کار همیشگی اش بود🍃.
لباس نظامی اش را که می پوشید دست به سینه می گذاشت و سلام به امام حسیـــــن (علیه السلام) می داد.☺️✋
بعد هم رو به عکس حضـــــرت آقا می ایستاد و احترام نظامی می گذاشت.☺️☺️
بهش گفتم : مگه آقا شما را می بیند که همیشه احتـــــرام میذاری.
بهم گفت : وظیفه ی من احتـــــرام به حضـــــرت آقاست حتی اگر به ظاهر ایشان من را نبینند.👌❤️
ایشان در فرازی از وصیت نامهاش نوشت:
تشنه ی نابودی صهیونیست بوده و هستم و بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست است.💪✌️
شهید مدافع حـرم مسلم خیزاب🌹
@modafeaneharaam
یک روز زنگ زد گفت: با تعدادی دوستان بسیجی و با صفا که مشتاق شهادت هستند😍🕊 در یک جلسه خودمانی که چله زیارت عاشورا است به نیت #شهادت گرفتهایم😍☺️.
حدودا ۱۰ یا ۱۲ جوان فوق العاده بودند که الان متوجه شدم خداوند حرف آنها را خرید و من را نخرید😔💔
. از آن جمع ۳ نفر به شهادت رسیدند🕊. متوجه شدم که خداوند آن جوانان را مورد عنایت قرار داده و از این "چله نشینیها" نتیجه گرفتند.🍃
راوی: دوست شهید مدافع حـرم قدیر سرلڪـ 🌺🍃
@modafeaneharaam
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌺🍃
وقت #نمـــازه
#اذان شهیــد مدافــع حــرم
حامد بافنده در سـوریه😍👌☺️
التمـاس دعـا🌹🌹🌹
@modafeaneharaam
یک روز به خوابم آمد و گفت: من به خواسته ی خودم که #شهادت بود، رسیدم☺️🕊.
وقتی برای دومین بار با خانم شهربانو نوروزیان، همسر شهید حاج محمد شالیکار، هماهنگ میکردم تا کارهای مربوط به کتاب را انجام دهیم، همان شب دوباره خواب او را دیدم😳. انگار نه خواب بودم و نه بیدار.ـ.
آمد و گفت: کتاب (خداحافظ دنیا) رو بده ببینم چه کار کردی!👀
جزوه ی آماده شده ای را جلوی او گذاشتم. جزوه را برداشت و به چند صفحه اش نگاهی انداخت👀 و با لحن تلخی پرسید: از حضرت زینب چی نوشتی😑؟
نگاه مبهوتم به چشم های نافذش گره خورده بود. بعد از سکوت کوتاه زبان باز کردم و با شرمندگی گفتم: چیزی ننوشتم😓!
گفت: از مصیبت #حضرت_زینب(ع) بنویس...😔💔
از خواب برخاستم. ناخودآگاه می گریستم و می گفتم: الله اکبر... الله اکبر... الله اکبر.😭😭
شهیـد مدافـع حـرم
حـاج محمــد شالیڪار🌹🍃
#سالروزشهـــادت🕊🕊🕊
@modafeaneharasm