همین الان هم دارن یارگیری میکنن!
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_یازدهم 💠 احساس میکردم از دهانش آتش میپاشد که از درد و ترس چشمانم را در ه
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_دوازدهم
💠 حتی روزی که به بهای وصال سعد ترکشان میکردم، در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم دستم را گرفت و به پایم التماس میکرد که "تو هدیه #حضرت_زینبی، نرو!" و من هویتم را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم فدای #عشقم کردم که به همه چیزم پشت پا زدم و رفتم.
حالا در این #غربت دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین نام زینب آتشم میزد و سعد بیخبر از خاطرم پرخاش کرد :«بس کن نازنین! داری دیوونهام میکنی!» و همین پرخاش مثل خنجر در قلبم فرو رفت و دست خودم نبود که دوباره ناله مصطفی در گوشم پیچید و آرزو کردم ای کاش هنوز نفس میکشید و باز هم مراقبم بود.
💠 در تاکسی که نشستیم خودش را به سمتم کشید و زیر گوشم نجوا کرد :«میخوام ببرمت یه جای خوب که حال و هوات عوض شه! فقط نمیخوام با هیچکس حرف بزنی، نمیخوام کسی بدونه #ایرانی هستی که دوباره دردسر بشه!»
از کنار صورتش نگاهم به تابلوی #زینبیه ماند و دیدم تاکسی به مسیر دیگری میرود که دلم لرزید و دوباره از وحشت مقصدی که نمیدانستم کجاست، ترسیدم.
💠 چشمان بیحالم را به سمتش کشیدم و تا خواستم سوال کنم، انگشت اشارهاش را روی دهانم فشار داد و بیشتر تحقیرم کرد :«هیس! اصلاً نمیخوام حرف بزنی که بفهمن #ایرانی هستی!» و شاید رمز اشکهایم را پای تابلوی زینبیه فهمیده بود که نگاه سردش روی صورتم ماسید و با لحن کثیفش حالم را به هم زد :«تو همه چیت خوبه نازنین، فقط همین ایرانی و #شیعه بودنت کار رو خراب میکنه!»
حس میکردم از حرارت بدنش تنم میسوزد که خودم را به سمت در کشیدم و دلم میخواست از شرّش خلاص شوم که نگاهم به سمت دستگیره رفت و خط نگاهم را دید که مچم را محکم گرفت و تنها یک جمله گفت :«دیوونه من دوسِت دارم!»
💠 از ضبط صوت تاکسی آهنگ #عربی تندی پخش میشد و او چشمانش از عشقم خمار شده بود که دیوانگیاش را به رخم کشید :«نازنین یا پیشم میمونی یا میکُشمت! تو یا برای منی یا نمیذارم زنده بمونی!» و درِ تاکسی را از داخل قفل کرد تا حتی راه خودکشی را به رویم ببندد.
تاکسی دقایقی میشد از مسیر زینبیه فاصله گرفته و قلب من هنوز پیش نام زینب جا مانده بود که دلم سمت #حرم پرید و بیاختیار نیت کردم اگر از دست سعد آزاد شوم، دوباره زینب شوم!
💠 اگر حرفهای مادرم حقیقت داشت، اگر اینها خرافه نبود و این #شیطان رهایم میکرد، دوباره به تمام #مقدسات مؤمن میشدم و ظاهراً خبری از اجابت نبود که تاکسی مقابل ویلایی زیبا در محلهای سرسبز متوقف شد تا خانه جدید من و سعد باشد.
خیابانها و کوچههای این شهر همه سبز و اصلاً شبیه #درعا نبود و من دیگر نوری به نگاهم برای لذت بردن نمانده بود که مثل #اسیری پشت سعد کشیده میشدم تا مقابل در ویلا رسیدیم.
💠 دیگر از فشار انگشتانش دستم ضعف میرفت و حتی رحمی به شانه مجروحم نمیکرد که لحظهای دستم را رها کند و میخواست همیشه در مشتش باشم.
درِ ویلا را که باز کرد به رویم خندید و انگار در دلش آب از آب تکان نخورده بود که شیرینزبانی کرد :«به بهشت #داریا خوش اومدی عزیزم!» و اینبار دستم را نکشید و با فشار دست هلم داد تا وارد خانه شوم و همچنان برایم زبان میریخت :«اینجا ییلاق #دمشق حساب میشه! خوش آب و هواترین منطقه #سوریه!» و من جز فتنه در چشمان شیطانی سعد نمیدیدم که به صورتم چشمک زد و با خنده خواهش کرد :«دیگه بخند نازنینم! هر چی بود تموم شد، دیگه نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره!»
💠 یاد دیشب افتادم که به صورتم دست میکشید و دلداریام میداد تا به #ایران برگردیم و چه راحت #دروغ میگفت و آدم میکشت و حالا مرا اسیر این خانه کرده و به درماندگیام میخندید.
دیگر خیالش راحت شده بود در این حیاط راه فراری ندارم که دستم را رها کرد و نمیفهمید چه زجری میکشم که با خنده خبر داد :«به جبران بلایی که تو درعا سرمون اومد، ولید این ویلا رو برامون گرفت!» و ولخرجیهای ولید مستش کرده بود که دست به کمر مقابلم قدم میزد و در برابر چشمان خیسم خیالبافی میکرد :«البته این ویلا که مهم نیس! تو #دولت آینده سوریه به کمتر از وزارت رضایت نمیدم!»
💠 ردّ خون دیروزم هنوز روی پیراهنش مانده و حالا میدیدم خون مصطفی هم به آستینش ریخته و او روی همین #خونها میخواست سهم مبارزهاش را به چنگ آورد که حالم از این مبارزه و انقلاب به هم خورد و او برای اولین بار انتهای قصه را #صادقانه نشانم داد :«فکر کردی برا چی خودمو و تو رو اینجوری آواره کردم؟ اگه تو صبر کنی، تهش به همه چی میرسیم!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@Modafeaneharaam
ختم #صلوات به نیت:🔰
#شهید_صدیقه_رودباری🌹
هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇
@Ahmad_mashlab1115