✅کسانی که خلط پشت گلو دارن قطعا بلغمی هستن و همین بلغم وسردی هم به مغزسرایت میکنه
✅ وکسانی که زود عصبی میشن و استرس بالایی دارن مغزشون سرد شده و دچار غلبه ی بلغم هستند.
✅از عوارض غلبه ی بلغم میتوان به:
❌پرخاشگری،❌کم حوصلگی،
❌بیخوابی ، ❌استرس شدید،
❌میگرن و سردرد،
❌خلط پشت حلق،❌ مشکلات معده
❌و یبوست و پرخوری عصبی اشاره کرد
✳برای رفع غلبه ی بلغم سردی مغز به آیدی پیام بده در صورت درمان صدرصد 💯💯 پس👇🏼
https://eitaa.com/joinchat/2938831173C7610c88e28
⁉️می دونید طرح وان که جلیلی قراره اجرا کنه چیه🧐
💯این طرح برای اقشار ضعیف بسیار عالیه✅
می تونید تو اینترنت جستجو کنید ودر مورد اون اطلاعات بیشتری کسب کنید.
طرح وان جلیلی
به طور خلاصه👇
به تمام مردم کارت وان داده میشه و ماهانه یارانه ی بنزین هر فرد به این کارت واریز می شود وهر کس که ماشین داره با این کارت بنزین میزنه اضافش را هم تو ی سامانه ای که براش ایجاد خواهد شد به پرمصرف ها می فروشد یا با آن قیض برق وگاز خود را پرداخت می کند.
✅این جوری خانواده های فقیری که ماشین ندارند هم به حقشون که استفاده از یارانه ی بنزین هست می رسند واین خودمنبع درآمدی برای آنها خواهد شد.👌👍
به اصلح رای بدین🇮🇷
فرق می کنه کی رئیس جمهور بشه😉
#بله به دولت دوم رئیسی
....انتخابات..ایران خانه است ومردم خانواده ...خواهروبرادر عزیز لطفا کمی تفکر آبادی وپیشرفت خانه وخانواده یا.......
#ایران_قوی
@Modafeaneharaam
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥توهین و جسارت
پزشکیان به مردان قوم لر👆
ان شاءالله جمعه ۱۵تیرماه پاسخ توهین را لرهای عزیزخواهند داد لرهایکه قومی اصیل هستندومردم دار وخون گرم
#نهبهدولتسومروحانی
@Modafeaneharaam
#توییت استاد علیرضا پناهیان:
به دلیل هر مزیتی قالیباف را اصلح دانسته باشیم امتیازات جلیلی را نباید انکار کنیم و باید به مصلحت نظام بیندیشیم.
به جلیلی رأی میدهیم به دلیل حرکت رو به جلو در ایدهها و توجه به یک جهان فرصت و برای تقابل با بازگشت به عقب و یک دنیا فریب و ضعف که تهدیدها را علیه کشور افزایش میدهد.
#ایران_قوی
@Modafeaneharaam
🔰روز اولی بود که به جبهه امده بود.گفت برادر از کجا میتونم زنگ بزنم شیراز؟
گفتم بزار برسی, عرقت خشک بشه!
با خجالت سرش را پایین انداخت و گفت مدتی پیش عروسیم بود. شنیدم جبهه به نیرو نیاز داره,نتونستم بی خیال بمونم, عروسو ول کردم اومدم!
جا خوردم, از این همه غیرت. چند روز بعد با امبولانس رفت خط شهید بیاره, دیگه برنگشت!
#شهید جاویدالاثر الله قلی عقدکی
#شهداےفارس
شهادت:۱۳۶۷/۴/۴- جزیره مجنون
@Modafeaneharaam
13.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فوری فوری
سانسور رو بشکنید.
این کلیپ رو برای هر کسی که میشناسید بفرستید و دعوتش کنید ...
وقت کمه!!!!
این دیگه همه جوابهارو داده که
ظهور_بسیار_نزدیک_است
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@Modafeaneharaam
🔸تعبیر ( قاضیها سنگدلند ) هیچوقت به او نچسبیده.
بارها دیدم برای دردهای مردم اشک میریخت.
دهه محرم رفتم مشهد. حاج آقا تأکید کرد:
( زندان هم برو برای بازدید. ) رفتم.
بهقدری مشکلاتشان زیاد بود که چند روزی
را آنجا ماندم و درگیر اموراتشان شدم.
🔹برگشتم تهران؛ دفتر #ریاست_جدید_قوه_قضائیه.
ساعت نه شب بود که گزارشم از زندان به پایان رسید.
حاج آقا بلند شد. عرض اتاق را میرفت و میآمد و با دست
میزد روی پایش.
🔸پرسیدم: ( چرا انقدر کلافهاید؟ )
پر بغض گفت: ( این گزارش خیلی تلخ بود.
من جواب خدا رو چی بدم؟
اینو سریع آماده کنیم ببریم خدمت آقا.
🔹برد و تا دستور را نگرفت و مشکل را حل نکرد، خیالش آسوده نشد.
اینو سریع آماده کنیم ببریم خدمت آقا. )
📚 کتاب رئیسی عزیز، ص ۴۷
@Modafeaneharaam
💥سلب توفیق به سبب آزار مخلوقات
♦️مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب نقل میکردند یکی از رفقای ما که اهل #تهجد و #نماز شب بود، روزی هنگام مطالعه یک بچه موش در اطاق دیده بود و از روی بازی، کلاه خود را روی بچه موش گذاشته و او را آزرده بود. ولی به همین هم اکتفا نکرده و موش را در مقابل گربه رها کرده بود. گربه هم آن بچه موش را گرفته و پس از کمی آزار، خورده بود.
🔻 آیت الله ارباب می گفتند: آن طلبه در اثر این آزار و اذیت، از آن به بعد موفق به خواندن نماز شب نشد و #توفیق تهجد برای همیشه از او سلب شد.
@Modafeaneharaam
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگن آقای جلیلی هیچ دستاوردی در مذاکرات نداشت!
پاسخ از زبان آقایان
بازرگان، دکتری روابط بین الملل از دانشگاه تهران
صالحی، وزیر امور خارجه وقت
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
به نام خدا #بدون_تو_هرگز قسمت 7⃣1⃣ 💫 شاهرگ مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم ... نمی تونستم با
به نام خدا
#بدون_تو_هرگز
قسمت 8⃣1⃣
علی مشکوک می شود ...
من برگشتم دبیرستان ... زمانی که من نبودم ... علی از زینب نگهداری می کرد ... حتی بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه ... هم درس می خوند، هم مراقب زینب بود ...
سر درست کردن غذا، از هم سبقت می گرفتیم ... من سعی می کردم خودم رو زود برسونم ... ولی عموم مواقع که می رسیدم، غذا حاضر بود ... دست پختش عالی بود ... حتی وقتی سیب زمینی پخته با نعناع خشک درست می کرد ...
واقعا سخت می گذشت علی الخصوص به علی ... اما به روم نمی آورد ... طوری شده بود که زینب فقط بغل علی می خوابید ... سر سفره روی پای اون می نشست و علی دهنش غذا می گذاشت ... صد در صد بابایی شده بود ... گاهی حتی باهام غریبی هم می کرد ...
زندگی عادی و طلبگی ما ادامه داشت ... تا اینکه من کم کم بهش مشکوک شدم ... حس می کردم یه چیزی رو ازم مخفی می کنه ... هر چی زمان می گذشت، شکم بیشتر به واقعیت نزدیک می شد ... مرموز و یواشکی کار شده بود... منم زیر نظر گرفتمش ...
یه روز که نبود، رفتم سر وسایلش ... همه رو زیر و رو کردم... حق با من بود ... داشت یه چیز خیلی مهم رو ازم مخفی می کرد ...
شب که برگشت ... عین همیشه رفتم دم در استقبالش ... اما با اخم ... یه کم با تعجب بهم نگاه کرد ...
زینب دوید سمتش و پرید بغلش ... همون طور که با زینب خوش و بش می کرد و می خندید ... زیر چشمی بهم نگاه کرد ...
- خانم گل ما ... چرا اخم هاش تو همه؟ ...
چشم هام رو ریز کردم و زل زدم توی چشم هاش ...
- نکنه انتظار داری از خوشحالی بالا و پایین بپرم؟ ...
حسابی جا خورد و زینب رو گذاشت زمین ...
#ادامه_دارد...
@Modafeaneharaam