eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.9هزار دنبال‌کننده
30.5هزار عکس
12.4هزار ویدیو
291 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
✅ادامه داستان واقعی🌺فرار از جهنم🌺 💠قسمت پنجاه و دوم داستان دنباله دار فرار از جهنم: و من عاشق شدم .
✅ادامه داستان واقعی 🌺فرار از جهنم🌺 💠قسمت پنجاه و پنجم داستان دنباله دار فرار از جهنم: تو خدایی؟ . یک هفته تمام حالم خراب بود … جواب تماس هیچ کس حتی حاجی رو ندادم … موضوع دیگه آدم ها نبودن … من بودم و خدا … . . اون روز نماز ظهر، دوباره ساعتم زنگ زد … ساعت مچیم رو تنظیم کرده بودم تا زمان نماز ظهر رو از دست ندم … نماز مغرب مسجد بودم اما ظهر، سر کار و مشغول … هشدارش رو خاموش کردم و به کارم ادامه دادم … نمی دونستم با خودم قهرم یا خدا … همین طور که سرم توی موتور ماشین بود، اشک مثل سیلاب از چشمم پایین می اومد … . . بعد از ظهر شد … به دلم افتاد بهتره برم برای آخرین بار، یه بار دیگه حسنا رو از دور ببینم … تصمیم گرفته بودم همه چیز رو رها کنم و برای همیشه از باتون روژ برم … . از دور ایستاده بودم و منتظر … خونه اونها رو زیر نظر داشتم که حاجی به خونه شون نزدیک شد … زنگ در رو زد … پدر حسنا اومد دم در … . . شروع کردن به حرف زدن … از حالت شون مشخص بود یه حرف عادی نیست … بیشتر شبیه دعوا بود … نگران شدم پدر حسنا توی گوش حاجی هم بزنه … رفتم نزدیک تر تا مراقبش باشم … که صدای حرف هاشون رو شنیدم … حاجی سرش داد زد از خدا شرم نمی کنی؟ … . 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 💠قسمت پنجاه و ششم داستان دنباله دار فرار از جهنم: سپاه شیطان . – از خدا شرم نمی کنی؟ … اسم خودت رو می گذاری مسلمان و به بنده خدا اهانت می کنی؟ … مگه درجه ایمان و تقوای آدم ها روی پیشونی شون نوشته شده یا تو خدایی حکم صادر کردی؟ … اصلا می تونی یه روز جای اون زندگی کنی و بعد ایمانت رو حفظ کنی؟ … . . و پدر حسنا پشت سر هم به من اهانت می کرد … و از عملش دفاع … . . بعد از کلی حرف، حاجی چند لحظه سکوت کرد … برای ختم کلام … من امروز به خاطر اون جوون اینجا نیومدم … به خاطر خود شما اومدم … من برای شما نگرانم … فقط اومدم بگم حواست باشه کسی رو زیر پات له کردی که دستش توی دست خدا بود … خدا نگهش داشته بود … حفظش کرده بود و تا اینجا آورده بود … دلش بلرزه و از مسیر برگرده … اون لحظه ای که دستش رو از دست خدا بیرون بکشه ، شک نکن از ایادی و سپاه شیطان شدی … واسطه ضلالت و گمراهی چنین آدمی شدی … . . . پدرش با عصبانیت داد زد … یعنی من باید دخترم رو به هر کسی که ازش خواستگاری کرد بدم؟ … . . – چرا این حق شماست … حق داشتی دخترت رو بدی یا ندی … اما حق نداشتی با این جوون، این طور کنی … دل بنده صالح خدا رو بدجور سوزوندی … از انتقام خدا و تاوانش می ترسم که بدجور بسوزی … خدا از حق خودش می گذره، از اشک بنده اش نه … . . دیگه اونجا نموندم … گریه ام گرفته بود … به خودم گفتم تو یه احمقی استنلی … خدا دروغ گو نیست … خدا هیچ وقت بهت دروغ نگفت … تو رو برد تا حرفش رو از زبان اونها بشنوی … . . با عجله رفتم خونه … وضو گرفتم و سریع به نماز ایستادم … . بعد از نماز، سرم رو از سجده بلند نکردم … تا اذان مغرب، توی سجده استغفار می کردم … از خدا خجالت می کشیدم که چطور داشتم مغلوب شیطان می شدم … 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 💠قسمت پنجاه و هفتم داستان دنباله دار فرار از جهنم: به من اقتدا نکن . سرمای شدیدی خوردم … تب، سردرد، سرگیجه … با تعمیرگاه تماس گرفتم و به رئیسم گفتم حالم اصلا خوب نیست … اونقدر حالم بد بود که نمی تونستم از جام تکان بخورم … . . یک روز و نیم توی همون حالت بودم که صدای زنگ در اومد… به زحمت از جا بلند شدم … هنوز چند قدمی نرفته بودم که توی راهرو از حال رفتم … چشمم رو که باز کردم دیدم حاجی بالای سرم نشسته … . . – مرد مومن، نباید یه خبر بدی بگی مریضم؟ … اگر عادت دائم مسجد اومدنت نبود که برای مجلس ترحیمت خبر می شدم… اینو گفت و برام یکم سوپ آورد … یه روزی می شد چیزی نخورده بودم … نمی تونستم با اون حال، چیزی درست کنم … . . من که خوب شدم حاجی افتاد … چند روز مسجد، امام جماعت نداشت ولی بازم سعی می کردم نمازهام رو برم مسجد … . . اقامه بسته بودم که حس کردم چند نفر بهم اقتدا کردن … ناخودآگاه و بدون اینکه حتی یه لحظه فکر کنم، نمازم رو شکستم و برگشتم سمت شون … شما نمی تونید به من اقتدا کنید … . . نماز اونها هم شکست … پشت سرم نایستید … . – می دونی چقدر شکستن نماز، اشکال داره؟ … نماز همه مون رو شکستی … . – فقط مال من شکست … مال شما اصلا درست نبود که بشکنه … پشتم رو بهشون کردم … من حلال زاده نیستم … . . از درون می لرزیدم … ترس خاصی وجودم رو پر کرده بود … پدر حسنا وقتی فهمید از من بدش اومد … مسجد، تنها خونه من بود، اگر منو بیرون می کردن خیلی تنها می شدم… ولی از طرفی اصلا پشیمون نبودم … بهتر از این بود که به خاطر من، حکم خدا زیر پا گذاشته بشه … . . دوباره دستم رو آوردم بالا و اقامه بستم … خدایا! برای تو نماز می خوانم … الله اکبر … ⬅️ادامه دارد... @Modafeaneharaam
22.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناگفته‌هایی از زبان فرزند شهید فخری زاده: پدرم هیچ‌گاه جلوتر از مادرم قدم برنمی‌داشت @Modafeaneharaam
ختم به نیت🔰 🌹 هدیه به حضرت فاطمه زهرا سیدت النساءالعالمین (سلام الله علیها) و مولا الموحدین امیر المومنین علی ( علیه السلام ) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان و حاجت قلب نازنینشون (عجل الله تعالی فرجه الشریف)❤️ مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به پی وی بفرستید @Ahmad_mashlab1115
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | حاج قاسم سلیمانی: شهدا نوراَند، شهدا مقدس‌اند. همون تقدّسی که مقدّسات ما در نزد ما دارد، همون تقدّس را شهدای ما در دل ما دارند. 🏴 ۳۳ روز تا دوّمین سالگرد 💔 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشم‌ من‌ خیره به‌ عکس‌ حرمت‌ بند شده با چه‌ حال‌ بنویسم‌ که‌ دلم‌ تنگ‌ شده‌ حسین💔 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله #صبحم_بنام_شما @Modafeaneharaam
🔅 امیرالمؤمنین عليه السلام: 🍁 كَثرَةُ الوِفاقِ نِفاقٌ، كَثرَةُ الخِلافِ شِقاقٌ 🍂‌ موافقتِ زياد [نشانه] نفاق است؛ مخالفتِ زياد [نشانه] دشمنى است 📚 غررالحكم حدیث7083 و 7084 #حدیث_روز @Modafeaneharaam
💌 ناامیدی بعد از گناه #پیام_معنوی @Modafeaneharaam
🌹#با_شهدا|شهید حسن آقاسی‌زاده ✍️ مبلمان ▫️روزی که جهیزیه عروس خانم را آوردند (پدر و مادر ایشان زحمت کشیده برای ایشان وسایل و لوازم تهیه کرده بودند) برای ایشان مبلمان نیز تهیه کرده بودند. ایشان قبول نکردند و حتی گفته بودند: اگر بیاورید من بر می‌گردانم. بعد خانواده عروس از ما خواسته بودند که ایشان را راضی کنیم. چون آنها زحمت کشیده، پولی داده بودند و مبلمان گرفته بودند. ایشان قبول نکردند و برگرداندند و می‌گفتند نه من گفتم که اولاً من از شما جهیزیه‌ای نمی‌خواهم و اگر خواستید زحمت بکشید، حداقل لوازم اولیه زندگی برای من کافی است و خودتان را به زحمت نیندازید. 📚 کنگره سرداران و شهدای استان‌های خراسان @Modafeaneharaam
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری ▪️ هرکس می‌خواد بدونه ظهور کِی هست، به این علامت نگاه کنه! @Modafeaneharaam
#شهید_محمد_معماریان @Modafeaneharaam
جرات نمی‌کنیم بگویم خانواده شهید مدافع حرم هستیم 🔹همسر شهید رضا خرمی: یک‌بار برای انجام کاری به دفترخانه رفتم و کارمند آن‌جا متوجه شد که همسر شهید مدافع حرم هستم. او گفت چرا گذاشتید همسرتان به سوریه برود، سوریه به ما چه ربطی دارد و از این دست جملات. 🔹همین موضوع و چند مورد مشابه باعث شد که دیگر ما جرأت نکنیم بیرون از خانه بگوییم خانواده‌ شهید مدافع حرم هستیم. 🔹اگر کسی متوجه شود که همسر شهید هستم ترجیح می‎‌دهم بگویم که همسرم نظامی بود و در مرز شهید شد. قطعا خداوند جواب زخم‌زبان‌ها را به مردم ناشکر میدهد .... @Modafeaneharaam