امام على عليه السلام: أضيَقُ ما يكونُ الحَرَجُ أقرَبُ ما يكونُ الفَرَجُ هرگاه سختى به اوج خود رسد، نزديكترين زمان به گشايش است غررالحكم حدیث3035 @Modafeaneharaam

🎥 گفته بود که دوران بزن و دررو تموم شده. بزنید، میخورید!✌️💪 🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸 @Modafeaneharaam

✅شهدای عراق، همین جوان‌هایی هستند که حاج قاسم تربیت کرد ✍️سردار جباری، فرمانده سپاه حفاظت ولی‌امر: جوان‌های نازنین و مدافعان حرم با ایستادگی و استقامت مثال‌زدنی و در سایه‌سار هدایت‌های حکیمانه رهبر عزیزتر از جان ما و مجاهدت‌های شهید حاج قاسم سلیمانی، فرهنگ ایستادن و مقاومت را به مجاهدان منطقه آموختند و حماسه‌ای عظیم را رقم زدند. امروز جامعه شهدای عراق همین شهدای مدافع حرم و حوادث تروریستی آمریکایی‌ها هستند. یکی از اهرم‌های مقاومت و ایستادگی در منطقه، تربیت همین نیروهای انقلابی و مجاهدین فی سبیل‌الله در تعدادی از کشورها بود. مجاهدت و ایستادگی در کشورهای لبنان، عراق و سوریه به سال‌های دفاع مقدس باز می‌گردد و الگوی این مجاهدان، رزمندگان غیور ما در سال‌های دوران دفاع مقدس بودند. @Modafeaneharaam

آنقدر حضرت علی‌اکبر شفاعت میکند که نوبت به امام حسین (ع) نمیرسد.‌‌..❤️ - آیت‌الله‌کوهستانی @Modafeaneharaam

🎧 مولودی علی اکبر لیلا سید و سالارم.... سیدمجید_بنی_فاطمه ولادت_حضرت_علی_اکبر @Modafeaneharaam

#مناسبتی🤎 📸شهید ایرانی مدافع‌حرم که در روز ولادت حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام چشم به هستی گشود! 💛#شهید_مرتضی_بصیری_پور ✨تاریخ ولادت: ۱۳۶۵/۰۲/۰۱ ✨محل ولادت: بیرجند 💐هدیه به روح مطهر شهید صلوات💐 @Modafeaneharaam

🕯شمع ها آب شدند و اشک ها خشک شدند و انتظارها ادامه دارند بیا ولی جوان ها پیر شده اند..😔🙏 یامهدی ادرکنی 🙏 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🙏 @Modafeaneharaam

‌ 🌷مژده ای دل که مسیحا پسری آمده است 🌱بهر ارباب، چه قرص قَمری آمده است 🌷ان یَکادست به لبهای ملائک، به فَلک 🌱العجب، ماه‌تر از مَه بشری آمده است 🌸میلاد باسعادت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان مبارک باد. @Modafeaneharaam

🎥 شهیدی که برای خود کفن نخواست! 🔹امروز سالروز شهادت عبدالحسین برونسی است. @Modafeaneharaam

#خاطرات_شهید🕊 🍃در منطقه تکریت عملیاتی داشتند، در منطقه عوجه دو مجتمع بزرگ را از داعش پس می‌گیرند و در همان ساختمان که ۳۵ اتاق داشت مستقر شدند تا شب شد خواستند برای باز پس گیری ساختمان سوم تا صبح صبر کنند. اما با علی تماس گرفتند و گفتند صبح تک تیراندازها اجازه حمله نمی‌دهند امشب اقدام کنید. با دو نفر از همرزمانش به مجتمع سوم وارد شدند همین دو نفر تعریف کردند که وقتی وارد ساختمان شدیم همه جا تاریک بود که ناگهان صدایی زیر پایمان حس کردیم گفتم علی صدایی از زیر پایم شنیدم گفت تکان نخور که ناگهان ساختمان جلو چشمانم روشن شد تله انفجاری جاسازی شده توسط داعش در ساختمان منفجر و تمام بدن ما پر از ترکش شد. 😔 ‌ 🍃ما زخمی شدیم ولی علی که جلوتر از ما وارد شد، زخمش عمیق تر بود به سختی او را از ساختمان خارج کردیم و به نیروهای خودی رساندیم اما دیگر دیر شده بود و به شهادت رسید.💔 #شهید_علی_منیعات🌹 @Modafeaneharaam

👤توییت استاد #رائفی_پور ✍🏻 ‏فقط کافی است بخواهند یک قاچاقچی یا قاتل را در ایران اعدام کنند، غرب و غربگرا ها زمین و زمان را به هم خواهند دوخت اما اگر از ناندرتئال های سعودی (گاو شیرده امریکایی ها) باشی لال خواهند شد. اعدام ٨١ نفر که گفته می شود یکی از آنها کودک بوده است در عربستان و در سکوت محض @Modafeaneharaam

اوستا بنایی که فرمانده قلبها شد! به مناسبت ۲۳ اسفند، سالروز شهادت عبدالحسین برونسی @Modafeaneharaam

گذری به زندگینامه مرحوم سید احمد خمینی(یادگار امام خمینی و یار و یاور امام خامنه ای) بمناسبت سالگرد ارتحال ایشان @Modafeaneharaam

«محبوب‌ترین خلایق نزد خداوند، جوان خوش سیمایی است که جوانی و زیبایی خود را برای خدا و در راه طاعت او بگذارد» پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک. @Modafeaneharaam

🎥حضور والدین شهید وحید زمانی‌نیا در گلزار شهدای کرمان و زیارت مزار سردار دل‌ها @Modafeaneharaam

⚫️روز جوان بود و روز #پرپر_شدن چهل جوان شیعه ♦️قلبمان به درد آمد♦️ ♦️به محضر #امام_زمان_عج تسلیت عرض می کنیم. 🔴 آل یهود و #آل_سعود آماده نابودی باشید. @Modafeaneharaam

📣#اطلاع_رسانی 🌹مراسم یادبود شهدای مدافع حرم شهید مرتضی سعیدنژاد و شهید احسان کربلایی پور 🎙سخنران:حجت الاسلام والمسلمین حاجی صادقی 🎤مداح:حاج میثم مطیعی 📆سه شنبه ۲۴ اسفندماه ۱۴۰۰ ⏰ساعت ۱۰ صبح 📍بزرگراه تهران کرج،خروجی پارک چیتگر شرقی،بلوار کوهک،بلوار علوم و فنون،مجتمع فرهنگی آموزشی امام رضا(ع) @Modafeaneharaam

آقای غریبم❤️ برای آمدنت همگی باهم دعامیکنیم💔 چله زیارت آل یاسین جهت تعجیل در فرج آقا🌹 به عمل کار برآید به سخن دانی نیست🍁 #روز_سی‌وششم #چله_زیارت_ال_یاسین اتمام چله نیمه شعبان❤️ @Modafeaneharaam

✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💠 #قسمت_سی_و_چهارم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : فرشته مرگ دیدم جوانی مقابلم ایستاده ... خوشرو ولی جدی ... دستش رو روی مچ پام گذاشت ... آرام دستش رو بالا میاورد ... با هر لمس دستش، فشار شدیدی بر بدنم وارد می شد ... خروج روح رو از بدنم حس می کردم ... اوج فشار زمانی بود که دست روی قلبم گذاشت ... هنوز الرحمن تمام نشده بود ... . . حاجی بهم ریخته بود ... دکترها سعی می کردن احیام کنن ... و من گوشه ای ایستاده بودم و فقط نگاه می کردم ... . . وحشت و ترس از شب اول قبر و مواجهه با اعمالم یک طرف ... هنوز دلم از آرزوی بر باد رفته ام می سوخت ... . با حسرت به صورت خیس از اشکم نگاه می کردم ... با سوز تمام گفتم: منو ببخشید آقای من. زندگی من کوتاه تر از لیاقتم بود ... . . غرق در اندوهی بودم که قابل وصف نیست ... حسرت بود و حسرت ... . هنوز این جملات، کامل از میان ذهنم عبور نکرده بود که دیوار شکاف برداشت ... جوانی غرق نور به سمتم میومد ... خطاب به فرشته مرگ گفت: امر کردند؛ بماند ... . جمله تمام نشده ... با فشار و ضرب سنگینی از بالا توی بدنم پرت شدم ... . برگشت ... نفسش برگشت ... توی چشم های نیمه بازم دکتر رو می دیدم که با خستگی، نفس نفس می زد و این جمله تکرار می کرد ... برگشت ... ضربان و نفسش برگشت ... ⬅️ادامه دارد... 🌟🈯️🌟🈯️🌟🈯️🌟🈯️🌟🈯️ @Modafeaneharaam 🌹 🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 ✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹

✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💠 #قسمت_سی_و_پنجم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : بالاخره مرخص شدم هر روز که می گذشت حالم بهتر می شد ... بدنم شیمی درمانی رو قبول کرده بود ... سخت بود اما دکتر از روند درمان خیلی راضی بود ... . . چند هفته بعد از بیمارستان مرخص شدم ... هنوز استراحت مطلق بودم و نمی تونستم درست روی پا بایستم ... . منم از فرصت استفاده کردم و دوباه درس خوندن رو شروع کردم ... یه هفته بعد هم بلند شدم، رفتم سر کلاس ... بچه ها زیر بغلم رو می گرفتن ... لنگ می زدم ... چند قدم که می رفتم می ایستادم ... نفس تازه می کردم و راه می افتادم ... . . کنار کلاس، روی موکت، پتو انداختم و دراز کشیدم ... بچه ها خوب درس می دادن ولی درس استاد یه چیز دیگه بود ... مخصوصا که لازم نبود با واسطه سوال کنم ... . . حاجی که فهمید بدجور دعوام کرد ... گفت: حق نداری بری سر کلاس، میرم برمی گردم سر کلاس نبینمت ... منم پتو رو بردم پشت در کلاس انداختم ... در رو باز گذاشتم و از لای در سرک می کشیدم ... استاد هر بار چشمش به من می افتاد یا سوال می پرسیدم، بدجور خنده اش می گرفت ... . . حاجی که برگشت با عصبانیت گفت: مگه من به تو نگفتم حق نداری بری سر کلاس؟ ... منم با خنده گفتم: من که اطاعت کردم. شما گفتی سر کلاس نه، نگفتی بیرون کلاسم نه ... . . از حرف من، همه خنده شون گرفت ... حاجی هم به زحمت خودش رو کنترل می کرد ... از فردا هماهنگ کرد اساتید میومدن خوابگاه بهم درس می دادن ... هر چند، منم توی اولین فرصت که تونستم بدون کمک راه برم، دوباره رفتم سر کلاس ... دلم برای کتابخونه و بوی کتاب هاش تنگ شده بود ... . 🔵پ.ن: ان شاء الله از قسمت آینده، ادامه خاطرات ایشون در برگشت به کشورشون هست ... التماس دعای مخصوص ⬅️ادامه دارد... 🌟🈯️🌟🈯️🌟🈯️🌟🈯️🌟🈯️ @Modafeaneharaam 🌹 🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 ✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹