eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.6هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
15هزار ویدیو
322 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام عليک یاصاحب الزمان🌹 📖تو سرتاپای زندگی ات، تجسم زنده آیات قرآن است! ومن وقتی که بی تفاوت ردمیشوم🚶ازکنار قرآن،ازکنار شما رد شده ام اقا جان😔
✨امام على عليه السلام: چه سخن حكيمانه جامعى است اين سخن كه: آنچه بر خود مى پسندى براى مردم نيز بپسند و آنچه براى خود نمى پسندى براى آنها نيز نپسند! 🆔 @modafeaneharaam
✅ #اندکی_تامل ✍ فرازی از وصیت نامه شهید #حسن_رجائی_فر 💢وقتی که می خواهید من را به خاک بسپارید #چشمانم را بازنگهدارید تادشمنان بدانند با چشمان باز #شهید شدم. 💢 #مشت_هایم را گره کرده نگه دارید تا این #ضد_انقلاب_ها بدانندکه من هنوز نیز بر علیه آنها آماده جنگم. 💢 #دهانم را باز نگه دارید تا بدانند هنوز ندای #حسین_ع بر لبان من است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 آقایون و خانمهای مسئول، پای هر صندلی شما خون 73شهید ریخته شده است...😔😔😔 #خدمت_به_مردم کمی به فکر مردم باشید👆
روی نگین انگشترش یا زهرا حک کرده بوده ک داعش با دیدن اون حرص بخوره😬😬😑😑 اینجوری ارادتشو به حضرت زهرا نشون بده🌹🍃 راوی #خـواهـرشهیـدحججـی
خــواب دیــدم تــو اصــفــهان بــودم ســر بــنــد یــافــاطــمــه قــرمــز روچــادرم زده و رفــتــه بــودم جــا شــهیــد حــجــجــے، رفــتــم دوزانــو نــشــســتــم داشــتــم فــاتــحــه مــیــخــونــدم ڪــه ســرم روآوردم بــالــا دیــدم شــهیــد حــجــجــے جــاے ســنــگ قــبــرش نــشــســتــه بــودبــالــبــاس پــاســدارے، بــعــد گــفــتــم الــســلــام عــلــیــڪ یــاحــســیــن🌹 بــهم گــفــت چــنــد تــا شــرط دارم ڪــه اگــه قــبــول ڪــنــے شــفــاعــتــت مــیــڪــنــم،👇 1- اول ایــنــڪــه بــه حــرف پــدر مــادرت گـوش ڪــن🍃 2-نــمــاز وقــران بــخــون🍃 3-ڪــمــڪ پــدر مــادرت ڪــن🍃 گــفــت اگــه دلــت مــیــخــواد بــیــشــتــر روضــه هاے مــنــم گــوش ڪــن... بــه خــانــوادت بــگــو مــن بــه خــاطــر پــول نــرفــتــم.😔😔😔💔
تغییرات دفتر امام خامنه ای در 19سال ! سال 78 و سال 96 ! #امام_مستضعفین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آهنــــگ پیشواز #شهیـــدحججی قبل از شهـــادت💔 مــا اهـــل اینجا نیستیـــم... تصویر باز شود👆 یاد شهید با صلوات❤️
داستان پسرک فلافل فروش🌹 ايام فتنه بود و هر روز اتفاقات عجيبي در اين كشور رخ ميداد. دستور رسيده بود كه بسيجيها برنامه‌ي ايست و بازرسي را فعال كنند. بچه‌هاي بسيج مسجد حوالي ميدان شهيد محلاتي برنامه‌ي ايست و بازرسي را آغاز كردند. هادي با يكي ديگر از بسيجيها كه مسلح بود با يك موتور به ابتداي خيابان شهيد ارجمندي آمدند. اين خيابان دويست متر قبل از محل ايست بازرسي بود. استدلال هادي اين بود كه اگر مورد مشكوكي متوجه ايست و بازرسي شود يقيناً از اين مسير ميتواند فرار كند و اگر ما اينجا باشيم ميتوانيم با او برخورد كنيم. ساعات پاياني شب بود كه كار ما آغاز شد. من هم كنار بقيه‌ي نيروها اطراف ميدان محلاتی بودم. هنوز ساعتي نگذشته بود كه يك خودروي سواري قبل از رسيدن به ايست بازرسي توقف كرد! بعد هم يكدفعه دنده‌عقب گرفت و خواست از خيابان شهيد ارجمندي فرار كند. به محض ورود به اين خيابان يكباره هادي و دوستش با موتور مقابل او قرار گرفتند. دوست هادي مسلح بود. راننده و شخصي كه در كنارش بود، هر دو درب خودرو را باز كردند و هر يك به سمتي فرار كردند. هادي و دوستش نيز هر يك به دنبال يكي از اين دو نفر دويدند. راننده ازنرده‌هاي وسط اتوبان رد شد و خيلي سريع آنسوي اتوبان محو شد! اما شخص دوم وارد خيابان ارجمندي شد و هادي هم به دنبال او دويد. اولين كوچه در اين خيابان بسيار پهن است، اما بر خالف ظاهرش بن‌بست ميباشد. اين شخص به خيال اينكه اين كوچه راه دارد وارد آن شد. من و چند نفر از بچه‌هاي مسجد هم از دور شاهد اين صحنه‌ها بوديم. به سرعت سوار موتور شديم تا به كمك هادي و دوستش برويم. وقتي وارد كوچه شديم، با تعجب ديديم كه هادي دست و چشم اين متهم را بسته و در حال حركت به سمت سر كوچه است!😳😁 نکته‌ي عجيب اينكه هيكل اين شخص دو برابر هادي بود. از طرفي هادي مسلح نبود. اما اينكه چطور توانسته بود. اين كار را بكند واقعاً براي ما عجيب بود. بعدها هادي ميگفت: وقتي به انتهاي كوچه رسيديم، تقريباً همه جا تاريك بود. فرياد زدم بخواب وگرنه ميزنمت. او هم خوابيد روي زمين. من هم رفتم باالي سرش و اول چشمانش را بستم كه نبينه من هيچي ندارم و ... بچه‌هاي بسيج مردم را متفرق كردند. بعد هم مشغول شناسايي ماشين شدند. يك بستهطي بزرگ زير پاي راننده بود. همان موقع مأموران كلانتري 114 نيز از راه رسيدند. آنها كه به اين مسائل بيشتر آشنا بودند تا بسته را باز كردند گفتند: اينها همه‌اش ترياك است. ماشين و متهم و مواد مخدر به كلانتري منتقل شد. ظهر فردا وقتي ميخواستيم وارد مسجد شويم، يك پلاكارد تشكر از سوي مسئول كلانتري جلوي درب مسجد نصب شده بود. در آن پالكارد از همه‌ي بسيجيان مسجد به خاطر اين عمليات و دستگيري يكي از قاچاقچيان مواد مخدر تقدير شده بود.🌹