دوم دبستان بود که خانهمان را عوض کردیم و به اینجا آمدیم. خواهرهایش به حسین پول دادند و او را فرستادند که برای همه بستنی عروسکی👧 بخرد. حسین با همان پول اشتباهی بستنی مگنوم برداشته بود😓. خانه که آمد خواهرها گفتند: «حسین تو از خودت پول گذاشتی؟ چون این بستنیها گرانتر است.» بلافاصله پول گرفت و پول اضافه را به مغازه برد🚶. مغازه دار میگوید: «تو پسر کی هستی؟ چون معمولا اینطور موقعها بچهها پول اضافی را توی جیبشان میگذارند.» اما حسین گفته بود نه این پول #حرام است☝️. حسین به همه شرعیات از کودکی حساس بود. از همان بچگی فرق محرم و نامحرم را میدانست👌. اگر قرار بود مردی به خانه بیاید، حواسش به #حجاب خواهرهایش بود👌☺️. معلم دبستان حسین بعد از مراسم تشییع آمد و گفت یکبار در همان دوران ابتدایی داشت #قرآن را تلاوت میکرد. از بس زیبا خواند آمدم دستم را روی شانههایش بگذارم، دیدم این بچه #حیا میکند و عقبعقب میرود. حسین واقعا خاص بود.»🍃
شهیـد مدافـع حـرم ذاڪرالحسیـن
حسیـن معـزغلامـے🌺🍃
@modafeaneharaam
مادر شهيد
من خواب ديدم كه حضرت زينب كبري (س) پسرم را از من درخواست كرد🍃. چند روز بعد محمد آمد و گفت مي خواهم بروم #سوريه. به او گفتم مادر جان براي چه مي خواهي بروي؟ تو تنها پسر من هستي😔. جواب داد وقتي حضرت زينب (س) مرا خواسته بايد بروم. افتخار مي كنم پسرم را در راه دفاع از حرم حضرت زينب (س) دادم👌. تنها سرمايه زندگي من محمد بود، شرمنده زينب (س) هستم كه چيز ديگري ندارم تا فدايش كنم."😔
شهید مدافـع حـرم محمـد هادےنژاد🌹🍃
#سالروزشهـادت🕊🕊🕊
@modafeaneharaam
امام جمعه شهرستان آغاجاری نقل میکند:
زوجــی👫نزد من آمدند، گفتند حاج آقا ما هر کاری میکنیم و هرجا میرویم مشکلمان حل نمیشود😔، لطفا شما پیشنهادی دهید...
من به آنها گفتم سر قبر شهید #محمـد_هادینژاد بروید واز آن شهید حاجت خود را طلب کنید🌹
آنها سر قبر رفتند و حاجت خود را طلب کردند، بعد از چند وقت فهمیدم مشکل نازایی آن دو زوج حل شد😊
آی شهــیــد تو چه مقامی نزد خدا داری که آنقدر خاطر تو برایش عزیز است؟؟؟ ❤️
@modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مثل شیر استوار💪
🔹 مصاحبه با خانواده شهید مدافع وطن #داریوش_رنجبر شهید حادثه تروریستی چابهار
🍃🌹🍃
کت و شلوار بسیار زیبایی داشت.😍
در مراسمات جشن اهل بیت می پوشید.☺️ اوایل سال 88 بود. یکبار گفتم: سید این کت و شلوار رو چند خریدی؟🍃
پرسید: چطور؟ گفتم اگه جایی سراغ داری که قیمت مناسب می فروشه به ما معرفی کن...🙂
رو به من کرد و گفت: سایز من به تو می خوره ، فردا برات می یارم...☺️
همان شب کت و شلوار خودش را داد خشکشویی...فردا آورد و تحویل من داد... هرچه اصرار کردم بی فایده بود.🍃
سید می گفت:این یک هدیه ناقابل است برای شما...فقط از شما مخواهم برام دعا کنی شهید بشم...☺️
سید یک بار هم به همین صورت کفشهایش را هدیه داده بود....👞👞
#شهید_مصطفوی
#بخشندگی
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
دو سال پیش به خانه آمد و گفت، برای #سوریه ثبت نام میکنند، و نیرو میبرند برای خدمت و دفاع از حرم خانم حضرت زینب ( سلام الله علیها) گفتم: چه خوب☺️، منم با خودت ببر، هر کاری که از دستم بر بیاید انجام میدهم☝️. از آشپزی تا هر کار دیگری، که در حد توانم باشد. گفت: آنجا منطقه جنگی است و خانم نمیبرند😒. بعد از آن ثبت نام حالات و روحیاتش به کل تغییر کرد، نماز شبش ترک نشد👌، اعمال مستحبی انجام میداد، همیشه به من میگفت فلان دعا و یا نماز مستحبی را بخوان🍃. هیچ وقت چیزهای مادی از خدا نخواه، همیشه چیزهای بزرگ بزرگ از خدا بخواه🌺. میگفت خانمی وقت نیست باید توشه جمع کنم، رجب، شعبان، رمضان سال گذشته را در هوای گرم روزه گرفت، خودش کوچکترین مسائل دینی را رعایت میکرد و به من هم میگفت رعایت کن☝️ کتاب حلیه المتقین را خودش میخواند و به من هم میگفت حتما این کتاب را مطالعه کن🍃، آخر همه دعاهایش همیشه #شهادت بود.
وقتی تایید شد که ببرندش آنقدر خوشحال بود😍 که من تعجب کردم، تا حالا اینقدر خوشحال ندیده بودمش. با خنده و شادمانی گفت: ما هم پریدیم خانمی، خداحافظ...✋🕊
گفتم: تو داری میروی جنگ💣 چرا اینقدر خوشحالی😳، گفت: نمیدانی من دارم کجا میروم، خانم دنیا برام قفس شده😔، من دارم از این قفس نجات مییابم😍. محمد پارسا سه ساله با لحن بچهگانه و با عصبانیت و ناراحتی میگفت😢: مامان نزار شوهرت بره، گناه داره، میره شهید میشه💔. ایوب فقط میخندید😂. نیایش بعد از رفتن پدرش جیغ میزد😫 و گریه میکرد و به من میگفت: بابا اگر شهید بشه تقصیر تو😩، من رفتن بابام از چشم تو میبینم، همه بابا دارن من ندارم.😭
حالا بعد از شهادت پدرشون می گویند: دلم برای بابام میسوزه که تیر به سرش زدن😔😔. ایوب میگفت : مریم جان، من میدانم #شهید🕊میشوم عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچهها بزرگ شدند پدرشان را ببینند. روزهای آخر #شهید_زنده صدایش میکردم. موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیت نامه ننوشتی، گفت: نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود👌. فقط من را ببخش که نتوانستم مهریهات را کامل بدهم😔. عکس های #حضرت_آقا و سید حسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند🌹، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم😍❤️، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد.
شهیـد مدافـع حـرم ایوب رحیم پور🌺🍃
#سالروزشهـادت🕊🕊🕊
@modafeaneharaam
با سلام خدمت دوستان عزیزم🌸
ان شاالله برای
سه شنبه ی
هفته ی آینده 27 آذر ماه
اجرای طرح " یلدای مهدوی" رو داریم.
عزیزانی که در این زمینه نظر و پیشنهادی دارن هر چه زودتر نظر خودشون رو اعلام بفرمایند تا بتونیم استفاده کنیم.
☘☘☘☘☘☘☘
ضمنا" هر عزیزی که میتونه در زمینه ی جمع آوری هزینه برای برگزاری طرح سه شنبه های مهدوی کاری انجام بده در حد توان اقدام کنه.قطعا" تلاش خالصانه ی شما در یادآوری یادِ مبارک امام زمان(عج) بی جواب نخواهد ماند.
💜💙💚❤💜💙💚
به آیدی زیر نظراتتون و کمک هاتون رو ارسال کنید👇
@Alamdarekomail
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حـرف #مـادر شهیـد مدافـع حــرم اڪبر شیـر علـے به کسانے که میگن #مدافعـانحـرم براے پـول میرن😔💔
#سالروزشهـادت شهیــد🕊🕊🕊
@modafeaneharaam
بسیار خوب بود👌 عاشق ولایت و وطن، همه را دوست داشت❤️ از تکفیریها👹 متنفر بود😤 در کارش انسان دقیقی بود همیشه #نماز را سروقت به پا میداشت👌 به همه مهربانی میکرد☺️ و دستآخر هم برای رضای خدا خون پاک خود را به اسلام و مردم خود هدیه کرد.🍃
علی نورانی بود🍃خودش انگار میدانست #شهید میشود🌹 عاشق کار و خدمت به مردم بود در هر لباسی به کار در راستای عشق خداوند متعال و درراه اسلام عشق میورزید.👌🌹
و از آن چهرههایی بود که گویا معلوم است ماندنی نیست🕊
شهید مدافـع حـرم علـے اصحابـے🌺🍃
#سالروزشهـادت🕊🕊🕊
@modafeaneharaam
روزی به خانه شهید رفتم می خواستم نماز بخوانم📿
گفت: در #قنوت نمازت آیه هشت سوره مبارکه آلعمران را بخوان،🌹🍃
حفظ کن هم ثواب زیاد داره وهم حاجت روا میشوی☺️
راوی خواهر شهیـد علی اصحابی🌹🍃
@modafeaneharaam
همراه ابراهیم راه می رفتیم....
رسیدیم جلوی یک کوچه. بچه ها مشغول فوتبال بودند.👞
به محض عبور ما، پسر بچه ای محکم توپ را شوت کرد.🙁
توپ مستقیم به صورت ابراهیم خورد. به طوری که ابراهیم لحظه روی زمین نشست.
😔صورتش سرخ سرخ شده بود.
خیلی عصبانی شده بودم.😠 به سمت بچه ها نگاه کردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند.ابراهیم همینطور که نشسته بود دست کرد توی ساک خودش.
پلاستیک گردو را برداشت.🍃 داد زد: بچه ها کجا رفتید...بیایید گردوها رو بردارید☺️
بعد هم پلاستیک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت کردیم. توی راه با تعجب گفتم:داش ابرام این چه کاری بود!؟😳
گفت: بنده های خدا ترسیده بودند. از قصد که نزدند.☺️ بعد به بحث قبلی برگشت و موضوع را عوض کرد. اما من می دانستم انسانهای بزرگ در زندگیشان اینگونه عمل می کنند....👌❤️
#شهید_ابراهیم_هادی
@modafeaneharaam
🖊 چند کلمه حرف حساب
💓 با دخترای پاک و خوش قلب
❀‿︵‿︵❀‿︵‿︵❀
#خواهرم امروز مخاطب من تویی!
بله تو ،تویی که از وقتی به دنیا اومدی ناخواسته اسیر مُد و تجمل گراییِ اطرافیانت بودی
تویی که دلت پاکه اما تن بی گناهت اسیر لباسای تنگ و چسبونه!
خواهر عزیزم تویی که دوست داری جذاب و خوش تیپ باشی اما بهت #تلقین کردن که خوشتیپی فقط با بدحجابی ممکنه😐
تو دختر معصومی که اسیر دوستای ناباب و ناجور شدی و اونا نمیزارن ندای دلِ پاکتو بشنوی😇
تو خانومِ تحصیل کرده و با فرهنگی که میخوای جلوی خانواده شوهرت کم نیاری و اونا دوسِت داشته باشن!
تو دختر مظلومی که دوست داره حیا و شرمشو حفظ کنه اما مادرش از بچگی راه و روش بدحجابی رو نشونش داده فقط🙁
تو خواهر نازنینی که دوست داره چادر سرش کنه اما از طعنه و تمسخر دوست و آشنا می ترسه
بانو، خواهرم، دختر پاک و معصومم، تا کی؟ تا کی میخوای اسیر این و اون باشی؟ اسیر هوس اطرافیان و مُدِ روز و سلیقه ی دوستا و نظر آشنا و فامیل باشی؟؟
عزیزم، 😍 پروانه ی زیبای من، از پیله ی اسارت بیرون بیا😌
اجازه نده کسی برات تصمیم بگیره
تو مجبور نیستی واسه اونا زندگی کنی،
به هیچکس ربطی نداره تو چی میپوشی
نازنینم تو حتی شیک ترین لباسا رو هم بپوشی باز محاله کسی پیدا بشه که ازت ایراد نگیره!!
در ضمن یه لحظه فکر کن بدحجابی چه فایده ای برامون داره؟؟
میگی جذاب و خوشکل میشی؟
جلب توجه میکنی؟
بیشتر دوسِت دارن؟!!!
اصلا به #فرض_محال که اینطور باشه، جذابیتت چقدر موندگاره؟
چند دقیقه؟چند ساعت؟چند سال؟
تا ابد جوون میمونی؟ تا ابد زنده ای؟
به خدا قسم ارزش تو خیلی بالاتر از #عروسک شدنه!!
خواهرم تو یه پروانه ای که تو پیله ی مُد اسیره؛
پیله رو باز کن و با حجابت بیا بیرون😍
@Modafeaneharaam
🌹شهید علی ذاکری بچه تهران که پدر و مادر او هر دو دکتر بوده اند. این خانواده یک پسر دارند و دو دختر…
دو تا خواهر دارد که بد حجاب اند و بد حیا اند 😔و دوست پسر دارند و رفت و آمد دارند و گناهان دیگر …😞
این پسر خوب از آب در آمده و هر چه به خواهران نصیحت می کند ، خواهران گوش نمی کنند.
این شهید متوسل می شود که خدایا من را از این اوضاع نجات بده .✨
شب در خواب یک روحانی سید را می بیند که خطاب به این شهید می گوید: علی اقا، پاشو بیا دانشگاه امام حسین که اینجا دانشجو می پذیرد.👌
آن موقع هنوز دانشگاه امام حسین (ع) تهران تاسیس نشده بود.
می رود که خوابش را تعبیر کند ، پیشنمار مسجد محله او می گوید :دانشگاه امام حسین یعنی همین جبهه های حق علیه باطل☝️، ایشان با هزار خواهش و التماس در جبهه ثبت نام می کند و بالاخره راهی جبهه می شود و شب عملیات در وصیت نامه خود می نویسد : ریاست محترم دبیرستان ، معلم عزیزم ، شما را به عنوان وصی خودم انتخاب می کنم✋. چراکه می دانم پدر و مادرم وقت خواندن وصیت نامه من را ندارند . شما را انتخاب می کنند چون خواهران من اصلا وصیت نامه نوشتن من را قبول ندارند.😞
از شما تقاضا دارم ، جنازه من را که اوردند پس از تشییع جنازه در بهشت زهرا تهران ، بروید پدر و مادر من را خبر کرده و به خواهران من هم خبر دهید ، این مقدار انسانیت در انها سراغ دارم که برای تشییع جنازه من کارها را رها خواهند کرد و به بهشت زهرا خواهند امد.🌹
👈جنازه من را که به داخل قبر گذاشتید ، تلقین قبر را که خواندید ، کفن از چهره من بردارید و بگویید تا برای یک لحظه پدر و مادر و خواهران من بیایند بالای قبر‼️ ، اگر راه من حق باشد و بد حجابی دو خواهر من #گناه باشد به قدرت پروردگار باید زنده شوم و چند لحظه ای به دنیا و اهل دنیا و پدر و مادر و دو خواهرم لبخند بزنم تا بفهمند که حق با "خمینی" است☝️و آنچه خواهران من عمل می کنند ، گناه است و ذلالت است و بد بختی ..
رئیس دبیرستان می گوید با خود گفتم چه کار کنم ؟ نکند ایشان شهید شود ؟ اگر جنازه اش را اوردند چه ⁉️اگرلبخند نزد ؟ اگر زنده نشد ؟ و...
ایشان شهید شدند و جنازه اش را آوردند و به پدر و مادر هم گفتیم و آمدند و با خود در این فکر بودیم که آیا این شهید خواهد خندید ؟ نخواهد خندید؟ چه طور خواهد شد🤔
با خود گفتیم : هرچه شد مهم نیست و ما باید اعلام کنیم ، چرا که خود شهید از ماخواسته است.✋
به محض اینکه تلقین رو خواندند و تمام شد و کفن را از چهره شهید کنار زدند و خانواده وی بالای قبر ایستاده و گریه می کردند😭😭 دیدیم که شهید سرش را بلند کرد و برای لحظاتی چشمانش را باز کرد و به روی پدر و مادر و دو خواهرش لبخند زد..✨
لبخند این شهید خانواده اش را به آنجا رساند که پدر و مادر وی اکنون از بهرترین پزشکان کشور قرار دارند 👌و خواهران وی از بهترین خواهران تهران بوده و برای جذب خواهران تلاش می کنند و…🌺
#حجاب در زمانهی ما پشتوانهای محکم به نام خون شهدا دارد 🕊
خدا کند بخاطر آن شرمندهی شهدا نشویم💔
@Modafeaneharaam