کسی که بلغمی بشه
اول دچار مشکلات گوارشی میشه بعد شکمش بزرگ میشه و هیکلش بهم میخوره ، روز به روز بی انرژیتر میشه و استرس میگیره و دائما خسته است، دچار مشکلات جنسی و همچنین خلط پشت حلق میشه 😰😰😰
عزیزانی که مثل شمالیها یا شیرازیها این مشکلات رو دارن ، همین الان روی لینک زیر کلیک کنید تا راهنماییتون کنیم 👇👇👇
https://formafzar.com/form/o7rdj
https://formafzar.com/form/o7rdj
https://formafzar.com/form/o7rdj
زیر نظر اداره بازرگانی، اداره اصناف و وزارت صنعت و معدن و تجارت
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در اسـناد لانـه آمده:
خمینی کاری کرد که
در دنیا بشود به آمریکا توهین کرد...
بشنویم از زبان استاد پورازغدی
@Modafeaneharaam
📌مراسم هفتمین سالگرد شهید سید محمدحسن حسینی (سیدحکیم)، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر فاطمیون
با حضور خانواده معظم شهدای فاطمیون و عموم مردم
سخنران: حجت الاسلام راجی
مداح: حاج احمد واعظی
دوشنبه ۱۵ خرداد، مشهد
بوستان وحدت، فرهنگسرای امر به معروف و نهی از منکر
@Modafeaneharaam
صدها نفر امروز زیر سایه نشستن چون یک نفر سالها پیش یک درخت کاشت
درود و سلام و صلوات خدا بر بنده و عبد صالحش حضرت امام روح الله الموسوی الخمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران
@Modafeaneharaam
توصیه مهم اخلاقی امام خمینی (ره) به ما - برگرفته از کتاب چهل حدیث ایشان.mp3
2.29M
📼 توصیه های اخلاقی و سلوکی امام خمینی (ره) به مومنین و سالکان
⬅️ برگرفته از نسخه صوتی شده کتاب شرح چهل حدیث امام خمینی (ره)
#اخلاق #امام_خمینی #خودسازی
@Modafeaneharaam
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😳اختراع جوانان بوشهری که همه را حیرت زده کرد
جوانان استان بوشهر دستگاهی اختراع کرده اند که می تواند از یک تن زباله، ۴۵ درصد بنزین، ۴۵ درصد گازوئیل و ۷ درصد گاز و ۳ درصد آب مقطر تولید کند!
@Modafeaneharaam
خاطره ای شهید مصطفی صدرزاده❤️
امر به معروف و نهی از منکر
🔹مصطفی توی سال 85 توی ستاد امر به معروف بود، کاری کرد که یک شبکه ماهواره ای رو توی شهریار گرفتن.
🔷خاطره ای از امر به معروفش رو برام نقل کرده که براتون میگم
🔹شهریار اون زمان یه لاتی داشت به نام محمودخالکوب، که نیروانسانی با تیر زد تو پاش.
این آدم سه برابر مصطفی بود، مصطفی میگفت یه بار من دم ایستگاه دیدمش بهش گفتم بیا بریم ببینم...
میگفت منو پرت کرد، جوری که افتادم.
💠میخوام بگم مصطفی انقدر جرات داشت
🔹یه لاتی هم بود که گرفته بودنش، مصطفی گفته بود دستش رو دستبند بزنید به دست من.
که انقدر دستش رو کشیده بود که مچ مصطفی داغون شده بود، ولی یک بار ندیدم که ناله کنه...
دورانی که مجروح بود هم هیچ وقت ناله نمیکرد.
🔷 یادمه روزای آخر با مصطفی رفتیم برای خرید دستگاه میوه خشک ، وقتی داشتیم با مردی که اونجا بود صحبت میکردیم، مصطفی خیلی پاهاش رو میخاروند.
بهش گفتم مصطفی تو آبرو وحیثیت مارو داری میبری، هرجا میریم خودتو میخارونی .
گفت به خدا قسم پاهام پر از ترکشه، اگه نخارونم نمیتونم آروم بگیرم.
که اونجا من واقعا بغض کردم.😔
راوی_همرزم_شهید
@Modafeaneharaam
24.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ وقتی بنده ای راه خودسازی را انتخاب کند، هرچه مقامش بالاتر رود، غرور و خودخواهی از او بیشتر فاصله میگیرد.
🕯 واکنش امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری به تملق و تعریف اطرافیان
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار* * #نویسنده_غلامرضا_کافی
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_پنجاه_و_ششم*
بچهها سراسیمه از سنگر پریدن بیرون و غلامعلی هنوز هاج و واج من را نگاه میکرد و فکر میکرد موجی شده ام.
خاطرات غلامعلی را که از زبان دوستانش میشنیدم بعد برای حمیدرضا و مجتبی تعریف میکردم و آنها هم پیگیر بودند که را پیدا کند تا از روزهایی که با غلام بودند بگن.
یک روز حمیدرضا آمد خانه و گفتم مادرجان چند روز پیش اتفاقا یکی از دوستان غلامعلی را دیدم آقای غلامعلی دهقان. هم اسم غلامعلی خودمان.فامیل ما که شنید گفت :تو با شهید رهسپار نسبتی داری ؟گفتم :که آره داداشمه.
تا فهمید داداش غلامعلی هستم شروع کرد از روزهای با هم بودنشان برام گفت:
«سال ۱۳۶۲ بود. احساس غریبی و غربت داشتم دلم خیلی گرفته بود. از وقتی وارد پادگان حمزه سیدالشهدا شده بودم خیلی احساس تنهایی میکردم.همه بچه ها شاد بودند با هم می گفتند و می خندیدند چون همه آنها با هم آشنا بودند. گوشه ای نشسته بودم و فقط به بچه ها نگاه می کردم.چهره ی یکی از بچه ها خیلی به دلم نشست چشمان درشتش و زیبایی داشت و توپولی بود.با بچهها بیشتر دوست بود و آنها هم خیلی دوست داشتند و دائم با او شوخی می کردند.
خیلی دلم می خواست من هم باهاش رفیق بشم اما نمی دونستم چطوری برم و با او سر صحبت را باز کنم.با خودم میگفتم قرار سه ماه اینجا باشی و آموزش ببینید همین طور نشستی زانوی غم بغل گرفته که چی بشه؟! تو هم برو توی جمع بچه ها و سر صحبت را باز کن.
شب زودتر از بقیه خوابیدم و توی تاریکی زیر پتو حسابی بغضم رو خالی کردم. آخه اولین بار بود که از خانواده جدا میشدم و حالا قرار بود سه ماه توی پادگان باشم و دوره آموزشی پاسداری رو بگذرونم.
روز اول آموزش شروع شد و من هنوز ناراحت بودم.صدای اذان ظهر که به گوشم خورد رفتم وضو گرفتم و آماده نماز شدم.نیم ساعت می رسد که آموزش تمام شده بود و بعد از خواندن نماز نگاهی به بغل دستیم انداختم:
_قبول باشه.
صورتش را برگرداند همان پسری که خیلی ازش خوشم اومده بود و دوست داشتم باهاش رفیق بشم.
نگاهی به اتیکت روی لباس انداختم
_چه جالب اسم شما هم غلام علی است! غلام علی رهسپار اسم من هم غلام علی است.
_قبول باشه آقای دهقان خوشحالم از آشناییتون.
چقدر خوشحال بودم که خدا کمک کرد و توی صفحه نماز باب صحبت را با آقای رهسپار باز کردم.دائم به هر بهانه ای می رفتم پیشش و باهاش حرف میزدم و اون هم برای من احترام خاصی قائل بود.توی رفتارش خیلی دلسوز بود اهوای همه را داشت به خاطر همین اخلاقش همه با غلامعلی دوست شده بودند و دوستش داشتند.
«
ادامه دارد..
@Modafeaneharaam
🏴 امام خمینی ( رحمة الله علیه) :
✅تمام قِشرهایی که می خواهند به این کشور خدمت کنند، توجه داشته باشند که همه خدمتگزار اسلامند…
شما کارمند اسلام هستید، کارمند امام زمانید. توجه کنید که «مبادا یک وقت، یک خطایی بکنید بر خلاف مسیر اسلام!» این وظیفه ی خطیری ست برای همه؛ برای ما و برای شما.(صحیفه امام خمینی، ج۱۱، ص۲۴۹)
⚠️مسئولان جمهوری اسلامی اگر به فکر ایجاد حکومت جهانی حضرت حجت علیه السلام نباشند خائن و خطرسازند، حتی اگر به مردم خدمت کنند.( صحیفه امام جلد ۲۱ ص ۱۰۷)
🏴 سی و چهارمین سالگرد ارتحال امام خمینی رحمة الله علیه را گرامی میداریم با ذکر صلوات.
اللهم عجل لولیک الفرج
@Modafeaneharaam