eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.6هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
12.6هزار ویدیو
293 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
یک بسیجی دیگر در تهران به شهادت رسید 🔹بسیجی مدافع امنیت «حسن مختارزاده» طلبه پایه ۶ مدرسه علمیه عترت قم و عضو گردان بسیجیان امام علی(ع) سعادت آباد تهران که به دلیل مصدومیت توسط اغتشاشگران داعشی از ۲۲ روز پیش در بیمارستان در حالت کما بستری بود، سرانجام به فیض شهادت نائل آمد. @Modafeaneharaam
پیکر «رستم قاسمی» فردا تشییع می‌شود 🔹آیین تشییع پیکر رستم قاسمی وزیر سابق راه و شهرسازی فردا از ساعت ۹ صبح از مقابل مسجد پیامبر اعظم (ص) واقع در شهرک شهید محلاتی تهران به سمت مقبره الشهدای این شهرک برگزار می شود. 🔹آیین گرامیداشت مرحوم قاسمی روز دوشنبه از ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۶:۳۰ در مسجد پیامبر اعظم (ص) شهرک شهید محلاتی برگزار می‌شود @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از لحظه پیدا شدن پیکر مولوی شهید عبدالواحدریگی که توسط تروریستهای تکفیری ربوده و به شهادت رسید این عالم اهل سنت سیستان بلوچستان در هفته های اخیر اجازه سو استفاده و تحرک جریان تندرو و اغتشاشگر را در شهرستان خاش نداده بود @Modafeaneharaam
📸 اولین تصویر از طلبه بسیجی شهید امنیت حسن مختارزاده بعد از شهادت @Modafeaneharaam
💠شک نداشته باشید که راه شهدای امنیت در امتداد راه شهدای دفاع مقدس است ... 📸تصویری از طلبه شهید مدافع امنیت حسن مختارزاده در کنار شهدای تازه تفحص شده دفاع مقدس @Modafeaneharaam
12.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدون تعارف با مادر شهید زینال زاده؛ شهید مدافع امنیت جوری با چاقو زده بودن به سر بچم که نوک چاقو برگشته بود @Modafeaneharaam
زن زندگی آزادی یعنی 👇 در حدیث‌ کساء وقتی حضرت جبرئیل می‌پرسه اینها چه کسانی هستند که تمام هستی رو بخاطرشون آفریدی؟ ذات اقدس اله نمی‌گه علی، محمد، حسن یا حسین... خدا میگه فاطمه و پدرش، شوهرش، پسراش یعنی از یک زن برای معرفی بهترین مخلوقاتش استفاده می‌کنه! ❤️ قالَ الْأَمينُ جِبْرآئيلُ يا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْكِسآءِ، فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ، هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها @Modafeaneharaam
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت نحوه شهادت شهید حمید پورنوروز شهیدی که پس از شهادت هم مورد اهانت قرار گرفت. @Modafeaneharaam
❣️ 💢 خريدمان از يک دست آينه و شمعدان و حلقه ازدواج فراتر نرفت! برای مراسم، پيشنهاد کردم غذا طبق رسم معمول تهيه شود که به شدت مخالفت کرد! 👈 گفت: «چه کسی را گول می زنيم؟ اگر قرار است مجلس‌مان را اينطور بگيريم، پس چرا خريدمان را آنقدر ساده گرفتيم؟! تو هم از من نخواه که بر خلاف خواست خدا عمل کنم.» با اينکه براي مراسم، استاندار و جمعی از متمولين کرمان آمده بودند؛ نظرش تغييری نکرد و همان شام ساده ايی را که تهيه شده بود را بهشان داد! 💥 حميد می گفت شجاعت فقط تو جنگيدن و اين چيزها نيست؛ شجاعت يعنی همين که بتوانی کار درستی را که خلاف رسم و رسوم به غلط جا افتاده است، انجام بدهی.» 🌷 برشی از زندگی شهید حمید ایران منش 📚 منبع: دو نیمه سیب، موسسه مطاف عشق 📎 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #براساس_زندگینامه_شهید_سیدمحمد_کدخدا* #نویسنده_علی_سلیمی* #قسمت_دهم
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎤برگرفته از خاطرات رسول قائدشرفی و محمدرضا اوجی کاغذ و قلم کنار دستم بود. بغل پنجره ایستاده بودم به ماشین ها و عابرانی که از خیابان رد می شدند نگاه میکرد. ضبط صوت را روشن کردم و از پنجره به آسمان خیره شدم. نگاهم بی اختیار به طرف تابلوی آویزان شده بر روی دیوار چرخید .کلماتی که در عین سادگی دنیای معنی را به ذهنم وارد میکرد :«پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنیست» با شنیدن اولین جملاتی که از ضبط صوت پخش شد تمام تصاویر روبرویم محو شدند.. _چرا باید اینجوری بشه با که بچه ها من خیلی خوب کار کردند. چرا نباید تمامش بکنیم؟! گفتنش :«سید! حالا چه موقع این حرف هانیست ما مامور انجام تکلیفیم. نتیجه اش به ما مربوط نمیشه. گفتن برگردیم ما هم برمی گردیم» آخرین نفراتی بودند که باید عقب می بردیم. ۱۲ نفری می شدند با لباس‌های غواصی که سرتاپاشون گلی و خیس بود .هوا هم خیلی سرد .همشون ناراحت بودند‌ از اذان صبح مشغول برگرداندن نیروها بودیم. دیگر هوا داشت روشن میشد. بچه ها عقب ماشین که سوار شدن دندان هاشون از شدت سرما به هم می‌خورد میخواستم راه بیفتیم که یکی از بچه‌های بسیج گفت تا نمازشون خونه حرکت نمیکند.با اشاره سید منتظر شدیم تا نمازش را بخونه. اسلحه هاش رو توی همون گل ها و زد و زمین گذاشت و الله اکبر گفت. آرامش آن جوان بسیجی و دلهره خودم هیچ وقت یادم نمیره. نمازش که تمام شد ،سجده کرد و های زد زیر گریه. چون نمیتونست برگرده .حق هم داشت .جنازه خیلی از دوستانشون اون طرف بود‌ هرجوری بود با سید بلندش کردیم و راه افتادیم .روی صورت پر از گلش فقط دوتا رد اشک معلوم بود. توی راه برگشتن سید اصلا انگار توی این دنیا نبود ،حتی یک کلمه هم حرف نزدیم رساندیم حرکت کردیم. ساعت حدود ۴ بعد از ظهر بود مقره تاکتیکی ،گوشه‌ای کز کرده بودم و آسمان را نگاه می کردم اونقدر توی خودم بودم که نزدیک شدنش را حس نکردم دستش رو روی شونه ام گذاشت به خودم اومدم. لباس را عوض کرده بود انگار حمام رفته بود. @Modafeaneharaam •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*