#چهل_روز مانده بود و او روزی چهل بار یادمان میانداخت که از کاروان عقب نمانیم مثل این پدرهایی که از چند روز مانده به مسافرت، تدارکدیدنشان را شروع میکنند و هر بار یک چیز را در چمدان میگذارند💼 و هر بار یک چیز را یادآوری میکنند و هی تاریخ روی بلیط را با تقویم سالنامهاشان برابر میکنند که خدای ناکرده از سفر عقب نمانند😢 مثل آن پدرها وسواس داشت شب که میشد موبایلش را با صدای «سنج دمام بوشهری» و نوای «حسینحسینِ» آذریِ نریمان، برای صبح کوک میکرد🎼 و هر طور که میشد مثل این ناظمها همۀ بچهها را به صف میکرد؛ نمیگذاشت کسی خواب بماند که حتی یک فریضه هم در آن چهل روز مانده تا #محرم از دست برود☝️ و بعد خودش می نشستُ اشک و عاشورا و هر کس هم خواست پشت سرش حیِّ علیالبُکاء....😭
اینروزها همه از شجاعتش میگویند امّا من میگویم که او آنروزها ترسو بود میترسید توی همین چهل روز مانده تا محرم کاری کند که یک چکه اشکش کم بشود😔او میپایید کاری نکنیم که اشکمان را بگیرند میگفت: «وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شیءٍ حَیّ»؛ همین اشک است که اگر نباشد خشک میشویم 💔
میگفت: اشک، از هر جنس که باشد باز هم سلاح است و نمیگذاشت که سلاح مؤمنیَتِمان آب برود و راه به راه، غذای اشکآور میداد به خوردمان امّا با همۀ این تفاسیر ابداً نمیخواست آب به اشکِمان ببندیم ..☝️
شهید مدافع حرم
محمدحسین محمدخانی🌹
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🍃هرکه پرسید که در چلّه نشینی چه کنم ؟ ... اربعین با که گذارم ؟ ...؛ بنویسید « حسین(ع) »♥️ 🍃🌹🌹🍃 سلام
شنیدم #شب_جمعه...
حرمت داره چه حالی...
مادرت میرسه از راه...
دوباره جای ما خالی...😔💔
شب چهارم #چلهی_ترک_گناه🌸
قدم قدم تا #محرم ✨
انشاءلله از امشب به نیت ظهور سعی کنیم گناه رو ترک کنیم.👌
انشاءلله اربعین ڪربلا باشیم
التماس دعا
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:⏬ شهید مدافع حرم عبدالله حسینی🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلام
جمع کل صلوات:
🌹 15,113🌹
انشالله همگی حاجت روا بشین❤
التماس دعا🙏
🔻مادر شهید
🔰همه میدانستند #من_ومجید رابطهمان به چه شکل است. رابطه ما مادر فرزندی نبود. مجید مرا مریم خانم☺️ و #پدرش را آقا افضل صدا میکرد. ما هم همیشه به او #داداش_مجید میگفتیم.
آنقدر به هم نزدیک بودیم💞 که وقتی رفت همه برای آنکه آرام و قرار داشته باشیم در خانهمان جمع میشدند. وقتی خبر #شهادتش🕊 پخش شد اطرافیان نمیگذاشتند من بفهمم❌ لحظهای مرا تنها👤 نمیگذاشتند.
با اجبار مرا به خانه برادرم🏡 بردند که کسی برای گفتن #خبرشهادت به خانه آمد، من متوجه نشوم. حتی یک روز عموها و برادرهایم تا ۴ صبح تمام پلاکاردهای دورتا دور یافتآباد را جمع کرده بودند که من متوجه شهادت پسرم نشوم😔
این کار تا ۷ روز ادامه پیدا کرد و من چیزی نفهمیدم ولی چون تماس نمیگرفت📵 بیقرار بودم. یکی از دخترهایم درگوشی همسرش #خبر_شهادت را دیده بود و حسابی حالش خرابشده بود😭
او هم از ترس اینکه من بفهمم خانه ما نمیآمد🚷 آخر از تناقضات حرف هایشان و #شهید شدن دوستان نزدیک مجید، فهمیدم #مجید_من هم شهید شده🕊 است.
#شهید_مجید_قربانخانی🌹
@Modafeaneharaam